چالش های پیش روی نسل پنجم رهبران در چین چیست؟
از تعمیق شکاف طبقاتی تا سایه شورش های مردمی
دیپلماسی ایرانی: کنگره ملی خلق چین کار خود را آغاز کرد تا نسل پنجم رهبران در این کشور رسما قدرت را در دست بگیرند. ون جیابائو در سخنرانی خود در این نشست با اشاره به افزایش شکاف طبقاتی در چین، یکی از مهم ترین وظایف نسل جدید رهبران را مبارزه با این شکاف اقتصادی و مبارزه با فساد دانست. دیپلماسی ایرانی تحولات ناشی از تغییر نسل رهبران در چین را در گفت و گو با محسن شریعتی نیا کارشناس مسائل چین، بررسی کرده است:
نرخ رشد اقتصادی چین از 11 به 7 درصد رسیده است. دلیل این افت نرخ اقتصادی چیست؟
به طور کلی می توان گفت که در روند توسعه کشورها، حفظ نرخ رشد بالا در دراز مدت بسیار دشوار است. چین کشوری است که حدود سه دهه نرخ رشد دو رقمی را تجربه کرده است. به طور طبیعی بعد از این مدت طولانی، رشد اقتصادی تا حدی کاهش پیدا می کند. در واقع اقتصاد چین در حال گذار از رشد کمی به رشد کیفی است. به این معنی که استراتژی توسعه این کشور بر گسترش بخش های پیش رو یا بخش های دارای فناوری بالا متمرکز شده است.
این روند در رشد بقیه کشورهای آسیایی مانند کره جنوبی، مالزی و سایر اعضای آ سه آن که زودتر از چین روند توسعه را شروع کرده اند هم رخ داده است. بعد از مدتی رشد اقتصادی کمتر و کندتر شده است. البته این به معنای آن نیست که اقتصاد این کشورها دچار مشکل شده بلکه به طور طبیعی این اتفاق رخ می دهد و اقتصادی این کشورها به سمت بخش های دارای تکنولوژی های بالا حرکت می کند.
تغییرات رهبری در چین می تواند تاثیری در اقتصاد چین داشته باشد؟
طبیعتا این تحول تاثیر بسیار مهمی دارد. چون روند توسعه در چین از بالا به پایین و نوعی توسعه هدایت شده بوده است. به بیان دیگر دولت مهم ترین نقش را در روند توسعه اقتصادی چین و سایر کشورهای آسیایی داشته است. به همین دلیل هم بسیاری معتقدند اگر در این کشورها دولت های توسعه گرا شکل نمی گرفتند، اساسا توسعه به این شکل در آسیا و به ویژه در چین رخ نمی داد. از این جهت نقش دستگاه رهبری و کسانی که کشور را مدیریت می کنند برای تداوم رشد اقتصادی چین و تداوم حضور و نفوذ چین در اقتصاد جهانی بسیار حیاتی است.
آقای جیابائو، رهبر قبلی چین در سخنرانی خود در هنگام تحویل پست به نسل جدید رهبران به شکاف طبقاتی در این کشور اشاره کرده است. این شکاف طبقانی ناشی از چه عواملی است و آیا نسل جدید رهبران راه حلی برای غلبه بر این مشکل دارند؟
اگر به تاریخ توسعه کشورها توجه کنیم مشاهده می کنیم که شکاف طبقاتی پدیده ای است که در روند توسعه کشورها معمولا در مراحلی از توسعه رخ می دهد. به این دلیل که در دهه های اخیر عمدتا استراتژی توسعه در چین، مبتنی بر رشد اقتصادی و سرعت این رشد اقتصادی بوده است، چندان به عدالت اجتماعی توجهی نشده است. بنابراین از یک طرف با جمعیتی حدود 13 درصد از کل جمعیت چین مواجه هستیم که زیر خط فقر زندگی می کنند اما از سوی دیگر با پدیده ای به نام میلیاردرهای در حال تکثیر مواجه هستیم. در سال 2012، 313 نفر میلیاردر و هزاران میلیونر در چین وجود داشته است. به همین دلیل این پدیده قابل انکار نیست. در عین حال که پدیده غریبی هم نیست. در سایر کشورها و دیگر تجارب توسعه نیز وجود داشته است. بعد از مرحله اولیه رشد شکاف طبقاتی رخ می دهد و این شکاف طبقاتی در بعضی از جوامع باعث نارضاتی و شورش و حتی براندازی نظام های سیاسی می شده است. در برخی جوامع مانند کره جنوبی، مالزی و برخی دیگر از کشورهای آسیایی، هم این مسئله مدیریت می شده است.
چینی ها در حال حاضر در مرحله ای از توسعه هستند که معضلات توسعه به همراه دستاوردهای آن، خود را بیشتر و بیشتر خود را نشان می دهد. بنابراین وظیفه سنگینی پیش روی رهبران نسل پنجم است تا بتوانند چین را به سلامت از این وضعیت عبور دهند. طبیعتا برنامه های گسترده ای برای مهار این شکاف روزافزون در پیش گرفته اند. حتی تیم قبلی که نسل چهارم رهبران بودند با شعار جامعه همگون یا هماهنگ تلاش کردند که عدالت اجتماعی را در درون چین تا حدی برقرار کنند.
به نظر می رسد نسل جدید هم در تداوم سیاست های گذشته، یکی از اولویت های خود را کاهش شکاف طبقاتی قرار داده است. از جهت دیگری نیز کاهش شکاف طبقاتی برای رهبران چین مهم است و آن هم بحث شورش ها و براندازی نظام سیاسی این کشور است. در وضعیت فعلی چین، منابع عمده تهدید چین در درون این کشور قرار دارد. مهمترین مولفه ای که می تواند از یک نظام سیاسی مشروعیت زدایی کند و زمینه را برای براندازی نظام سیاسی فراهم کند، شورش های اجتماعی است که در این کشور در حال فراگیر شدن است. یکی از علت های اصلی این شورش ها شکاف طبقاتی است. بنابراین در این جهت یکی از اولویت های اصلی رهبران چین این است که آن طور که خود آن ها می گویند استانداردهای زندگی مردم چین را بالا ببرند.
نگاه نسل جدید رهبران نسبت به سیاست خارجی چین چگونه است؟ آیا باید منتظر نگرش جدیدی در بین آن ها در مورد مسائل سیاست خارجی باشیم؟
من بعید می دانم چرخش استراتژیک به معنایی که در متون روابط بین الملل به کار می رود در سیاست خارجی چین رخ دهد. البته نسل پنجم رهبران چین نسبت به رهبران گذشته به دلیل این که موقعیت چین در دنیا کاملا نسبت به یک دهه پیش متفاوت شده، از اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند. اما هم چنان صلح و توسعه، گفتمان اصلی سیاست خارجی چین است و هم چنان ظهور مسالمت آمیز مفهوم غالب سیاست خارجی این کشور تلقی می شود. البته این به معنای آن نیست که چینی ها در برابر تعدی دیگران به منافع خود ساکت می نشینند اما آن ها به دنبال تنش آفرینی و ایجاد تنش فعال با دیگران و من جمله امریکا نیستند.
استراتژی نوین امنیت ملی امریکا بر ثقل گرایی آسیایی متمرکز است. نسل جدید رهبران چین در برابر این استراتژی امریکا چه رویکردی دارند؟ آیا آن ها به دنبال عادی سازی روابط با امریکا می روند یا از این رویکرد احساس خطر می کنند؟
طبیعتا احساس خطر می کنند. اما این لزوما به معنای جنگ و بحران حاد نیست. آن ها خود را برای رقابت با امریکا و مواجهه دیپلماتیک و مواجهه بر سر حوزه های نفوذ با امریکا، از سال ها پیش آماده کرده اند. اما ترجیح آن ها این است که سیاست چین در قبال امریکا بیشتر در حوزه همکاری و رقابت باقی بماند تا این که تنش و منازعه به الگوی رابطه آن ها با امریکا تبدیل شود. بنابراین ضمن این که چینی ها نگران سیاست جدید امریکا هستند و این سیاست را تهدیدی علیه منافع چین می دانند اما لزوما به سمت این که به سرعت واکنش های مواجهه جویانه ای بروز دهند، نخواهند رفت و سعی می کنند که در منطقه بیشتر با امریکا رقابت کنند تا این که منطقه را دچار تنش کنند.
چین یکی از تجربه های بسیار مهم در روند توسعه است. از این جهت که نشان می دهد وقتی رهبران یک کشور تصمیم بگیرند که یک کشور را از فقر و گسست اجتماعی به سمت رفاه، ثروت و جایگاه جهانی سوق دهند، چقدر می توانند دستاوردهای جدی برای مردم به ارمغان آورند./12
انتشار اولیه: چهارشنبه 16 اسفند 1391 / باز انتشار: شنبه 19 اسفند 1391
نظر شما :