روسیه در سوریه چه اهدافی را دنبال می کند

مهار ترکیه،حفظ سوریه در جبهه خودی

۲۴ مهر ۱۳۹۱ | ۱۷:۴۳ کد : ۱۹۰۷۹۶۸ اخبار اصلی خاورمیانه
دکتر جهانگیر کرمی، استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل روسیه در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی معتقد است که مسکو می داند که بشار اسد رفتنی است اما خواهان انتقال قدرت به شکل تدریجی و مسالمت آمیز است
مهار ترکیه،حفظ سوریه در جبهه خودی

دیپلماسی ایرانی: بحران در سوریه، همانگونه که بشار اسد رئیس جمهوری این کشور هشدار داده بود، هر روز گسترده تر از دیروز می شود.منطقه در آتش التهابی می سوزد که در ابتدای داستان تنها تبی مختص به خاندان اسد به نظر می رسید.نسخه های امریکایی، غربی، عربی و ترک برای درمان این زخم کافی نبود و اکنون تنش در روابط استانبول با مسکو را می توان نخستین فرزند نامشروع این بحران خواند. ترک ها هواپیمای روسی عازم سوریه را که گفته می شد مشکوک به حمل سلاح است متوقف کرده و مورد بازرسی قرار دادند. کرملین در ابتدا سکوت اختیار کرد اما در نهایت پس از بلند شدن هواپیمای خود از خاک سوریه، سینه را سپر کرده و اعلام کرد که اگر عزم خود را برای سلاح به دمشق جزم کند این کار را با هوپیماهای جنگی انجام خواهد داد و نه مسافربری. اعلام جنگی غیرمستقیم و البته هشداری ویران کننده برای ترکیه ای که داعیه دار تقابل صفر با همسایگان و قدرت های شرقی بود. آیا سوریه ابزاری برای آغاز تنش تاریخی میان  استانبول و کرملین خواهد بود؟ در صورت وقوع جنگ ، روس ها جانب کدام طرف را خواهند گرفت؟ آیا اختلاف های سیاسی به تنش در روابط اقتصادی مسکو - استانبول منتهی خواهد شد؟ پرسش هایی از این دست را با  جهانگیر کرمی، استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل روسیه در میان گذاشتیم که متن این گفتگو به شرح زیر است:

در ابتدای بحث ، لطفا اندکی در خصوص سابقه همکاری های سیاسی،اقتصادی و احیانا نظامی مسکو - دمشق برای ما توضیح دهید.

در مورد ژرفا و ریشه های تنش بین ترکیه و روسیه باید به سابقه تاریخی اختلافات امپراطوری عثمانی و روسیه بر سر بالکان که یک منطقه اسلاوی ـ ارتدوکسی است و حوزه نفوذ سنتی تزار ها بوده و هم حوزه دریای سیاه و شبه جزیره کریمه که تا اواخر قرن نوزدهم در قلمرو نفوذ امپراطوری عثمانی بوده است. بعد ها این اختلافات در قالب اختلاف بر سر تردد دریایی روسیه از دریای سیاه به دریای مدیترانه از طریق تنگه ها و آبراه هایی که در قلمرو ترکیه قرار داشتند، تداوم پیدا کرده است. بعد از جنگ سرد هم ترکیه عضو پیمان ناتو بوده و حلقه وصل ناتو به سنتو و بعد به پیمان سیتو در شرق آسیا، در واقع تداومی از تنش و رقابت و درگیری میان ترکیه و روسیه دیده می شود. حمایت هایی که در دهه 80 و 90 میلادی از طرف روس ها از پ ک ک می شد و هم چنین حمایت هایی که دولت ترکیه از جریانات اسلام گرا در قفقاز شمالی انجام می داد، این تنش ها را تشدید می کرد.

اما این اختلافات مانع از آن نبود که عملگرایی دولت روسیه و به ویژه دولت پوتین و نیاز های ترکیه به انرژی روابط تجاری دو کشور را به مرز در خور توجهی نکشاند. دو کشور در ده سال گذشته، در دوره آقای پوتین توانستند به تعادلی برسند که هم مبادلات تجاری خود را تا مرز 40 میلیارد دلار برسانند و هم این که مسئله پ ک ک و اسلام گرایان قفقاز شمالی را کنترل کنند. به این معنا که دولت روسیه دست از حمایت از پ ک ک بکشد و دولت ترکیه هم حمایت از اسلام گرایان قفقاز شمالی را کاهش دهد. در نتیجه می توان گفت که از سال 2000 تا 2010 دوران طلایی رابطه ترکیه و روسیه بوده است.

اختلاف نظر ترکیه و روسیه در تحولات اخیر جهان عرب از کجا و چرا آغاز شد؟

اما بعد از تحولات منطقه خاورمیانه و بیداری اسلامی در منطقه خاورمیانه به تدریج مسائلی مطرح شد که روابط دو کشور را تیره و تیره تر ساخت. ترکیه در اردوگاه غرب قرار گرفت و در طرح های عربی و غربی شرکت کرد و به ویژه در جریان سوریه ترکیه بر خلاف همه توافقات و روابط گذشته با دولت سوریه به مخالفین پیوست و به مرکز جریان های مخالف و نیروهای برانداز و ارتش مخالفین در مقابل دولت سوریه تبدیل شد. این رویکرد از نگاه روس ها به شدت بدبینانه ارزیابی شد. از این جهت که ترکیه با این اقدامات نه تنها یک متحد سنتی و دیرینه روسیه را به چالش طلبید، که این متحد دیرینه محل تنها پایگاه دریایی روسیه در خارج از مرزهای این کشور هم هست، بلکه آن چه برای دولت روسیه بسیار اهمیت دارد این است که چنان چه دولت ترکیه بتواند در پروسه سقوط دولت سوریه نقش مهمی بازی کند، طبیعتا قدرت ترکیه در معادلات آینده خاورمیانه افزایش پیدا خواهد کرد و این افزایش قدرت به نوعی در میان مدت و بلند مدت ترکیه را رقیب روسیه هم خواهد کرد.

به عبارتی یک ترکیه که قبلا به وسیله موازنه سوری ـ ترکی توسط روسیه کنترل می شد، اگر دیگر توسط این موازنه قابل کنترل نباشد و این موازنه بر هم بخورد، نقش ترکیه نه تنها در خاورمیانه بلکه در منطقه مجاور روسیه، در قفقاز جنوبی و منطقه جنوبی روسیه هم افزایش پیدا خواهد کرد و تاثیرات جدی بر حوزه ارمنستان خواهد داشت. لذا دولت روسیه به شدت نگران این مسئله شده و این مقدمه ای برای برای تشدید تنش ها میان دو کشور شده است. دولت روسیه تلاش کرده که از دولت سوریه حمایت کند تا این موازنه به هم نخورد. در حالی که مثلث ترکی ـ غربی ـ عربی به شدت به دنبال آن است که معادلات منطقه را به هم بریزد و طبیعتا چنان چه این اتفاق بیفتد، فشارها بر جمهوری اسلامی ایران نیز افزوده می شود و روسیه از بابت این فشارها بر ایران و نیز فشارهایی که بعدا بر ارمنستان وارد خواهد آمد به شدت احساس نگرانی می کند.

همان طور که اشاره کردید روابط تجاری روسیه و ترکیه در حد بسیار قابل ملاحظه ای است. ترکیه توجه خاصی به این مبادلات تجاری دارد. آیا با توجه به این حجم تبادل اقتصادی، ترکیه اقتصاد را رها می کند تا اهداف خود را در سوریه دنبال کند؟

مبادلات اقتصادی بین ترکیه و روسیه یک جانبه نیست. مبادلات برای دو طرف مهم است. ترکیه با توجه به وضعیت اقتصادی رو به رشدش نیازمند انرژی است و بخش مهمی از این انرژی را از طریق روسیه تامین می کند. این به معنای وابستگی ترکیه به روسیه نیست. این مبادلات تجاری میلیاردی در واقع یک امر دو جانبه است و برای دو کشور اهمیت دارد. دولت روسیه هم نهایتا با توجه به این که دغدغه های امنیتی در روسیه مهم است و اولویت دارد و تهدیدات و مخاطراتی که برای آینده روسیه و نفوذ این کشور در قفقاز جنوبی و منطقه خاورمیانه و حتی مرزهای جنوبی و حتی در یک قدم جلوتر در درون روسیه احساس می کند به گونه ای است که طبیعتا اولویت امنیت بر اقتصاد لحاظ می شود. اما لزوما این اولویت بخشی امنیت بر اقتصاد به این معنا نیست که حتما تعاملات تجاری قطع خواهد شد. ممکن است این مبادلات کاهش پیدا کند اما قطع نخواهد شد. چون در بحث انتقال انرژی قراردادهای بلندمدتی وجود دارد و نیاز ترکیه هم به گونه ای است که نمی تواند این قراردادها را به سادگی نادیده بگیرد و انتقال انرژی را متوقف کند.

به نظر من هنوز زود است که بگوییم دولت روسیه به مرحله ای رسیده است که باید میان اقتصاد و امنیت یکی را انتخاب کند. اما آن چه مسلم است این است که اهمیت تهدیدی که دولت روسیه از جانب ترکیه ترسیم و تصویر می کند به گونه ای است که حتی اگر لازم باشد تعاملات اقتصادی خود را نیز قطع خواهد کرد. چرا که حجم نقل و انتقالات نظامی که روسیه طی یک سال و نیم گذشته در حوزه قفقاز شمالی و حتی در اوستیا و آبخازیا و در حوزه دریای سیاه و دریای خزر داشته و هم چنین در داخل ارمنستان به اندازه ای گسترده بوده که نشان می دهد احساس خطر روسیه از تحولات خاورمیانه و به ویژه از باب ترکیه در مناطق جنوبی این کشور، بسیار جدی است و این حجم از نقل و انتقالات نظامی که می توان به آن اشاره کرد و آمار و ارقام دقیق تری هم از آن ارائه کرد، به گونه ای است که امنیت ملی روسیه که قبلا عمدتا از مرزهای غربی یعنی از دریای بالتیک تا دریای سیاه تهدید می شد و آن تهدید هم عمدتا به وسیله ناتو و در بحث سپر موشکی بروز می کرد، امروزه از مرزهای جنوبی و بیشتر از حوزه میان دریای سیاه تا دریای خزر و از جانب ترکیه است. کما این که در بحث سپر موشکی هم مشاهده می شود که جهت گیری سپر موشکی عمدتا به سمت مرزهای جنوبی تغییر کرده است و از چک و لهستان به رومانی و ترکیه و حتی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس منتقل شده است. در بحث گسترش ناتو هم مشاهده می شود که آن حدت و شدتی که به سمت اوکراین و گرجستان وجود داشت کمرنگ شده و این حدت و شدت بعد از ابتکار استانبول در سال 2004 به سمت همکاری با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس متمرکز شده است. این ارتباطات و ترتیبات میان ناتو و شورای همکاری خلیج فارس روز به روز فعال تر می شود. لذا به نظر می رسد تنش اخیر شعله ای از خاکستر دیرپای مناقشات در خاورمیانه است که از دیرباز وجود داشته و در درون خود پتانسیل تنش و درگیری و یک آتش همه جانبه را بپروراند.

اهمیت تهدیدی که دولت روسیه از جانب ترکیه ترسیم و تصویر می کند به گونه ای است که حتی اگر لازم باشد تعاملات اقتصادی خود را نیز قطع خواهد کرد. چرا که حجم نقل و انتقالات نظامی که روسیه طی یک سال و نیم گذشته در حوزه قفقاز شمالی و حتی در اوستیا و آبخازیا و در حوزه دریای سیاه و دریای خزر داشته و هم چنین در داخل ارمنستان به اندازه ای گسترده بوده که نشان می دهد احساس خطر روسیه از تحولات خاورمیانه و به ویژه از باب ترکیه در مناطق جنوبی این کشور، بسیار جدی است

گزینه مطلوب روسیه در تحولات سوریه چیست؟

روسیه در درجه اول می خواهد ساختار حکومتی فعلی در درون سوریه تا آن جا که ممکن است حفظ شود. در مرحله بعد هر تحولی در درون این ساختار صورت بگیرد و نه از بیرون. به عبارتی روسیه لزوما مخالف تغییر در سوریه نیست. روس ها می دانند که دیگر امکان تداوم حکومت آقای اسد وجود ندارد. اما آن ها می خواهند در این پروسه تغییر به جای سرنگونی و سقوط و پیروزی یکباره مخالفین، اصلاحات تدریجی صورت بگیرد و در این پروسه تغییر روس ها نقش داشته باشند. حتی الامکان جلوی اقدام نظامی ناتو را بگیرند و اجازه ندهند که ناتو یک تجربه دیگر از دخالت نظامی در امور داخلی کشورها را تکرار کند. روس ها امیدوارند به هر حال روند سقوط را به یک روند تغییر تدریجی تبدیل کنند که در این تغییر تدریجی منافع و ملاحظات روسیه هم تا حد ممکن لحاظ شود.

از همه مهم تر این که در این پروسه ترکیه نقش آفرین اصلی نباشد. شاید نگرانی اصلی روس ها این باشد. علاوه بر این روس ها نگران قدرت گرفتن اسلام گرایان سلفی در سوریه هستند. روس ها معتقدند در این زمینه می توانند با طرف غربی در این زمینه به توافقاتی رسید که حکومت آتی سوریه در دست اسلام گرایان سلفی نیفتد که در این صورت، پیامدهای خطرناکی برای روسیه در پی خواهد داشت.

مقامات ترک این روزها لبه تیز انتقادات خود را به سمت روسیه گرفته اند. از انتقاد بر سر نحوه رای دادن روسیه در شورای امنیت گرفته تا متهم کردن روسیه به فروختن سلاح به دولت بشار اسد. از طرف دیگر مقامات ترک ابراز می کنند که اقدامات نظامی علیه سوریه را گسترش خواهند داد. اگر ترکیه تصمیم بگیرد که وارد جنگی تمام عیار با سوریه شود، روسیه ساکت خواهد نشست؟

طبیعتا نه؛ ساکت نخواهد نشست. روسیه سعی خواهد کرد که از سوریه حمایت کند و جلوی وخامت اوضاع در شورای امنیت را بگیرد و در آن جا نقش آفرینی جدی تری داشته باشد. حمایت های نظامی و اطلاعاتی و تسلیحاتی خود را از سوریه گسترش دهد. احیانا حتی ممکن است روسیه تحرکات نظامی را در قفقاز جنوبی سامان دهد. اما این که مستقیما وارد جنگ شود، موضوعی است که محل تردید است و به احتمال زیاد وارد این بازی نخواهد شد. در واقع دولت روسیه حاضر به ورود به یک جنگ منطقه ای جدی نیست. اما این به معنای آن نیست که ساکت خواهد نشست. سعی خواهد کرد از ابزارهای مختلفی که چه در حوزه سیاسی و دیپلماتیک در دست دارد و چه در حوزه عملیاتی در مناطق مجاور خود، استفاده کند.

منبع: تحریریه دیپلماسی ایرانی/12

کلید واژه ها: روسیه ترکیه سوريه جهانگير كرمي


نظر شما :