دیپلماسی عمومی و مصاحبههای هیلاری کلینتون
دیپلماسی عمومی را معمولا به دو بخش تقسیم میکنند. یک بخش فعالیتهای صوتی تصویری و پخش برنامههای رادیویی و تلوزیونی است و بخش دیگر به تعامل با نخبگان مربوط میشود. دولت آمریکا در هر دو حوزه فعال است و مصاحبههای اخیر هیلاری کلینتون با صدای آمریکا و بی بی سی فارسی نمونه ای از استفاده بخش صوتی و تصویری دیپلماسی عمومی است. درواقع استفاده دولت آمریکا و سیاستمداران آمریکایی از رسانههای فارسی زبان برای جلب توجه کردن و در قرار گرفتن در معرض دید بینندگان آن رسانههای فارسی زبان است تا بتوانند از این طریق بر افکار عمومی ایران تاثیر بگذارند.
دیپلماسی عمومی آمریکا در رابطه با ایران درواقع همان براندازی نظام جمهوری اسلامی است. ممکن است نسبت به کشور دیگری که رابطه بهتری با آمریکا دارد دیپلماسی عمومی فرم دیگری پیدا کند، اما در مواجهه با ایران همان بحث براندازی است.براندازی نظام جمهوری اسلامی یکی از اهداف ایالات متحده بوده است. هم دولت اوباما چنین هدفی را دنبال میکند هم دولت بوش این موضوع را در دستور کار داشت و هم دولتهای پیش از آن چنین چیزی را در سر میپروراندند. یعنی براندازی جمهوری اسلامی موضوعی است که با تغییر دولتها عوض نمیشود. تاکتیکهای آنها در دولتهای مختلف و دورههای مختلف تفاوت میکند ولی اصل موضوع دستخوش دگرگونی نمیشود. روشهای متعددی را هم دنبال کرده اند. موضوع سفارت خانه مجازی که توسط هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا مطرح شد ایده جدیدی است که با استفاده از گسترش حضور مردم در فضای مجازی صورت میگیرد. آمریکاییها خواسته اند از این قابلیت تکنولوژی استفاده کنند و به بعضی از اهداف خود در این راستا دست یابند.
بر اساس صحبتهای خانم کلینتون در مصاحبههای اخیر با رسانههای فارسی زبان و پیش بینی این که در ایران دوباره اعتراضات و اغتشاشات به وقوع خواهد پیوست این گونه به نظر میرسد که آمریکا به دنبال ایجاد اغتشاش و درگیری در ایران است. یعنی اگرشرایطی که در لیبی ایجاد شد، در ایران تکرار شود آمریکاییها بسیار خرسند میشوند.
به هر حال نتیجه تحولات لیبی برای آمریکاییها مطلوب بوده است. چرا که آنها در روزها و هفتههای گذشته مقامات آمریکایی به لیبی سفر کرده اند. اگر این مدل مطلوب نبود چنین موضوع گیریهایی در حمایت از شورای انتقالی لیبی انجام نمیدادند. آنها علاقه دارند که در کشورهایی که با سیاستهای آمریکا در منطقه مشکل دارند حکومتها سرنگون شوند و کسان دیگری بر سر کار بیایند که کمتر آمریکا را به چالش بکشند. این اتفاق در لیبی رخ داد. هرچند قذافی تلاش کرده بود که رابطه خود را با آمریکا بهبود ببخشد، اما آمریکاییها در نهایت او را سرنگون کردند.
اینگونه به نظر میرسد که با توجه به وضعیت کنونی آمریکا، که سیاستهای آنها در خاورمیانه و شمال آفریقا با بن بست مواجه شده است و هم پیمانانی که در این منطقه داشته اند سرنگون شده اند یا در حال سقوط هستند، آنها اعتماد به نفس خود را تا حدی از دست داده اند. آمریکاییها پیش بینی این تغییرات در این سطح را در حال حاضر در منطقه نمیکردند و چون نمیتوانند آینده را پیش بینی کنند وارد حوزههایی میشوند که منطقا نباید بشوند. اگر خانم کلینتون مشاور خوبی در حوزه ایران داشته باشد، به او تذکر میدهد که نباید از این جملات وادبیات نسبت به ایران و مردم ایران استفاده نکند. با این حال چون اعتماد به نفس خود را از دست داده اند و دچار به هم ریختگی سیاستهایشان شده اند، این نوع ادبیات همچون تیری میماند که در تاریکی رها شود. آنها تصور میکنند که الان که هرج و مرج ایجاد شده است تیری از چله رها کنیم شاید به هدف بخورد و آنها به اهدافشان برسند.
در نهایت آمریکاییها در شناخت واقعیتها در ایران مشکل دارند. این گونه نیست که در آمریکا متخصص امور ایران کم باشد یا وجود نداشته باشد. مشکل این است که متخصصین مسائل ایرانی که سیاست خارجی آمریکا را نقد میکنند میدان پیدا نمیکنند و از تخصص آنها استفاده نمیشودو بنابراین از کسانی که صهیونیست هستند یا با لابی اسرائیل مرتبط هستند استفاده میکنند و نتیجه آن همین میشوید که در حال حاضر شاهد هستیم.
نظر شما :