چرا پوتین به پکن میرود
صف کشی چین – روسیه مقابل غرب
روسیه نیز هر چند پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دیگر آن قطب قدرت جهانی نیست، اما در گفتارش همچنان از ادبیات برتری جویی سخن به میان میآورد. چنانچه پوتین چندی پیش در مقاله ای اعلام کرد که خواهان ایجاد اتحادیه ای موسوم به "اتحادیه اروپا- آسیا" است تا این اتحادیه به یکی از مراکز جهانی قدرت تبدیل شود. ضمن اینکه رقابت بر سر دستیابی به قدرت بیشتر در منطقه خاورمیانه نیز مزید بر سایر علتهایی شده است که روابط قدرتهای بزرگ را میتواند به چالش بکشاند. اما سفر پوتین در این شرایط به چین با چه هدف و پیشینه قبلی دارد صورت میگیرد از جمله سوالهایی است که دکتر جهانگیر کرمی؛ دانشیاردانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و متخصص مسائل روسیه به آنها اینگونه پاسخ داده است:
با توجه به رقابت بازیگران قدرت درمنطقه خاورمیانه که تحولات سیاسی کشورهای منطقه به آن دامن زده است، چرا دو کشور چین و روسیه در حال نزدیکتر شدن به یکدیگر هستند؟
نکته مهم در رابطه با سفر روز سه شنبه آقای پوتین به چین این است که این سفر با اهداف همکاریهای دو جانبه انجام میشود. چون دو کشور در حال حاضر نزدیک به 70 میلیارد دلارمبادلات تجاری دارند و این در اقتصاد چین و روسیه رقم در خور توجهی است. در واقع این هدف گذاری انجام شده که تا چند سال آینده این رقم حجم مبادلات تجاری بین دو کشور به بیش از 100 میلیارد دلار برسد. از طرف دیگر این دو کشور بر سر مسایلی مثل انتقال گاز روسیه به چین اختلافاتی با یکدیگر دارند که هنوز حل نشده است. همچنین باید اشاره کرد به همکاریهای فنی و تکنولوژیک میان دو کشور که روسیه تلاش دارد در بازارهای آسیا حضور یابد.
به نظرمن این امردرالویت نخست سفر آقای پوتین به چین است. پس از آن، روسها یکسری مسایل با چینیها در مورد موضوعات منطقه ای و بین المللی دارند. لذا در پاسخ به این سوال شما خدمتتان عرض کنم که این سفر صرفا با هدف مسایل منطقه ای مطرح نمیشود. هرچند که در این سفر طبیعتا در مورد مسایل خاورمیانه صحبت خواهد شد، اما گفته میشود که در مورد کشورهای لیبی و سوریه و کشورهای از این قبیل نیز گفت و گو میشود.
اینکه چرا چین و روسیه به یکدیگر نزدیک شده اند، در واقع علت نزدیکی برمیگردد به آن منافع مشترکی که چینیها و روسها در سالهای اخیر به نوعی در مقابل موج جدید فعالیتهای بین المللی برای محدود سازی حاکمیت ملتها شروع شده، دارند. این موج جدید را بیشتر کشورهای غربی اتحادیه اروپا و امریکا دامن میزنند. چرا؟چون آنها به لحاظ پروسههای دولت سازی وارد وضعیتی به نام "پسا مدرن" شده اند و دغدغه شان خیلی حفظ حاکمیت ملی و آن تکامل دولت ملی نیست. نتیجه این وضعیت و نگاه این شده است که
حاکمیت ملی کشورهای دیگر را به راحتی از طریق تصمیمات شورای امنیت زیر پا میگذارند. در این جا چین و روسیه به عنوان دو کشوری که هنوز برایشان حاکمیت ملی، اصل عدم مداخله، حفظ حرمت و حیثیت دولتهای ملی مهم است، خودشان را ازاین محل و ناحیه در معرض تهدید میبینند . کشورهای غربی نیز با عنوانهایی مثل حقوق بشر و فعالیت نهادهای غیر دولتی و مسایل مربوط به رسانهها و مطبوعات و آنچه که در واقع تحت عنوان گسترش موج دموکراسی دنبال میکنند؛ این حاکمیت ملی چین و روسیه را خدشه دار میکنند. طبیعتا این منفعت مشترکی است که دو کشورچین و روسیه با یکدیگر دارند تا در مقابل آن بایستند.
به ویژه در حال حاضراین قضیه در مورد کشورهای خاورمیانه و به طور خاص در مورد سوریه مطرح است و ما دیدم که در شورای امنیت دو کشور چین و روسیه در مقابل صدور قطعنامه علیه دولت سوریه ایستادند و اجازه تصویب آن را ندادند.
این وضعیتی که ایجاد شده در حقیقت شرایط خاصی را ایجاد میکند. قبلا هم در مورد دولت زیمباوه این امررا دیدیم و این منفعت مشترک بر سر حفظ حرمت حاکمیتهای ملی است. این حفظ حرمت حاکمیتهای ملی چیزی است که روسیه و چین را به یکدیگر نزدیک میکند و این امر سایه میاندازد روی آن اختلافاتی که بعضا بین دو کشور بر سر مسایل اقتصادی و مسایل امنیتی مطرح است.
رسانههای بین المللی مدتی است که به احتمال "جنگ تجاری" بین چین و امریکا میپردازند که این امر نشات گرفته از بالا نبردن ارزش پول ملی چین در سطح بین المللی است. در عین حال دو کشورچین و روسیه نیز دارای اختلافات اقتصادی برای دست یابی به بازارهای اقتصادی آسیا هستند. اختلافات مشترک با امریکا تا چه حد میتواند باعث نزدیکی سیاسی این دو کشور به یکدیگر شود؟
موضوعات مختلفی چین و روسیه را به یکدیگر نزدیک میکند. از همکاریهای اقتصادی گرفته تا دغدغه مشترک در مورد مسایل افراط گرایی و رادیکالیسم و اسلام گرایی و مسایلی از این قبیل تا فعالیت در چهار چوب یکسری نهادهای مشترک مثل سازمان همکاری شانگهای و در واقع مجموعه کشورهای بریکس.
درست است این منافع مشترک بین چین و روسیه خیلی مهم است. از طرفی دو کشور نزدیک چهارهزار و سیصد کیلومتر مرز مشترک دارند و در این مرز مشترک دو کشور در چهار چوب همکاری شانگهای، توافقات مهمیرا در سالهای گذشته داشته اند.
ولی فراموش نشود که بیشترآن چیزی که این کشورها را از لحاظ سیاسی به یکدیگر نزدیک میکند، آن مواضعی است که آنها در مقابل اقدامات غرب برای نادیده گرفتن حاکمیتهای ملی و حضور و نفوذ بیشتر در مناطق استراتژیک جهان مثل خاورمیانه دارند . اما در خصوص نکته ای که شما در مورد مباحث اقتصادی و مالی فرمودید، من فکر نمیکنم که این امر خیلی روسیه و چین را به هم نزدیک کند.
چون روسیه و چین خیلی در مورد این موضوعات اشتراک منافع ندارند. به دلیل اینکه وضعیت متفاوتی دارند . درست است که روسیه داردهمان مدل چین را دنبال میکند، ولی روسیه امروز مدل چین دهه 70 است و امکان بازسازی خودش را فقط از طریق ارتباط بهتر با بازارهای اقتصادی غرب و دریافت انتقال تکنولوژی ازغرب دنبال میکند. در حال حاضر مسایل چین و روسیه متفاوت است و به نظر من منفعت مالی دو کشور در آن حد نیست که حالا بخواهند در مقابل دشمن مشترکی مثل امریکا موضع واحدی را اتخاذ کنند. این موضع واحد، بیشتر برسر حاکمیت ملی، بحث نفوذ منطقه ای و اینگونه موارد است تا مسایل مالی. چون روسیه در شرایط متفاوتی است و چینیها در شرایط خاص خودشان قرار دارند. و من بعید میدانم که این امر خیلی بتواند موثر باشد.
با توجه به شرایط منطقه ای و بین المللی حاضر و اینکه گفته میشود آقای پوتین رییس جمهور آینده روسیه هستند، ایشان با چه هدفی سفرشان به چین را آغاز کرده اند؟
برخی از رسانهها گفته اند که این یک تحرک از طرف آقای پوتین است . چون دیگر مشخص شده که ایشان کاندیدای ریاست جمهوری روسیه است و اینکه ایشان رای بیاورند هم دیگر مشخص است و این مسئله بازگشتی است به عرصه سیاست خارجی است.
شاید بی دقتی که در اینجا صورت گرفته این است که آقای پوتین در مقام نخست وزیر، در سالهای گذشته هم سفرهایی به چین داشته اند. پس نمیتوانیم بگوییم که این بازگشت به عرصه سیاست خارجی است. یعنی این سفر نشانه آن است. هر چند در سفرهای گذشته بیشتر فعالیتهای فنی و اقتصادی و تجاری و اختلافات موجود بر سر این حوزهها بحث میشد،
اما باید توجه داشت که نخست وزیر در روسیه کاملا یک نقش داخلی دارد و سیاست خارجی در حوزه کاری ریاست جمهوری قرار میگیرد. ولی شاید زود باشد که ما قضاوت کنیم و به نظرم باید ببینیم که نتایج مذاکرات چی میشود. آن گفت و گوها بر سر چه خواهد بود و شاید بتوان در روز 4 شنبه یا 5 شنبه به یک نتیجه قطعی در این مورد رسید که اگر عمدتا صحبتها به سمت و سوی مسائل اقتصادی باشد، خوب بازاین سفر مثل همان سفرهای گذشته است. اگر نه؛ در اینجا بیشتر مباحث سیاست خارجی مطرح بشود و به ویژه تحولات اخیر خاورمیانه وهمسویی چین وروسیه سرمخالفت با قطعنامه شورای امنیت علیه سوریه، شاید راحت تر بتوان قضاوت کرد.
منتهی به نظر من نکته ای در اینجا مهمتر است و آن اینکه شاید چون سوریه برای روسیه در معادلات منطقه ای اهمیت دارد، شاید از این طریق یک احتمال وجود دارد که مثلا این سفر آقای پوتین به چین یک مقداردر توجه به این مسئله باشد. ولی هنوز خیلی زود است و باید ببینیم که واقعا این اتفاق میفتد یا نه.
نظر شما :