قطار دیپلماسی ترکیه از انقلاب‌های خاورمیانه جا ماند

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۷:۲۰ کد : ۱۲۵۲۶ اروپا
گفتاری از سیامک کاکایی، کارشناس مسائل ترکیه، برای دیپلماسی ایرانی
قطار دیپلماسی ترکیه از انقلاب‌های خاورمیانه جا ماند
حضور همیشگی ترکیه در منطقه
 

در دوره دوم دولت آقای رجب طیب اردوغان سیاست خارجی ترکیه به طور چشمگیری فعال شد و سعی کرد یکی از اولویت‌های خود را ایفای نقش فعال منطقه‌ای قرار دهد. به معنای دیگر، حتی دوره‌ای که تورکوت اوزال بنیانگذاری کرد تا ترکیه یک نقش منطقه‌ای ایفا کند و از سیاست‌های قدیمی و سنتی خود گذر کند، در دوره اردوغان به ویژه در دوم حکومتش این باور در دیپلماسی ترکیه در قالب برنامه‌ها و طرح‌ها عملیاتی شد و ترکیه تلاش کرد تا نقش فعال منطقه‌ای داشته باشد. همان‌طور که می‌دانید ترکیه با ایفای نقش در مسائل فلسطین و غزه تا پدید آمدن تنش در روابط ترکیه و اسرائیل و در همین حال تئوری تنش صفر با همسایگان که داوود اوغلو طراح آن بوده که در گسترش روابط منطقه‌ای و همکاری با همسایگان از ارمنستان و سوریه گرفته تا عراق و ایران و حتی یونان تلاش کرده همگی در چارچوب همین طرح فعال باشد.

کشور ترکیه در خصوص عراق ملاحظاتی دارد ولی بازهم با منطقه کردستان عراق هم روابط خود را عمیق‌تر کرده و سفر مقام‌های ترکیه به این منطقه نشان داد که دوره‌هایی که پیشتر به کردستان عراق داشت، تغییر کرده و از دید تجاری و پس از آن امنیتی نیز به این منطقه نگاه می‌کند.

با ایران نیز اراده سیاسی برای گسترش روابط ایجاد شده است. با ارمنستان نیز توافقنامه‌ای امضا شد، هرچند اجرایی نشده، اما نشان دهنده آن است که قصد دارد که گام رو به جلو بر دارد و این گام را نیز اردوغان و داوود اوغلو برداشته‌اند. با دولت سوریه نیز روابط استراتژیک برقرار شده است.

در عرصه منطقه‌ای روابطی که ترکیه در سال‌های اخیر با شورای همکاری خلیج‌فارس برقرار کرده است قابل مقایسه با دهه‌های گذشته نیست. ترکیه به سمت رابطه استراتژیک پیش رفته و در کنار آن چند نشست تخصصی میان سرمایه‌گذاران و سرمایه‌داران عربی در ترکیه برگزار شده و پس از آن درباره راهکارهای راهبردی و سرمایه‌گذاری‌های ترکیه در این منطقه و جذب سرمایه‌های عربی بحث شده است؛ مجموع این مسائل حاکی از آن است که ترکیه در سیاست خارجی خود پوسته‌ای عوض کرده که در کنار آن بحث لبنان و نگرشی که نسبت به تحولات شمال آفریقا داشت نشان داد که ترکیه همه جا حضور دارد.

سیاست فعال منطقه‌ای برای ترکیه بسیار بازده خوبی داشته به نحوی که برخی این نکته را مورد تاکید قرار دادند که ترکیه در صدد احیای «عثمانی‌گرایی» است که به آن عنوان «نئوعثمانی‌گرایی» هم نام نهاده‌اند. بدین معنا که گرایش ترکیه به سمت کشورهای عربی و کشورهایی که سالیان متمادی جزء قلمرو ترک‌ها در دوران عثمانی بوده، متمایل شده و هم اکنون ترکیه در قرن جدید خود را نماینده آن تفکر می‌داند و به سمت گسترش همکاری‌ با این کشورها حرکت می‌کند.

به طور کلی یکی از اولویت‌های سیاست خارجی ترکیه در سال‌های اخیر گسترش همکاری‌ها با خاورمیانه و کشورهای عربی بوده و این نگرش در سیاست خارجی این کشور سبب شد که ترکیه در مسائل مربوط به کشورهای اسلامی از جمله فلسطین مواضع شفاف‌تری بگیرد و رویاروی اسرائیل بایستد. از اعتراض اردوغان در "داووس" گرفته تا کشتی مرمره یا "کشتی آزادی"، همگی نشان‌ دهنده آن است که شیوه و شکل جدیدی در سیاست خارجی ترکیه پدید آمده است. این مسائل به ویژه حمایت از حقوق فلسطینیان و غزه، انتقاد اردوغان از سیاست اسرائیل و تروریست خواندن آنها سبب شد که ترکیه میان افکار عمومی منطقه هم جایگاه ویژه‌ای پیدا کند و این کشورها با نگاهی جدید به مواضع و عملکرد ترکیه بپردازند. پرچم ترکیه در بسیاری از کشورهای منطقه از سوی مردم به اهتزاز در آمد، این موضوع مهمی برای ترکیه بود و نشان داد سیاست خارجی اردوغان و داوود اوغلو دیپلماسی پیش‌برنده‌ای بوده و منجر به تقویت روابط خارجی در منطقه شده و از طرف دیگر به لحاظ اقتصادی و تجاری نیز بسیار سودمند بوده، چرا که سرمایه‌گذاری‌های کشورهای عربی در ترکیه روزبه‌روز افزایش پیدا می‌کند.

باید متذکر شد که یکی از اولویت‌های ترکیه پیوستن به اتحادیه اروپا بوده، بنابراین به این شکل تلاش کرده نشان دهد که یک بازیگر مهم منظقه ای است و هم نشان دهد که دارای ظرفیت بالای قدرت چانه‌زنی در سیاست خارجی خود است. برنامه‌هایی که برای میانجیگری در رابطه با بحث هسته‌ای ایران داشته یا درمورد سوریه و تلاش در ارتباط با لیبی، همه این فعالیت‌ها این امکان را به ترکیه داد که به امریکا و اروپا نشان دهد که ظرفیت این کشور در عرصه دیپلماسی تقویت شده و می‌توانند روی ترکیه حساب کنند.

 

حضور ترکیه در مصر و آشتی فتح و حماس

 

در لایه داخلی دیپلماسی، ترکیه در ارتباط با مساله فلسطین تلاش دارد نشان دهد کشوری است که می‌تواند نقش میانجیگری در مساله فلسطین و اسرائیل داشته باشد. پیش از این بحث از نشست‌های چهار جانبه در مورد فلسطین و اسرائیل با شرکت سازمان ملل، اتحادیه اروپا، امریکا و روسیه بود و ترکیه سعی بر آن دارد که هم‌شانه آنها در مساله فلسطین باشد، اگرچه هم اکنون بحث اعراب و اسرائیل در حاشیه قرار گرفته، اما بحث گروه‌های فلسطینی، نزدیک شدن آنها با هم و ورود ترکیه به مجرای تصمیم‌گیریها در مساله فلسطین برای سیاست خارجی ترکیه بسیار مهم است و همچنین این امر نشان می‌دهد که فلسطینی‌ها هم خواهان حضور ترکیه هستند. بنابراین ترکیه تلاش می‌کند که اعتمادسازی کند و در کنار آن به یک نکته اتکا در ارتباط با مسائل و منازعات منطقه‌ای تبدیل شود. این سیاستی است که اردوغان پیش برده که با سیاست دو دهه گذشته این کشور که پرهیز از ورود به منازعات منطقه‌ای بود، کاملا متفاوت است.

باید گفت که اردوغان دوست دارد که ترکیه به عنوان نقش حلّال در منطقه باشد که به این شکل ترکیه جایگاهش نسبت به گذشته تبدیل به جایگاه بسیار متفاوتی شده است.

 

نقدی بر سیاست خارجی دوگانه ترکیه

 

در ارتباط با تحولات چند ماه اخیر در خاورمیانه این تحولات تبدیل به محکی برای سیاست خارجی همه کشورها شد. به عبارت دیگر چه بازیگران منطقه‌ای و چه بازیگران بین‌المللی که در این بین ترکیه ابتدا سیاست پیش‌روانه‌ای داشت آن زمانی بود که تحولات از تونس آغاز و به مصر رسیده بود. ترکیه زمانی که وارد تحولات کشور مصر شد و از مبارک خواست صحنه قدرت را ترک کند، بحث از این بود که ترکیه در راس کشورهایی قرار گرفته که وارد بازی منطقه‌ای شده تا بتواند نقش فعالی را در آنها داشته باشد. نقش ترکیه در این تحولات کاملا در مورد مصر نمایان بود. اما این نگرش ترکیه دیری نپایید و به موازات گسترش بیداری ملل خاورمیانه شاهد پس‌روی ترکیه بودیم. شاید بهترین عبارت می‌تواند این باشد که «دیپلماسی ترکیه از روند تحولات خاورمیانه جا ماند». منظور این است که ترکیه نتوانست همپای تحولات در منطقه پیش رود و این امر محور یا تعریف جدیدی را در سیاست خارجی ترکیه نشان داد که آن شیوه محافظه‌کارانه‌ای نسبت به تحولات خاورمیانه بوده که این محافظه‌کاری نشات گرفته از سیاست‌های سنتی ترکیه بوده است. به رغم‌ آنکه اردوغان تلاش کرد که در ارتباط با روند تحولات دو سه ساله اخیر در منطقه وارد منازعات شود، اما این‌بار یکی از این پایه‌ها سست شد و این نقصان بسیار به چشم آمد. همچنان که این نقش فعال همچون ستاره‌ای در مورد مصر، غزه، فلسطین یا لبنان درخشید، اما این ‌بار فروغ این ستاره کمتر شد.

زمانی که ترکیه مواضع خود را به تدریج نسبت به روند تحولات به حاشیه راند، به ویژه نسبت به تحولات لیبی، اوج انتقادهای منطقه‌ای و تحلیل‌گران مربوط به ترکیه را نسبت به سیاست خارجی خود موجب شد. ترکیه نیز با توجه به ملاحظات اقتصادی و سیاسی که در ارتباط با لیبی برای خود تعریف کرده بود و همچنین ملاحظاتی که نسبت به بحرین و یمن داشت سبب شد که خود را در حاشیه قرار دهد.

این سیاست محافظه کارانه بسیار به ضرر ترکیه تمام شد و سیاست پیش برنده و پیش‌رو ترکیه را متوقف یا حداقل با موانع جدی روبه‌رو ساخت. همان‌طور که می‌دانید دامنه انتقادها در داخل و خارج ترکیه نسبت به سیاست خارجی ترکیه در تحولات منطقه‌ای بسیار زیاد بوده تا آنجایی‌که نوعی دوگانگی در این سیاست کاملا مشخص است. به عبارت دیگر ترکیه‌ای که در مورد کشور مصر سیاست بسیار فعالی را داشت، چرا در مورد لیبی محافظه‌کاری پیشه کرد.

دیروز اردوغان گفته که معمر قذافی از قدرت باید کنار رود، اما این سخنان چقدر دیرهنگام بود. زمانی‌که اردوغان این سخنان را در مورد مبارک ایراد کرد، هنوز مبارک بر سر کار بود و واکنش تندی را از خود نشان داد ولی ترکیه همچنان سیاست تهاجمی خود را ادامه داد. اما در مورد لیبی این عکس‌العمل بسیار دیر هنگام است و در دیپلماسی ترکیه همانند برگ سوخته‌ای است که بیشتر از بعد افول سیاست آن نمایانگر است.

به نظر می‌رسد که سرمایه‌های کشورهای عربی در ترکیه کار خود را کرد. به عبارت دیگر ملاحظاتی که ترکیه داشت به دلیل پیوندهای اقتصادی محکمی بود که با کشورهای عربی در طی سال‌های اخیر بسته بود و نشان داد که چگونه ملاحظات اقتصادی و تا حدی هم سیاسی می‌تواند نگرش‌های سیاست خارجی را از مدار خارج کند. و این بار مدار سیاست خارجی ترکیه که مبتنی بر ایفای نقش فعال در منطقه و گسترش و نفوذ در منازعات منطقه‌ای بوده، از این ریل خارج شد و بازگرداندن این قطار به ریل هزینه زیادی در بر خواهد داشت.

سفر آقای داوود اوغلو به مصر برای آشتی فتح و حماس تلاش برای بازگشت به عرصه تحولات منطقه‌ای است. نکته جالب توجه درباره تحولات منطقه‌ای این است که ترکیه بیشتر طرف دولت‌ها را گرفت تا ملت‌ها را و این امر سبب شد که جایگاه ترکیه در نزد ملت‌های منطقه مخدوش شود و در نزد کشورهای محافظه‌کار و سنتی عرب تقویت شود. این تقویت دارای بازده اقتصادی برای ترکیه است. اما به لحاظ جایگاه ترکیه با توجه به تعریفی که آقای اردوغان از آن داشت نقص ایجاد می‌کند و بنابراین دامنه انتقادها در عرصه سیاسی، رسانه‌ای و در بین محافل اجتماعی و مدنی نسبت به سیاست خارجی اردوغان در ارتباط با تحولات منطقه‌ای را گسترش می‌دهد. در داخل ترکیه نیز که به سمت انتخابات پیش می‌رود، این امر مستمسکی شده است در دستان رقبای حزب عدالت و توسعه که این سیاست را زیر سوال ببرند.

به طور کلی سیاست خارجی ترکیه در قبال تحولات منطقه‌ای دچار یک چالش درون‌زا شد که این چالش نشان از دوگانگی تصمیم‌گیری رهبران ترکیه و حزب عدالت و توسعه نسبت به اتخاذ یک موضع شفاف و یگانه در برابر تحولات منطقه‌ای بود. در حقیقت این دوگانگی تعریف پیش‌برنده از سیاست خارجی ترکیه را دچار چالش کرد و این نقطه بازگشتی بود به سیاست محافظه‌کارانه دولت ترکیه که بر مبنای ملاحظات سیاسی و اقتصادی ایجاد شده بود. 

 

نظر شما :