آمریکا از لنز ایران به بحرین نگاه میکند
ديپلماسى ايرانى: روزهای بحران و هیاهو در مصر هر کجا نام ایالات متحده به میان آمد، نیم نگاهی هم به ایران شد. آمریکاییها پشت متحد استراتژیک خود در خاورمیانه را خالی کردند تا مبادا مصر بعد از حسنی مبارک تبدیل به مقری شود برای نفوذ ایران پس از 32 سال غیبت در قاهره. اکنون بحث بحرین داغ است. بحرینی که بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه را در خود جای داده است. اگر خیزش عمومی در مصر برای امریکاییها سردردی جدی بود، سرکوب معترضان بحرینی با آن شیوه و قساوت در حقیقت کار را برای اوباما نفس گیر و سخت کرده است. واشنگتن در مراحل ابتدایی توسل به خشونت علیه معترضان بحرینی را محکوم کرد اما تک تک کلمات با دقت از زبان آقای رئیس جمهور خارج شد تا مبادا دوستان آمریکا در منامه دلگیر شوند. درست در جریان ناآرامیها در بحرین هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه ایالات متحده لب به سخن گشود: بحرین دوست و متحد ما از سالهای بسیار دور است و البته که مسئولیت هر دولتی هم تامین امنیت شهروندانش است و دقیقا به همین دلیل است که ما از دولت بحرین و معترضان میخواهیم که خویشتنداری به خرج دهند.
باراک اوباما در قامت رئیس جمهوری کشوری که داعیه دار دموکراسی است اما سالهاست در برابر دیکتاتوریهای عربی سکوت اختیار کرده، این بار هم در جلد مدافع حقوق بشر فرو رفت و از حقوقی مانند آزادی بیان و مذهب سخن گفت. سخن گفتن از آزادی مذهب آن هم در کشوری که 70 درصد جمعیت آن را شیعیان تشکیل داده اما حکومت در اختیار اهل تسنن است، اندکی بی معنا است. آنجا که سخن گفتن از منافع ایالات متحده در منطقه به میان میآید، واشنگتن نشینها ترجیح میدهند از توازن قدرت در منطقه سخن بگویند. توازن قدرت هم در فرهنگ دیپلماسی ایالات متحده مترادف با ارجعیت منفعت بر عدالت است. حسنی مبارک سی سال و اندی متحد استراتژیک آمریکا در منطقه بود. رئیس جمهور کشوری که پیمان صلح با اسرائیل را منعقد کرده و البته به آن پایبند هم بود.
در روزهایی که هموطنان حسنی مبارک در خیابانهای قاهره شعار دیکتاتور برو بیرون سر دادند، ادامه بازی با آتش برای باراک اوبامای آمریکایی هم سخت شد. اوباما نتوانست به بازی در دو صحنه ادامه دهد، در نهایت هم قرعه به نام حسنی مبارک بخت برگشته افتاد. بنابراین ورق برگشت و واشنگتن دست حسنی مبارک را رها کرد. رها کردن حسنی مبارک برای آمریکاییها اندک ضرری نداشت. رابطه ارتش مصر با پنتاگون و کاخ سفید از سالها پیش تضمین شده بود. در شرایطی که حسنی مبارک قدرت را به هر دلیلی واگذار میکرد ایالات متحده باید پایگاهی برای خود در مصری که قلب جهان اسلام بود، حفظ میکرد. اکنون حسنی مبارک رفته و عده ای حتی از نامناسب بودن اوضاع جسمی وی سخن میگویند با این همه ایالات متحده ارتشی را در مصر در جانب خود دارد که هرچند به سختی میتوان آن را واشنگتن دوست خواند اما بی شک در مسیر به روی کار آوردن دولتی معتدل در قاهره حرکت خواهد کرد. اکنون در روزهای پس از حسنی مبارک، امریکاییها میدانند که حق زیاده خواهی نداشته و نخواهند داشت. دیگر قاهره مردی شیفته آمریکا مانند حسنی مبارک و رفیق شفیق اسرائیل را به خود نخواهد دید. در بهترین حالت رهبری سکان امور را در کاخ ریاست جمهوری در دست خواهد گرفت که به نوعی سیاستهای قابل قبول واشنگتن را پیاده کرده و نه الزاما تمامیمطالبههای کاخ سفید نشینها را اجابت کند. آمریکاییها امیدوارند که مردی جای مبارک را بگیرد که حداقل در کوتاه مدت دست اسرائیل را پس نزند.
اما بحرین و نگاه آمریکا به این کشور کوچک در نقشه خاورمیانه با نقشی بزرگ و قابل توجه. امریکا با لنز ایران به بحرین نگاه میکند و طبیعی است که تصویر با اینچنین رویکردی میلرزد و سر جای خود نمیایستد. از 1979 تاکنون تهران و واشنگتن خط بطلان بر تمامی روابط دیپلماتیک دوجانبه کشیده اند. در تمام این سالها ایالات متحده بحرین کوچک را تبدیل به مستعمره ای پنهانی برای خود کرد. دراین مسیر عربستان سعودی با ترسی که از قدرت گیری ایران شیعه بر بحرین شیعه نشین داشت، دوشادوش واشنگتن در منامه ایستاد. اکنون معادلههای در بحرین هم به ضرر کاخ سفید جمع بسته شد. بحرین با آن حجم کوچکی که در نقشه حاشیه خلیج فارس به خود اختصاص داده قلب نظامی ایالات متحده در منطقه است. قلبی که شریان فعالیتهای نظامی واشنگتن در منطقه پرالتهاب خاورمیانه به حساب میآید. معادلات در خاورمیانه برای واشنگتن پیچیده و پیچیده تر میشود. از یک سو پرونده هستهای ایران خواب شب را بر باراک اوبامای آمریکایی حرام کرده و از سوی دیگر واشنگتن میرود تا دوستان خود در میان اهل تسنن منطقه را از دست بدهد. دامنه نفوذ ایران مقابل چشمان آمریکا وسیعتر و وسیعتر میشود. رهبری ایران آنچه را که در مصر رخ داد در حقیقت نشانه ای دال بر صدور انقلاب اسلامی ایران و تقویت جو ضد امریکایی در منطقه خواند. سخنانی که نیشتر بود بر دل و جان آمریکاییها که سابقه سرمایه گذاری آنها بر افرادی چون مبارک به چند دهه رسیده است.
خاندان سلطنتی در بحرین هم ترس خود را از ایران دارند. امریکاییها ادعا میکنند که ایران در سال 1981 به دنبال کودتا در بحرین و به روی کار اوردن شیعیان بود. خاندان سلطنتی در این کشور کوچک تنها سی درصد از جمعیت را در اختیار دارند و با لطف و مرحمت عربستان سعودی است که به کار ادامه داده اند. داستان اعتراض شیعیان بحرین هم روایت امروز و دیروز نیست. معترضان مسلمان بحرین بارها تاکید کرده اند که اعتراض آنها به عدم برخورداری از حقوق طبیعی شهروندی است و اندک ارتباطی به تهران ندارد. این طیف دولت را به بزرگنمایی نقش ایران در کشور متهم کرده و آن را ابزاری میدانند برای باج گیری نظامی و سیاسی حاکمیت از غرب.
این همه دستپاچگی در میان آمریکاییها جای اندک تعجبی ندارد. تمام آنها که در سه هفته گذشته نام مبارک را از رسانههای خود در واشنگتن و دیگر ایالتهای امریکا شنیده اند، صورت خود را به تلویزیون چسبانده و به این فکر کردند که آیا این جمعیت همان اعرابی هستند که ما متحد خود فرض کردیم؟ آنچه در منامه رخ داد دفاع واشنگتن از دولتمردان سلطنت دوست در این کشور را سخت کرد. اوج قساوت نیروهای امنیتی در سرکوب معترضان همگان را شوکه کرده است. اکنون همه در کاخ سفید مراقب حرف زدن خود در خصوص آنچه در منامه رخ داد و همچنان ادامه دارد، هستند. در تمامی مکالمههای میان اعضای کابینه باراک اوباما از خرد تا کلان، همگان به اصطلاحاتی مانند "اصلاحات" و "رای مردم" بسیار اشاره میکنند. واشنگتن تمام تلاش خود را به کار گرفته تا وادار به انتخاب میان دولتهای عرب و ملتهای آنها نشود.
منبع: بی بی سی
نظر شما :