سايه جنگ بر انقلابهاى مردمى خاورميانه
ديپلماسى ايرانى: سيد حسن نصر الله، دبير کل حزب الله لبنان روز چهارشنبه در سالروز ترور شهيد عماد مغنيه، به اسرائيل هشدار داد که به زودى حزب الله انتقام خون مغنيه را مىگيرد و قطعا اين انتقام از فرماندهان و سران اسرائيل خواهد بود. دبير کل حزب الله همچنين به اسرائيل هشدار داد که حزب الله توانايى آن را دارد که شمال اسرائيل و منطقه الجليل را از دستان ارتش اين رژيم خارج کند.
در پاسخ به اين اظهارات، بنيامين نتانياهو، نخستوزير اسرائيل مدعى شد: ظاهرا توانايى ما را دست کم گرفتهاند. اسرائيل تا اين اندازه قدرت دارد که از رهبران و فرماندهان خود حمايت کند تا جانشان به خطر نيفتد.
از سوى ديگر دو ناو نظامى جمهورى اسلامى ايران نيز راهى کانال سوئز شده و قرار است به زودى به سواحل سوريه برسد. اخيار ضد و نقيضى درباره عبور اين دو ناو از کانال سوئز مخابره مىشود ولى اگر ارتش مصر اجازه به عبور به اين دو ناو را بدهد اين نشان مىدهد که اتحاد مصر و اسرائيل ديگر به قوت سابق خود نيست.
در اين اتفاقات يک نکته بسيار مهم وجود دارد که مىتواند بسيار حائز اهميت باشد. نگرانى از جنگى جديد در منطقه که ظاهرا اسرائيل بسيار به دنبال آن است. جنگى که مىتواند از ميان رفتن متحدان منطقهاى اسرائيل، مسبب آن باشد.
آنچه روشن است، اسرائيل از تحولاتى که در مصر و تونس رخ داده به شدت نگرانى دارد. اين نگرانى زمانى بيشتر مىشود که مشاهده مىکند، اپيدمى سقوط متحدينش در منطقه آغاز شده و اين موضوع در نهايت مىتواند باعث احياى روند دهه شست شود. دورانى که در آن خشم اعراب از اسرائيل به اوج خود رسيد و اعراب دو جنگ سخت را به فاصله کوتاهى با اين رژيم انجام دادند. بازگشت به آن دوران همواره کابوس اسرائيل بوده است. به همين دليل است که بسيارى از تحليلگران تحرکات سالهاى بعد اسرائيل پس از دهه شست را نه نبرد سختافزارى (البته به غير از لبنان و اشغال آن و جنگ با حزب الله و فلسطين شاهد جنگ ديگرى در منطقه نبودهايم) بلکه بيشتر نرمافزارى دانستهاند. جنگى که يارگيرى و همراه ساختن سران عرب را بر جنگ و درگيرى ترجيح مىدهد و در مقابل اين يارگيرى از نظامهاى خودکامه حمايت مىکند. البته سرمايه اين حمايت را نه اسرائيل بلکه امريکا تامين کرده است.
ولى در حال حاضر ورق برگشته است، اسرائيل در حال از دست دادن يک به يک متحدانش در منطقه است. تونس و از همه مهمتر مصر ديگر متحد اسرائيل نيستند. اجازه مصرىها به عبور دو ناو رزمى از کانال سوئز اين هشدار را به اسرائيلىها خواهد داد که قاهره پس از مبارک شايد به معاهدات سابقش با اين رژيم پايبند باشند ولى ديگر نمىتواند نيازهاى اسرائيل را برآورده کنند. چرا که جامعه داخلى مصر آنها را به شدت تحت فشار گذاشته و در وضعيت بحرانى فعلى که دوران گذار به دموکراسى را براى مصر به ارمغان آورده، نمىتواند با چنين تحريکهايى جامعه مصر را دوباره به هيجان بيندازد. ولى نگرانى اسرائيل فقط متوجه مصر نيست. اردن و مغرب نيز در صف خروج از متحدان اسرائيل قرار دارند. اگر دامنه اعتراضها باعث شود تا دولتهايى دموکراتيک در اين کشورها حاکم شوند آن گاه با توجه به ساختار جامعه عربى اين دولتها ديگر نمىتوانند با اسرائيل عقد اخوت خود را حفظ کنند.
اسرائيل خوب مىداند که نفرت عمومى جامعه عربى از او بسيار بالا است. به همين دليل است که از بيدار شدن غول خشم عربى به شدت بيمناک است. از اين رو ناچار است که يا به اعراب امتياز دهد تا در آينده خشمشان دامنگيرش نشود که اين به معناى فروپاشى و اضمحلال آن خواهد بود يا اين که دست به دامن جنگى شود که کل افکار عمومى عربى و جهان از پروسه آزادىخواهى و انقلاب خارج شده و متوجه جنگ و نبرد شود. از اين رو شايد به همين دليل اسرائيل به فکر جنگى تازه بيفتد که حتى ايران نيز در آن درگير شود. جنگى که شايد ويرانىهاى بسيارى به دنبال داشته باشد ولى بىشک باعث خواهد شد تا اولا روند آزادىخواهى و دموکراسى طلبى از چرخه فعلى خود خارج شود، ثانيا افکار جامعه عربى متوجه جنگى تازه شود که به واسطه آن مجبور خواهند بود که با دولتهاى حاکم بر آنها همراه شوند، ثالثا اين فرصت را به ديکتاتورهاى عرب مىدهد که در سايه اين جنگ سرکوب گستردهاى را بر جوامع خود اجرا کنند. اسرائيل حتى از اين که نظام حاکم در سوريه سرنگون شود، نگران است. چرا که خوب مىداند اگر نظام فعلى سوريه سرنگون شود آن گاه اسلامگرايان که دومين جريان فعال در اين کشور محسوب مىشوند و در سايه نظام بعثى حاکم مجبور به سکوت شدهاند، قوت مىگيرند و بىشک آنها ديگر براى رويارويى با اسرائيل جنگ سرد تجويز نمىکنند. رابعا، دوران پس از جنگ دوران بازسازى است، اين دوران مىتواند به اندازهاى طول بکشد که تا اطلاع ثانوى کسى روياى جنگ به خود نبيند و اسرائيل نيز در طول اين مدت قدرت تحليل رفته خود را بازسازى کند.
از سوى ديگر اسرائيل در چنين شرايطى بهترين فرصت را براى انتقامگيرى از ايران و حزب الله مىداند. به خصوص که در پرونده ترور رفيق حريرى تا به حال معادله بازى به نفع غرب نبوده است. دليل واضح اين ادعا را در عدم صدور راى نهايى دادگاه مىتوانيم ببينيم. راى دادگاه بنا بود اول ژانويه صادر شود ولى تا به حال اعلام نشده است. نزد اسرائيلىها چنين ديدگاهى وجود دارد که در حالى که ايران در داخل با اپوزسيون خود دست و پنجه نرم مىکند و منطقه نيز ملتهب تحولات انقلابى است، پس مىتوان جنگى را عليه حزب الله انجام داد و حداقل چشم زهرى را هم به ايران نشان داد.
مشابه چنين فرضيهاى در ميان برخى ايرانىها و متحدان منطقهاىشان وجود دارد. آنها نيز بر اين باورند که اسرائيل در حال حاضر در موضع ضعف است، جامعه عربى آماده حمايت از يک قيام مردمى و مقاومت عربى در برابر اسرائيل است و در چنين فضايى مىتوان ضمن بازپس گيرى زمينهاى اشغالى از رژيم اشغالگر صهيونيستى خود را نيز در راس کشورهاى تصميمگير و آيندهساز منطقه قرار داد. از اين رو مىتوان همزمان با انقلابهاى جارى در منطقه پيروزى تازهاى براى مردم مشتاق پيروزى منطقه رقم زد و ضمن تثبيت انقلابهاى مردمى و همسو ساختن نظامهاى جديد منطقهاى حضور غرب را در منطقه کوتاه کرد و يک اتحاد منطقهاى که در راس آن ايران و متحدانش در مقاومت قرار دارند، تشکيل داد.
نظر شما :