مصر آيندهاى متفاوت را پيش رو خواهد داشت
ديپلماسى ايرانى: همزمان با پيشرفت جنبشهاى مردمى در کشورهاى عربى، خط جديدى از تبليغ ايران هراسى در اين کشورها آغاز شده است. آيا نفوذ ايران در منطقه و تاثير انقلاب اسلامى در اين کشورها معنوى است يا مداخله گرانه؟ با توجه به اين که مصر اين روزها شاهد رويارويى افکار حامىمقاومت و سازش در صحنه داخلى خود است، آينده مصر به کدام سو خواهد رفت؟ دکتر صباح زنگنه، کارشناس و تحليلگر مسائل خاورميانه اين سوالات را براى خوانندگان ديپلماسى ايرانى پاسخ داده است.
گفتارى از دکتر صباح زنگنه، کارشناس و تحليلگر مسائل خاورميانه براى ديپلماسى ايراني.
يکى از شاخصهاى منطقه خاورميانه اين است که پيچيدگى اوضاع و تاثيرگذارى عوامل بسيار متنوع و متفاوت قابل لمس و درک است. يعنى تاثيرات متقابل درون منطقهاى و بين المللى وجود داشته و دارد.
اما به هر حال جمهورى اسلامى ايران نسبت به مصر تاثيرگذارى بيشتر و عميقترى داشته و دارد که به لحاظ تاريخى، اجتماعى و فکرى و معنوى قابل احساس است. در مسئله ملى کردن صنعت نفت در ايران مىتوان تاثير ايران را در مصر ديد که به دنبال اين واقعه کانال سوئز ملى شد. بعد از بروز و ظهور انقلاب اسلامى نيز اين تاثيرات مشهود بوده و جريانهايى تشويق شدهاند که وارد مقولههاى اسلام فراگير و به تعبير غربىها اسلام حکومت يا اسلام سياسى شوند.
البته جريانهاى افراطى هم در مصر به وجود آمدهاند، که به رويههاى ديگرى عمل مىکردند و به جنبش جهاد و تکفير متصل بودند و جامعه را تکفير مىکردند يا اقدامات جهاد گونهاى انجام مىدادند. اين نوع حرکتهاى تکفيرى و جهادى از ايران متاثر نبوده اما مىتوان گفت حرکتهاى روشن فکرى اسلامى و بيدارى اسلامى از ايران تاثير گرفته است.
اما حوادث اخير تا حدود زيادى با تاثير و تاثرهاى شديدترى همراه است. تاثيرات تاريخى به جاى خود حائز اهميت است، اما عوامل عميقترى هم مانند تداوم فساد، تداوم ظلم و تبعيض، تداوم فقر بخش عظيمى از مردم، بر حوادث اخير تاثيرگذار بوده است و البته بايد در نظر داشت که جريانهاى مذهبى هم در مصر جريانات بسيار ريشهدار، گسترده و قوى هستند. گرچه داراى طيفى از انديشهها، تلقىها و برداشتها هم هستند. اين طيف از جريانهاى بسيار ساده مذهبى تا جريانهاى عميق و فراگير مذهبى تا جريانهايى که بين دين و سياست يا دين و دنيا تمايز و افتراق قائل مىشوند را شامل مىشود. در عين حال همه اين جريانها حضور دارند اما فضاى عمومى جامعه مصرى فضاى دينى و مذهبى بوده، چه در گرايشهاى صوفىگرايانه آن و چه جريانهاى اجتماعى و سياسى جدىتر.
در سال اخير اتفاق بسيار روشن و تندى که افتاد، انتخابات مجلس مصر بوده، اين انتخابات و حذف همه نيروهاى معترض و مخالف باعث اعتراضات مردمى شده و به شدت احساسات مردم مصر را تحريک کرده است. توافقات مداوم مصر، اسرائيل و امريکا، نوعى احساس حقارت در بين مردم مصر ايجاد کرده و نگاه مردم مصر به ايران به عنوان کشورى که از کشورهاى سلطهگر استقلال دارد و مواضع روشنترى در قبال مسئله فلسطين دارد، نگاه بسيار تحسين برانگيزى است. اينکه چه کسانى در حکومت باشند براى آنها چندان مهم نيست اما خود اين نظامى که بتواند حرف و طرح خود را در مقابل طرح امريکا ارائه کند و در مقابل اسرائيل، سخن متفاوتى بگويد، براى مردم مصر تحسين برانگيز بود.
اين تاثيرات معنوى وجود داشته اما رشد جامعه جوان مصر و به دست گرفتن بسيارى از ابتکار عملها هم قابل ملاحظه و توجه است. جامعه جوان مصر، جامعه بسيار گستردهاى است و البته ممکن است با جامعه جوانان کشورهاى ديگر تفاوتها و شباهتهايى هم داشته باشند. نقش و حضور اين جوانان در تحولات اخير تعيين کننده است. تعدادى از اين جوانان ممکن است در غرب و امريکا تحصيل کرده يا دورههايى ديده باشند.
حضور جامعه مدنى و تشکلهاى مدنى هم در مصر در اين تحولات قابل لمس و قابل توجه است. اين مجموعه از علل و عوامل اين تحولات را رقم زده و به نظر مىرسد به اين زودىها هم آرام نخواهد گرفت.
آينده مصر
به نظر من هر کشورى، شخص يا حزبى اگر ادعا کند که تحولات مصر الگوى تمام عيارى از تفکر آنها است، راه صحيحى را دنبال نکرده است. هر کشورى براى خود شرايط خاص خود و تحولات خاص خود را دارد، ضمنا اين ارتباط فکرى و اجتماعى و ارتباطات جديدى که در عصر اينترنت و ماهوارهها پديد آمده است، اين تاثير و تاثرها را بسيار سريع و گستردهتر ساخته است. بنابراين نمىشود يک حد فاصل روشن و مشخصى ايجاد کرد و گفت همه اقدامات جامعه اين کشور متعلق به خودش است يا صد در صد متعلق به پيروى از الگوى ترکيه است، يا متعلق به پيروى از الگوى ايران است يا متعلق به الگوى کشورهاى غربى است. چنين حرفى محققانه و عالمانه نخواهد بود. جامعه مصر مخلوطى از همه اين تفکرات است و خود داراى ريشه است. يعنى اگر بگوييم مصر تنها مقلد ديگران است، ريشههاى فکرى و اجتماعى خود مصر را انکار کرديم.
اما محصله اين تحولات و گرايشها مهم است. نتيجه اين تحولات و گرايشها از مصر، مصر ديگرى خواهد ساخت. يعنى مصرى نخواهد بود که تحت سلطه حزب معينى به پيش حرکت کند، مصرى نخواهد بود که صد در صد تسليم امريکا باشد، مصرى نخواهد بود که آزادى در آن معدوم باشد، مصرى نخواهد بود که نسبت به اسرائيل بى تفاوت باشد يا امکانات خود را در اختيار اسرائيل قرار دهد، مصرى نخواهد بود که به غزه کمک نکند، مصرى نخواهد بود که به جوامع اسلامى و عربى بىاعتنا و بىتوجه باشد، مصرى نخواهد بود که از لحاظ موقعيت سوق الجيشى و موقعيت رهبرى گونه در جهان عرب عقب افتاده باشد. اين شاخصهايى است که مىشود با آنها از مصر بعد از اين سخن گفت.
طبعا وزنه گرايشهاى مردمى، انسانى، آزادى خواهانه، عدالت خواهانه و اسلام گرايانه (در مقابل سياستهاى اسلام ستيزانهاى که وجود داشته است) جايگاه بهترى در مصر خواهند داشت و آينده اين کشور را شکل خواهند داد.
نظر شما :