مگر خون هند از ايران رنگين تر است؟
مارک برژيسکى استاد حقوق بين الملل دانشگاه واشينگتن درباره سياست ايالات متحده در قبال هند و ايران مى گويد:مواضع اغراق آمیز و رویه های تند، جای فعالیت ها و تلاش های همراه با صبر و شکیبایی و ایجاد فضای سازنده برای پیگیری اهداف واقعی را گرفته است.
معامله هسته ای آمریکا با هندوستان به بن بست رسید چون یکی از احزاب سیاسی هندوستان آن را رد کرد و این رویداد یکی از بزرگ ترین موفقیت ها برای سیاست خارجی دولت بوش عنوان شده است. با این رویداد و در حالی که هیچ راه حلی از طریق مذاکره به دست نیامده، آمریکا چند اینچ دیگر به نزاع نزدیک شده است.
در هر دو مورد چالش پیش روی آمریکا ممانعت از دستیابی سایرکشورها به توانایی تکثیر سلاح های هسته ای است. در هر دو مورد هم در طی سال های اخیر دولت بوش فرصت هر گونه پیشرفتی را از دست داده و ترجیح می دهد رویکردی اغراق آمیز را در پیش بگیرد که نتیجه آن معامله ای بد است.
ایالات متحده نباید درهیچ یک از این دو معامله، کالای خود را زیر قیمت عرضه کند و دکترین بلندمدت ممانعت از تکثیر سلاح را نادیده بگیرد. در هر دو معامله باید مشغول پیشبرد رویه سازنده باشد.
در مورد هندوستان، جورج دبلیو بوش باید پیگیر روابط قوی تر باشد. اما کابینه او چنان در این معامله اشتیاق نشان دادند که اصلا به این فکر نکردند ممکن است این اشتیاق این گونه تفسیر شود که رویکرد آمریکا "دستیابی به توافق به هر قیمتی" است. حتی در کتاب گلن کسلر جمله ای با این مضمون آمده که حرفه ای های "محرم راز" در وزارت خارجه آمریکا ترجیح می دادند توافقی با هند را پیگیری کنند که رویکرد همکاری هسته ای آنها موجب ارزان فروشی نشود.
به جای این رویکرد، دولت کنونی به سمت معامله ای رفت که در آن سه دهه خط مشی و سیاست بلند مدت نادیده انگاشته شد و رویکرد احتیاط آمیز در قبال تعاملات هسته ای مورد غفلت قرار گرفت چون هندوستان از برنامه هسته ای صلح آمیز و مصارف مدنی خود استفاده کرد تا مواد شکافت پذیر مخصوص سلاح هسته ای تولید کند.
توافق نهایی چارچوبی ایجاد کرد که به دو طرف اجازه مبادله نیروگاه ها، فناوری و سوخت هسته ای را می داد. این توافق به هند اجازه می داد سوخت هسته ای را فراوری کرده و راه را برای ایالات متحده باز کند تا به تأمین کننده "قابل اعتماد" برنامه هسته ای هند تبدیل شود.
منتقدان می گویند این معامله، برای توانایی آمریکا در ممانعت از گسترش سلاح های هسته ای پیامدهای خطرناکی دارد. در کنگره آمریکا طرفداران این ایده رو به افزایش است که رویه مذکور بنای بدی گذاشته چون هندوستان به فناوری هسته ای ایالات متحده دسترسی پیدا کرده بدون آن که مجبور به انقیاد از پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای باشد و تحت نظارت ان.پی.تی قرار گیرد.
این توافق در هندوستان هم جنجال و مناقشه ایجاد کرده چون در این کشور مردم به ارتباط نزدیک با ایالات متحده به دیده تردید می نگرند و احزاب چپ تلاش می کنند از داشتن ارتباط با آمریکا فاصله بگیرند.
درحالی که مذاکرات تا ماه آینده به حالت تعلیق درآمده، باید از این ماجرا درس گرفت که هرچند دوستی و شراکت استراتژیک پسندیده است اما نباید بی گدار به آب زد. توافق و گفت و گوهای همراه با اندیشه و تعمق می تواند منجر به رویکردهای مشترکی در برابر چالش های مشترک شود علی رغم آن که به یقین اختلاف نظرهایی درادامه کار دو شریک بروز خواهد کرد.
این موضوع به مورد ایران هم ربط پیدا می کند. در این مورد هم درست است که بوش رویه سی ساله گذشته را نادیده گرفته و از برخورد مستقیم پرهیز نکرد و این در حالی است که در این سه دهه رویارویی مستقیم ممنوع شده بود. اما از بهار سال 2005 که رویه 30 ساله تغییر کرد دولت آمریکا کمترین تماس ممکن را با مقام های بلندپایه و سیاستمداران ایرانی برقرار کرد.
حتی تماسی هم با جامعه پویا و زنده ایرانی هم نداشته، جامعه ای که به لحاظ جمعیت شناختی، تحصیلات و شاید گرایش بین المللی روزگاری در چشم هم چشمی از ترکیه سبقت بگیرد. گوشه و کنایه و به کار بردن الفاظی همچون "جنگ جهانی سوم" و از این قبیل که از دهان دولت آمریکا شنیده می شود اصلا جو سازنده و فضای مناسبی برای گفت و گو باقی نخواهد گذاشت، فضایی که به کمک آن بتوان موقعیتی آفرید که نیازی به آن گزینه [منظور جنگ جهانی] نباشد.
زمانی که ایالات متحده چهره ای از خود به نمایش می گذارد که در آن از ایران به عنوان دشمن یاد کرده و به شدت از آن انتقاد می کند تفاوت زیادی با آن چهره از آمریکا دارد که در حال مذاکره دوجانبه و چندجانبه با کره شمالی است. اگر مذاکرات کره شمالی نتیجه موفقیت آمیز و ماندگاری داشته، از بعضی جهات می تواند مدلی برای مذاکره با ایران باشد.
کسانی مثل رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا هستند که در داخل کابینه آمریکا، افکار سازنده تری دارند و در کابینه مطرح می کنند. او یکی از رؤسای شورای روابط خارجی نیروهای واکنش سریع در سال 2003 بود که گفت و گوی مستقیم با ایران را مطرح کرده و اعتقاد داشت گفت و گو بدون هیچ محدودیت هم منافع ایران را تأمین می کند و هم اهداف ایالات متحده را برآورده می سازد.
مهمتر این که گزارش نیروهای واکنش سریع حاکی از آن بود که نیازی نیست ایالات متحده و ایران منتظر "هماهنگی و هم نوایی کامل" بین دو حکومت بمانند و این نباید به پیش شرط گفت و گو بین دو کشور هم تبدیل شود.
این رویکرد خیلی بهتر از وضع کردن جداول زمان بندی صوری، موعدهای مقرر تصنعی و جنجال آفرینی است چون این رویه آثار مخربی بر روند گفت و گوهایی دارد که در جریان است.
متآسفانه هم در مورد هندوستان و هم ایران، مواضع اغراق آمیز و رویه های تند، جای فعالیت های و تلاش های همراه با صبر و شکیبایی و ایجاد فضای سازنده برای پیگیری اهداف واقعی را گرفته است.
*مارک برژنسکی استاد حقوق بین الملل دانشگاه واشینگتن و از مقام های بلندپایه شورای امنیت ملی در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون بود.[با زبیگنیو برژنسکی نباید اشتباه گرفت].
نظر شما :