مجله هفته/ نگاه خريدارانه به مطبوعات
ديپلماسى ايرانى: اين هفته بيشتر سرمقاله هاى روزنامه ها درباره طرح هدفمندى بود و معدود بودند روزنامه هايى که از وراى اين بحث به مسائل خارجى و بين المللى اشاره کنند. در اين ميان تنها کيهان و رسالت دنبال سرنخ هاى منتقدان اين طرح بودند و دست به افشاگرى هايى زدند که غرب چه برنامه هايى داشته و چه روياهايى در ذهنش بافته بوده است. با اين مختصر نگاهى مى اندازيم به اهم مقاله هاى روزنامه ها در هفته گذشته.
به دنبال کسب روزى حلال باشيد
محمکاظم انبارلويى سردبير روزنامه رسالت همچنان مجذوب "جنبش اقتصادى" است. او در چهارم دى ماه سرمقاله اى نوشته و در آن از پشتيبانى مردم با طرح اقتصادى دولت ياد کرده است: همانطور که در حدوث و بقاى انقلاب طبقات محروم و اقشار پايين درآمدى، پايه اصلى حمايت از انقلاب بودند همين طبقات ضامن توفيق طرح تحول اقتصادى و نيز همراهى با دولت براى گذر از اين عقبه خواهند بود.
او با تشکيک وارد کردن در شيوه هاى زندگى مردم تا امروز، مى نويسد: طرح هدفمند کردن يارانهها به "زندگى رانتى" خاتمه مىدهد و کسانى که به اين نوع زندگى عادت کردهاند براى هميشه بايد با آن خداحافظى کنند و به دنبال کسب روزى حلال باشند. کسانى که با بازى با جيب مردم و دولت به آلاف و اولوفى رسيدهاند بايد نگاهى به دنيا و آخرت خود بيندازند و ببينند لعن و نفرين مردم در اين دنيا و عذاب آتش جهنم در آن دنيا مىارزد به اينکه همچنان اين رويه را ادامه دهند.
ارتباط هدفمندى يارانه ها با فتنه و غرب
روزنامه کيهان در يادداشت روز چهارم دى خود با عنوان "صبح به خير آقايان!" به قلم مهدى محمدى از پروژه اى نام مى برد که غربى ها طراحى اش کردند تا بتوانند هدفمندى يارانه ها را با تحريم هاى جديد همراه کنند و سپس به بروز تنش هاى داخلى به دست فتنه گران کمک کنند و مردم را در مقابل نظام قرار دهند.
در اين يادداشت مى خوانيم: قطعنامه 1929 دقيقا در اين حال و هوا صادر شد. وقتى به محتواى قطعنامه 1929 نگاه مى کنيم روشن است که اين قطعنامه در کنار يکى دو هدف ديگر (مانند مجازات سپاه و نشان دادن اجماع جهانى عليه ايران) به طور عمده روى اين موضوع متمرکز است که آسيب هاى احتمالى ناشى از اجراى طرح هدفمندى را تکميل کند. اين نکته اى است که برخى از کارشناسان باريک انديش يکى دو روز پس از صدور قطعنامه و با مطالعه محتواى آن، به سرعت دريافتند. بهترين دليل بر اين مدعا هم اين است که محتواى قطعنامه 1929 نشان مى دهد اصلى ترين هدف آن؛ 1- کم کردن درآمدهاى پولى ايران و 2- مختل کردن مجارى و کانال هاى وصول اين درآمدهاست يعنى وارد کردن ضربه دقيقا به همان جايى که دولت براى اجراى موفق طرح هدفمندى به آن نياز دارد. پس از برداشته شدن اين گام، نوبت به قدم بعدى رسيد. مطابق تقسيم کار انجام شده، قدم دوم اين بود که سران فتنه در داخل بلافاصله پس از صدور قطعنامه وارد عمل شوند و با سلب همه تقصيرها از غرب، نظام را مقصر قطعنامه جلوه بدهند. دو بيانيه صادر شده توسط موسوى و کروبى در فاصله کمتر از يک هفته پس از قطعنامه 1929 نشان مى دهد آنها در اجراى ماموريتى که به عهده گرفته بودند هيچ کم نگذاشتند.
همه کارتهاى ايران روى ميز ترکيه گذاشته نشود
براى سرمقاله نويس روزنامه ابتکار در 4 دى موضوع حضور رجب طيب اردوغان در مراسم مذهبى عاشوراى حسينى جالب توجه بوده است. محمدعلى وکيلى در يادداشتش که "از آتاتورک لائيک تا اردوغان اسلامگرا" نام دارد، اين اقدام اردوغان را بيشتر داراى جنبه هاى سياسى و براى تاثيرگذارى بر افکار عمومى مى داند. او مى نويسد: نمايش مذهبى آقاى اردوغان بدون خاستگاه مردم امکان پذير نيست. آقاى اردوغان به نيکى دريافته است که يک سال ديگر انتخابات سرنوشت ساز در پيش دارد و با علم به خواست مردم، قدرت تاثيرگذارى مذهب در نحوه انتخاب مردم را مىداند. او تجربه فروپاشى دوران خلافت بدون توسعه و ترکيه لائيک را پشت سر خود دارد بنابراين با درايت به دنبال راه جمعى است که ضمن بهره گيرى از تجارب بشرى اما با اهتمام به فرهنگ اسلامى، بر اقتدار کشورش بيفزايد و براى ملت خود فرجامى اميدبخش ترسيم نمايد.
اين سرمقاله مى افزايد ترکيه در مقطع کنونى با تاثيرپذيرى از انقلاب اسلامى سعى دارد آشتى بين علم و دين، سياست و مذهب ايجاد کند... و البته مسئولان جمهورى اسلامى به يک نکته بايد توجه داشته باشند و آن اينکه غرب خواهان مدلى از اسلام براى تحت الشعاع قرار دادن مدل جمهورى اسلامى مىباشند، بنابراين همه کارتهاى ايران نبايد روى ميز ترکيه گذاشته شود.
فرار نخبگان را جدى بگيريد
«آسيبشناسى مهاجرت يا فرار نخبگان»عنوان سرمقاله تهران امروز نوشته محمد عزيزى در پنجم دى است. اين سرمقاله اشاره دارد به سخنان على اکبر صالحى سرپرست وزارت خارجه در همايش دستاوردهاى ايرانيان مقيم خارج که گفته بود نمىشود جلوى رفتن عدهاى را گرفت و اين يک واقعيت است.
نويسنده به واقعيت اين امر باور دارد اما معتقد است نبايد آن را ساده انگاشت: ناگزير از بيان اين واقعيت هستيم که امروزه ديدن جوانان و ميانسالان صف کشيده در برابر آموزشگاههاى زبان خارجى يا سفارتخانهها جهت اخذ مجوز مهاجرت آنهم به کشورهايى که فاصله هوايى آنها با ايران کمتر از 15 ساعت نيست، دل همه ما را که نيمچه علاقهاى به اين آب و خاک داريم، به درد مىآورد. بدتر اينکه «اون ور آب رفتن» مد روز و نقل محافل شده است، تو گويى آنکه هوسى چنين در دل ندارد از قافله عقب مانده و در توهمات است و به فکر آتيه فرزندان خود نيست. نمىخواهيم حب وطن را چماقى کرده بر سر ديگران بکوبيم، وظيفه و تکليف خود مىدانيم از آفت فرهنگى و سياسى که گريبان ما را گرفته سخن بگوييم. آفت فرهنگى است چون وقتى چيزى مد مىشود، فقط مزايا و خوبىهاى آن را مىبينيم، آفت سياسى است چون سرمايه اجتماعى گرد آمده بر اثر تلاش نسلها به راحتى در معرض معاملات سياسى قرار مىگيرد... ظريفى مىگفت در خوابگاه دانشجويان فلان دانشگاه، وقت اغلب دانشجويان صرف «اپلاى» کردن براى اين دانشگاه و آن دانشگاه مىشود و کيفيت دانشگاههاى مقصد اهميت چندانى ندارد. آيا جاى افسوس نيست که نخبگان يک کشور، دانشگاههاى آن کشور را صرفا پلکانى براى رفتن به خارج از کشور بدانند؟... از آن بيم داريم که ناگزير دانستن فرار نخبگان از سوى حضرت ايشان و دوستانشان باعث کاهش حساسيتها نسبت به موضوع و به قول پستمدرنها عادى جلوه دادن آن شود.
ديپلماسى انرژى و مقايسه ايران با ترکمنستان
در همان روز على رمضانى در روزنامه آفرينش «ديپلماسى انرژى و مقايسه ايران با ترکمنستان» را نوشت. موفقيت ترکمنستان در ديپلماسى انرژى، جذب سرمايه گذارى سرمايه هاى شرکت هاى خارجى و درنهايت قراردادهاى صدور گاز به آسياى شرقى، نويسنده را واداشته تا بگويد: اين کشور در دو سال گذشته علاوه بر خطوط لوله صادراتى به روسيه و ايران توانسته است خط لوله مهم صادرات گاز به چين را افتتاح کند و چندى پيش هم خط دو م صادرات گاز به ايران را نيز افتتاح کرده و اکنون گام مهم ديگر را در امضاى خط لوله تاپى بردارد در اين حال کشور ما در چه وضعيتى قرار دارد . در واقع اگر بخواهيم نگاهى واقع بينانه و آسيب شناسانه به وضعيت ديپلماسى انرژى کشور و مقايسه آن با ترکمنستان داشته باشيم بايد گفت ما بيشتر از هر چيزى اکنون به واردات گاز بيشتر از اين کشور دست زده ايم دراين حال دولت گر چه در چند سال گذشته کوشيده است تا سرمايه گذارى خارجى را در منابع گازى تشويق کند و به سرمايه گذارى هاى داخلى نيز در اين حوزه بويژه در پارس جنوبى دست زند اما واقعيت ان است که باتوجه به منابع و پتانسيل هاى گازى کشور ما نتوانسته ايم نقشى چشمگير در صاردات گاز در منطقه و جهان داشته باشيم و به طور مثال بازار هاى مهمى همچون بازار هند رادر رقابت با ترکمنستان از دست داده ايم.
الگوى اسلامى ـ ايرانى چيست؟
روزنامه وطن امروز در سرمقاله پنجم دى خود "الگوى اسلامىـ ايرانى پيشرفت ليبراليسم و مکتب ايرانى " را تشريح کرد: اگر مراد مکتب ايرانى غلبه ايرانيت بر اسلاميت در حوزه تئوريک و سپس عمل است که بايد گفت دقيقا در مقابل الگوى اسلامي– ايرانى پيشرفت قرار مىگيرد. در اين حالت نوعى ناسيوناليسم مدرن برجسته مىشود، تفکرى که حتى دين را ابزارى براى ترويج يک قوم مىداند. اين نگاه اگرچه مادى است اما در توجه به معنويت، متفاوت از مکاتبى مانند ليبراليسم است. بنابراين اگر اين تعريف از مکتب ايرانى مورد توجه قرار گيرد، بايد گفت بهرغم توجه به دين، اما به واسطه اصالت بخشيدن به «قوميت»، نگاهى واپسگرايانه و يک عقب گرد نامتجانس با واقعيات فعلى ايران است.
اين يادداشت در ادامه مى افزياد: اگر مقصود مکتب ايرانى معرفى و ترويج «اسلام ايرانى» باشد، باز هم بايد گفت خواسته يا ناخواسته به خطا رفته، چرا که اسلام يک جهانبينى است. تحديد اسلام در محدوده ايران به معنى تحديد معنويات در قالب واقعيات است. نخستين عارضه اين اقدام تاثيرپذيرى معنويت از واقعيات يا به عبارتى تبعيت آسمان از زمين است. در اين حالت حقيقت ذبح مىشود و نوعى پلوراليسم اسلامى شکل مىگيرد. حال اگر مناديان مکتب ايرانى مدعى شوند مکتب ايرانى يعنى مکتب امام حسين(ع)، بايد گفت که مکتب امام حسين، اسلام است. پس بهتر آنکه مکتب اسلام جايگزين مکتب ايران شود تا شائبهها برطرف شود.
دیپلماسی نامهرسانی امیر قطر بین ایران و عربستان
روزنامه همشهرى هفتم دى گزارشى تحليلى از ارسلان مرشدی منتشر کرده است درباره اوج و فرود روابط ايران و عربستان و پيام هاى ردوبدل شده پنهانى که اين روزها به گوش مى رسد.
نويسنده سفر امیر قطر را به تهران دستمايه تحليل خود از روابط سرد دو دولت و گمانه هايى مبنى بر احتمال احياى آن قرار داده و مى نويسد: احمدینژاد مرداد ماه گذشته سفری چند ساعته به دوحه داشت که طی آن پیامی را از طریق امیر قطر به پادشاه عربستان فرستاد. بعد از پایان سفر احمدینژاد، شیخ حمد راهی عربستان شد و پیام احمدینژاد را به ملک عبدالله رساند. البته در میان رد و بدل شدن پیامها، دو طرف چندین بار نیز تماس تلفنی برقرار کردند، چنانکه احمدینژاد طی 2ماه گذشته چندین بار در تماسهای تلفنی با ملک عبدالله به گفتگو پرداخته است. ازجمله این تماسها گفتگو در آستانه سفر به لبنان و وخیم شدن حال پادشاه عربستان بوده است. اگر چه به باور بسیاری این مراودات دیپلماتیک پیرامون مسائل منطقهای از جمله تحولات لبنان و فلسطین و ضرورت و لزوم نزدیکی کشورهای اسلامی صورت میگیرد اما به نظر میرسد که اراده دو کشور ایران و عربستان با میانجیگری قطر بر نزدیکی و ارتباط بیشتر است. این اراده را میتوان سایه پنهان دیپلماسی نامهرسانی امیر قطر بین ایران و عربستان تعبیر کرد.
نويسنده بعد از مرور تلاش هايى که در راستاى بهبود روابط دو کشور صورت مى گيرد، نکته اى را هم به عنوان تناقض يا گره اى کور پيش مى کشد که باعث مى شود تنش ميان دو دولت به اين زودى ها خاتمه نيابد: "باید در نظر داشت مصالحهای که از جانب جبهه سازش عربی به رهبری مصر و عربستان راهبری حذف یا حداقل به حاشیه راندن مقاومت عربی و اسلامی و حماس و حزب الله را جستجو میکند در تقابل آشکار با مانیفست راهبردی جمهوری اسلامی ایران که حمایت از اندیشه مقاومت را دارد، قرار گرفته است؛ اندیشهای که یک سوی آن محدودیت هژمونیک ایران را سوداگری میکند برخلاف راهبریهای کلان سیاسی و امنیتی تهران است. با عطف به این دو نقطه سایش و تنش میتوان ابرهای تیره و تار را بر سر مناسبات دو کشور پیشبینی کرد. از اینرو، در بازه زمانی کوتاه مدت، این تنش و سایش و اصطکاک در مناسبات غبارآلود تهران و ریاض ادامه خواهد یافت."
شتاب ما و عشوه مصريان!
محمدرضا ايرانى روز چهارشنبه هشتم دى در روزنامه تهران امروز مقاله اى نوشت با عنوانى که تيتر همين بخش است. او گريزى مى زند به اظهارات احمدى نژاد در سال هاى پيش خطاب به مسئولان مصرى که طى مصاحبه اى اعلام کرد اگر مصر صبح اعلام کند که آماده ازسرگيرى روابط است، بعد از ظهر همان روز سفارت ايران در قاهره گشايش مى يابد.
ايرانى مى نويسد: اين سخن، همان زمان با واکنش جدى و البته غيررسانه اى وزات امور خارجه ايران مواجه شد چه آنکه از آن، استنباط ضعف ايران در برابر مصر مى شد و ديپلمات هاى قاهره، اين اظهار شوق را نه نشانه اى از سر دوستى که دليلى بر نياز ايران به داشتن سفارتخانه در مصر قلمداد کردند. بدين سان نه تنها يخ روابط ايران و مصر آب نشد بلکه مصرى ها با تصور اينکه بهاى بالاترى دارند، شرايط جديدى را به خواسته هاى قبلى خود اضافه کردند.
او معتقد است با اين وصف اگر تا پيش از اين قاهره صرفا بر مسايلى مانند نام خيابان خالد اسلامبولى حساسيت داشت، اين بار از ايران مى خواست که براى داشتن رابطه با مصر بايد در سياست هاى منطقه اى خود در قبال مسايلى مانند حزب الله لبنان تجديد نظر کند و يا با ادعاى حضور مخالفان مصرى پناهنده به ايران خواستار تحويل آنان به قاهره مى شود و... اين مقاله مى افزايد: بديهى است وقتى يک طرف ماجرا تمايلى از خود براى رابطه نشان نمى دهد و حتى در مقابل آن، با بهانه هايى مانند مداخله ايران در امور داخلى مصر و ... مقاومت مى کند، اصرار و التماس به اينکه «بياييد با هم روابط ديپلماتيک در سطح بالاتر برقرار کنيم» تنها ناز و عشوه سياسى مصريان را افزون مى کند ولاغير. در چينين وضعى، مانور دادن در داخل کشور بر روى اين قضيه که ما «موفق شديم» در راستاى برقرارى رابطه با مصر، مثلا خط هوايى تهران- قاهره را راه اندازى کنيم (ولو در شعار و نه در عمل) باعث مى شود که اين ذهنيت در ميان مقامات مصرى تقويت شود که قاهره آن قدر برابر تهران مهم و حياتى و اجتناب ناپذير شده که در داخل، هرگونه نزديکى به آن، يک امتياز سياسى محسوب مى شود.
نظر شما :