ثمرات تحولات سياسى بزرگ

۱۶ آبان ۱۳۸۶ | ۱۷:۰۶ کد : ۹۳۳ اخبار اصلی
مقاله اختصاصی فهمى هويدى برای دیپلماسی ایرانی
ثمرات تحولات سياسى بزرگ
طوفان‌هاى سياسى همواره همچون تسونامى منطقه خاورميانه را دچار لرزه مى‌کند. اين را گفتم چون اين روزها از اسرائيل خبر مى‌رسد که ممکن است مذاکرات صلح همين روزها به نتايجى برسند.
 
اما سئوالى که براى من پيش آمده اين است نمى‌دانم آيا مى‌توانيم بر روى اظهارات اسرائيلى‌ها حساب کنيم يا خير؟ و اين که اصولا چگونه مى‌توان روى حرف اسرائيلى‌ها حساب کرد؟
 
در هفته‌هاى اخير چراغ  دفاتر وزارت دفاع اسرائيل تا بامداد روشن است. موضوعى که به وضوح نشان مى‌دهد پشت پرده خبرهايى است. اين موضوع را من از خودم نمى‌گويم. روزنامه «يديعوت احرونوت» در تاريخ 31 اوت چنين گزارش داده است.
 
اين روزنامه در گزارشى درباره عواقب عقب‌نشينى آمريکا از عراق نتيجه گرفته که اوضاع به شدت وخيم است و سپس اشاره مى‌کند به گزارشى که وزرات دفاع اسرائيل تهيه کرده و براى «ايهود باراک» وزير دفاع اسرائيل ارسال کرده است.
 
از وى خواسته شده توجه بيشترى به توان نظامى وزارت دفاع اسرائيل بکند. در تهيه اين گزارش پنج مجموعه وزارت دفاع، زير مجموعه‌هاى ستاد اطلاعات ارتش اسرائيل، ستاد برنامه‌ريزى ارتش، امنيت ملى اسرائيل و وزارت امور خارجه دخالت داشته‌اند.
 
اما پرسش مهمى که همگان به دنبال پاسخ آن هستند، اين است که عقب‌نشينى آمريکا از عراق چه تاثيراتى بر منافع استراتژيک اسرائيل خواهد گذارد؟
 
جواب اين است که اين عقب‌نشينى به معناى واقعى کلمه باعث ايجاد خاورميانه جديد خواهد شد که مى‌تواند روزى روزگارى بدترين احتمال براى اسرائيل باشد.
 
عقب‌نشينى آمريکا از عراق همانند يک تسونامى خواهد بود که ضربه بزرگى به منطقه وارد مى‌کند. زيرا اين عقب‌نشينى باعث تاثيرات عميقى بر روى هم‌پيمانان آمريکا در منطقه مى‌گذرد که در اين ميان ضربه‌اى که متوجه اسرائيل مى‌شود، بيشترين ضربه است.
 
پيش از اين گزارشى تهيه شده بود که از کاخ سفيد مى ‌خواست، عقب ‌نشينى زودهنگام از عراق را در دستور کار خود قرار دهد. دليل اين ادعا، هم‌ زمانى مطرح شدن اين طرح که دموکرات‌ها پيشتاز آن بودند با دادن تسليحات کلان به اسرائيل است که بر اساس يک مدت زمان تعيين شده در حدود 30 ميليارد دلار است که حدودا سه ميليارد دلار در سال مى‌شود.
هم‌زمان قرارداد تسليحاتى مشابهى نيز با عربستان سعودى منعقد شد که بالغ بر 20 ميليارد دلار است. اين دو قرداد با هدف ايجاد زمينه براى عقب‌نشينى زودهنگام از عراق انجام شده زيرا در يک بررسى پيش‌ بينى شده در پى اين عقب‌نشينى اسرائيل و عربستان بيشترين ضرر را متحمل خواهند شد.
 
اما در گزارشى که مواضع موجود بر سر عقب‌نشينى آمريکا از عراق را تشريح کرده سه احتمال پيش‌بينى شده است:
 
 نخست: کشورهاى عربى و اسلامى عقب‌ نشينى آمريکا از عراق را به مثابه شکست بزرگ آمريکا تعبير مى‌کنند. اين موضوع سبب مى‌شود، نيروها براى تشکيل جنبش‌هاى جهادى اسلامى با سرعت بسيار بالايى فعال شوند. به گونه‌اى که سازمان‌ها و جنبش‌هاى معتدل موجود در منطقه را به شدت تحت تاثير قرار داده و در مقابل مواضع جنبش‌هايى که آمريکا را دشمن خود مى‌دانند، تقويت ‌شود.
 
 بنا به اين گزارش بيشترين تهديد متوجه اردن خواهد شد که بيشترين  اهميت را براى  اسرائيل به عنوان يک ذخيره  استراتژيک که مى‌ تواند ميان اسرائيل و هلال شيعى فاصله‌ ايجاد کند، دارد.
 
با  اين عقب‌ نشينى همچنين جنبش‌هاى شيعى در کنار ديگر گروه‌هاى اسلامى مخالف اسرائيل، مقابل مواضع دولت اردن قرار گرفته و مواضع اين کشور عليه جنبش‌هاى اسلامى را تحت تاثير قرار مى‌دهند. به ويژه‌ اين که در اين ميان آنچه بيشترين سود را براى براى اسرائيل از جانب اردن دارد، اين است که از عبور گروه‌هاى معاند اسرائيلى از خاک خود به خاک اسرائيل جلوگيرى مى‌کند.
 
اين گزارش پيش‌بينى کرده که عقب‌نشينى آمريکا از عراق باعث تقويت فعاليت گروه‌هاى فعال ضد اردنى شده و اين موضوع سبب مى‌شود گروه‌هاى شبه‌نظامى مخالف دولت اردن از درون اين کشور تحريک شوند.
 
اين در حالى است که احتمال مى‌رود دولت سوريه که چندان روابطه حسنه‌اى با اردن ندارد اجازه دهد گروه‌هاى مخالف عمان از خاک آن عليه منافع دولت اردن استفاده کنند. هر گونه تحولى در اردن اقدامى عليه اسرائيل محسوب مى‌شود به گونه‌اى که وضعيت آن را به دوران بحران سال‌هاى ابتداى تاسيش باز مى‌گرداند.
 
اين گزارش توصيه کرده که از نظام اردنى حمايت شود تا دولت اردن بتواند به واسطه حمايت‌هاى بين‌المللى و آمريکايى به حل مشکلات داخلى خود به ويژه حل بحران آب بپردازد و علاوه بر آن دستگاه امنيتى خود را تقويت کرده و کفايت خود را افزايش دهد.     
 
اين گزارش همچنين تاکيد مى‌کند که عقب‌نشينى آمريکا مى‌تواند عنصر مهمى براى تقويت گروه‌هاى مقاومت فلسطينى و حزب‌الله براى حمله به اسرائيل شود. به گونه‌اى که بر اساس اين گزارش عراق تبديل به جايگاهى براى پرتاب موشک‌ به اسرائيل خواهد شد، به ويژه اين که گروه‌هاى جهادى ممکن است به سرعت به موشک‌هاى دوربرد نيز دسترسى پيدا کرده و از غرب ايران اسرائيل را هدف قرار دهند.
 
در همين حال سوريه نيز از فشار شديدى که از سوى آمريکا دائما متوجه آن است و حتى تهديد به حمله نظامى مى‌شود، رها مى‌يابد. اين گزارش تاکيد مى‌کند، سوريه تا سال 2009 به تکميل ارتش خود خواهد پرداخت و اين همان زمانى است که دقيقا پرزيدنت بوش کاخ سفيد را ترک خواهد کرد.
 
در اين ميان بعضى از کارشناسان که البته جزء گروه اقليتند مخالف عقب‌نشينى آمريکا از عراق هستند . آنها معتقدند فرماندهان ارتش آمريکا در عراق به شدت با هدايت جنگ توسط آمريکا و نابودى برنامه‌هاى هسته‌ايش مخالفند زيرا به اعتقاد آنها اين کار سبب خواهد شد ايران عمليات تلافى‌جويانه‌اى عليه مواضع آمريکا در عراق انجام دهد. به اعتقاد اين کارشناسان عقب‌نشينى آمريکا از عراق باعث تقويت عمليات نظامى احتمالى عليه ايران خواهد شد.
 
ما در اين جا نمى‌خواهيم درباره اين احتمالات صحبت کنيم. زيرا آنچه در اين مقاله به دنبال آن هستيم دو چيز است. نخست اين که عده‌اى کارشناس وجود دارند که در قالب يک گروه تعريف شده وظيفه دارند، عواقب عقب‌نشينى آمريکا از عراق و تاثير آن بر منافع استراتژيک اسرائيل را بررسى کنند.      
 
دوم اين که نظر کلى ناظران اسرائيلى به اين احتمالات چيست. طبيعى است که ما نيز بر روى اين دو هدف متمرکز شده و آن را کاملا بررسى کنيم و آن را با مصالحمان - مصرى و عربى - تطبيق و مورد بررسى قرار دهيم.
 
قبل از هر چيز آن چه اکنون ذهن همه را به خود مشغول کرده مشکلات داخلى است که ما را از مسير بررسى استراتژى‌ها و اهتمام عمومى به آنها حتى در ميان نخبگان منحرف کرده است. امروزه هر کسى نگاهى به موضع‌هاى موجود روزنامه‌ها، تلويزيون‌ها و ديگر رسانه‌ها بياندازد به وضوح به مشکلات داخلى موجود در روزنامه‌هاى عربى پى مى‌برد.
 
موضوعى که ذاتا باعث شده تمام نگاه‌ها به سمت داخل باشد و کمتر به خارج از مرزهاى عربى معطوف شود. متاسفانه اين اهمال سبب خواهد شد ما نتوانيم آينده را به خوبى تصور کنيم. مصر مثال خوبى براى اين ادعا مى‌تواند باشد.
 
در اينجا نمى‌خواهم به معالجه مشکلات داخلى بپردازم گرچه اگر بخواهم چنين تجويزى بکنم – اگرهم تازه تجويز موفقى باشد - مى‌تواند امنيت و آسايشى براى ما ايجاد کند که بتوانيم با قدوت بيشترى با تهديدهاى خارجى مقابله کنيم.
اما موضوع به همين سادگى‌ها هم نيست. نخست همين درگيرى‌هاى داخلى است که باعث مى‌شود ما از داخل در تنگنا قرار بگيريم. بدين معنا که ما نه تنها با اين تحولات باعث تقويت جايگاه داخليمان نمى‌شويم بلکه بر عکس آن را تضعيف نيز مى‌کنيم و اين باعث مى‌شود نتوانيم اتحاد داخلى را تقويت کنيم گرچه در تخريب آن نيز گام بر نخواهيم داشت.
 
موضوع دوم اين که مصالح استراتژى هر کشورى – به ويژه در امنيت ملى – به منافع داخلى و خارجى تقسيم مى‌شود. بدين معنا که حفظ هر دوى اين مصالح باعث تقويت هر دو جهت مى‌شود. و اهتمام به جهتى بدون اعتنا به جهت ديگر هيچ تفاوتى با فرو کردن سر در خاک ]همانند کبک[ ندارد. نه خطرى را دفع مى‌کند و نه خطرى را متوجهمان مى‌کند اما چشمهايمان را به روى واقعيت مى‌بندد.
 
آقايان دولتمردان مصرى به فکر آينده مصر در سال 2020 و قاهره در سال 2050 هستند، غافل از اين که بايد در ابتدا به فکر اوضاع اقتصادى و اجتماعى و دوم چگونگى پيشبردن اهداف عمران باشيم سپس مصر را در آن سال‌ها تصور کنيم.
 
نمى‌دانم آيا آقايان فکرى براى آينده سياسى مصر چه در داخل و از لحاظ مسائل حياتى و چه در خارج از لحاظ استراتژيک کرده‌اند يا خير. به نظر بسيار غريب مى‌آيد که بتوان استراتژى‌اى يافت بدون اين که به افکار عمومى اهميت داد يا بدون آن جهتى را متصور بود. موضوع زمانى غريب‌تر هم مى‌شود – البته غريب‌تر چه عرض‌کنم شوک‌آور و ناگهاني– اگر اساسا هيچ استراتژى نباشد.
  
تحولات چه بخواهيم و چه نخواهيم پيرامون ما رخ مى‌دهند و هيچ تحليل‌گرى نيز نمى‌تواند نسبت به آن بى‌اهميت باشد. زيرا به طور مستقيم يا غير مستقيم بر منافع ما اثر مى‌گذارند. منظور من تنها مشکلات کمبود آب يا تغييرات زيست‌محيطى، گرم شدن زمين يا افزايش جمعيت کره‌ زمين در دوران مدرن يا انفجار جمعيت در جهان سوم نيست.
 
همچنين منظورم صرفا درباره تحولات منتج از نقشه سياسى مثلا بحران داخلى آمريکا، احتمال تغييرات در صورت روى کار آمدن رئيس‌جمهورى جديد در آن کشور يا رفتن «جورج بوش» از کاخ سفيد در 18 ماه آينده نيز نيست.
 
به نظر من زمينه‌هاى بروز يک جنگ سرد جديد ميان شرق و غرب پس از احياى قدرت سياسى روسيه و ايجاد رابطه صلح‌آميزش با چين از طريق پيمان شانگهاى و تلاش براى ايجاد پيمانى آسيايى براى رو در رويى با ناتو به وجود آمده است.
 
به ويژه اين که محافظه‌کاران تازه‌اى نيز در فرانسه به رهبرى سارکوزى و کوشنر وزير امور خارجه آن کشور ظاهر شده‌اند و همان طور که تا کنون ابراز داشته‌اند، مايلند که به مرکب آمريکا ملحق شده و رو در رويى آمريکا و اسرائيل در برابر ايران را تقويت کنند.
 
چنين تحولاتى به وضوح نشان مى‌دهد که تنها چنين اتفاقى نيست که صرفا بر مصالح و انتخاب براى آينده ما اثر مى‌گذارد. به نظر مى‌آيد، به هيچ وجه نبايد استراتژى تدوين شده را فراموش کرد و آن را از مقابل چشمانمان دور کنيم زيرا تمام تحولاتى که اکنون در منطقه به وقوع مى‌پيوندد تاثير مستقيمى بر آينده نزديک سرنوشت ما دارد، ارتباطى آنچنان نزديک که ما را به مصالح حياتيمان وصل مى‌کند. در اينجا سئوال‌هاى مهم تازه‌اى به وجود مى‌آيد که عبارتند از:
 
اول: چگونه مى‌توان احتمالات موجود بر سر آينده فلسطين را تصور کرد. اين تحولات با چه معيارهايى حاصل شده‌اند. اگر بخواهد جدايى موجود در کرانه باخترى با غزه با اين وضع کنونيش ادامه داشته باشد با اين تصور که يک قسمت دوست اسرائيل باشد و دومى دشمن آن، در آن وقت آيا همان طور که همگان مى‌گويند، فرصتى به اسرائيل داده نمى‌شود که اسرائيل ظرف پنج سال آينده به بازسازى ارتش خود بپردازد و با هدف جلوگيرى از سناريوى لبنان فکر بدى براى دشمن خود بکند؟
 
دوم: تا چه زمان تحت تاثير عقب‌نشينى آمريکا از عراق خواهيم ماند. تصورات موجود تا چه اندازه مى‌تواند صحيح باشد. البته برخى نيز بر اين گمانند که عراق همان طور که آمريکايى‌ها نيز مى‌خواهند به سه کشور تقسيم مى‌شود. البته سناريوى ديگرى نيز هست و آن ايجاد جنگ داخلى ميان تندروهاى شيعه وسنى است؟
 
سوم: چگونه مى‌توانيم نتايج حمله احتمالى به ايران بر سر پروژه‌هاى هسته‌ايش را تصور کنيم. موضوع که در صورت وقوع به طور قطع اسرائيل را نخستين قدرت بزرگ منطقه خواهد کرد. تاثير چنين واقعه‌اى هم از لحاظ محيطى و هم از لحاظ عمرانى بر کشورهاى حاشيه خليج فارس چه خواهد بود؟ جايگاه شيعيان در جهان چه خواهد شد؟ درباره قضيه فلسطين حمله به ايران چه تاثيرى بر سوريه و لبنان خواهد گذارد؟
 
چهارم: تا به کى نبود انسجام عربى در برابر وقايع مختلف موجود در دنياى عرب ادامه خواهد داشت. به ويژه اين که اکنون منطقه به سمتى پيش مى‌رود که به دو قسمت کشورهاى متحد آمريکا و اسرائيل که اين روزها به کشورهاى معتدل معروف شده و کشورهاى دشمن آن دو تقسيم شود. چگونه مى‌توان دورى سوريه را از کشورهاى مصر و عربستان درمان کرد. با اين هدف که به منافع استراتژيک عربى ضررى وارد نيايد؟
 
پنجم: موضع ما در برابر تحولات دارفور و احتمال جدايى جنوب سودان چيست؟ موضع اعراب در برابر تلاش آمريکا براى راه‌اندازى يک پايگاه نظامى عظيم در شمال آفريقا به بهانه مبارزه با تروريسم چه خواهد بود؟
 
گمان نمى‌کنم سئوالات ديگرى باشد که من در اين مقاله از آنها غافل شده باشم. اين پرسش‌ها ما را در برابر بحران شديدى قرار مى‌دهد که علامت‌هاى استفهام‌آميز بزرگى در برابرشان است. بحث‌هايى که مى‌تواند رغبت براى شناخت راه اصلى براى عبور از اين بحران‌ها را بهتر نشان دهد.
 
بحث‌هايى که امکان مواضع اشتباه را تا حدودى نشان دهد و براى اهداف و مقاصد حدودى قائل شود. اگر اين مشکلات را بتوانيم به خوبى درک کنيم آن موقع مى‌توانيم بفهميم که به کدام سمت مى‌خواهيم برويم.
 
زيرا در صورت يافتن پاسخ براى اين سئوال‌ها مشکلات بزرگتر را پيش‌رو خواهيم داشت و اين مى‌تواند مجموعه‌اى طولانى از سئوال‌ها و پرسش‌هاى مخفى شده مرتبط با بحران‌هاى ديگر را پيش روى ما بگذارد.  

نظر شما :