نگاه ايرانى به مساله فلسطين
ديپلماسى ايرانى: قبل از هر سخنى از سایت دیپلماسی ایرانی به واسطه فرصتی که ایجاد کردهاند و مخصوصا از برادر عزیز و بزرگوارم جناب اقای خرازی تشکر میکنم.
موضوعی که در موردش صحبت میکنیم با توجه به ورود ایران به مسئله متفاوتتر از دو موضوع قبل و تاحدودی حساستر است، زیرا با دو دید متفاوت میتوان وارد بحث شد، نگاهی تاریخی به روابط میان ایران و فلسطین و دیگری نگاه ایرانی به مسئله فلسطین که به هر دو نگاه میپردازیم.
در مورد روابط ایران و فلسطین تا پیش از فروپاشی عثمانی، باید توجه داشت که فلسطین در اختیار دولت عثمانی بود و در حدود 60 هزار ایرانی مقیم در منطقه وجود داشت که اعم از مسلمان، یهودی یا بهایی بودند. روابط میان دو کشور نیز بیشتر در قالب تجاری و اجتماعی بوده است.
پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی و پیش از جنگ جهانی دوم سرزمین شام در اختیار فرانسه و انگلستان قرار میگیرد و سرپرستی منطقه فلسطین هم در اختیار انگلستان است. پس از پایان جنگ اول زمانی که سرپرستی انگلستان بر فلسطین آغاز میشود، سه طرح برای چگونگی اداره این سرزمین ارائه میشود. اول طرح معروف به اعراب است؛ در این طرح اعراب معتقد به تشکیل دولت مستقل فلسطینی با رعایت حقوق اقلیت یهودی هستند. طرح دوم، طرح اکثریت است که تقسیم فلسطین به دو بخش اسرائیلی و فلسطینی را مطرح میکند و طرح سوم هم طرحی بینابین است و ارائه دهندگان آن ایران، هند و یوگسلاوی هستند. این طرح به طرح فدرال فلسطین معروف میشود و طرحی است که در آن دولت فلسطینی منتهی با دو بخش فدرال فلسطینی و اسرائیلی ایجاد میشود.
نماینده ایران در سازمان ملل به عنوان یکی از پیش دهندگان طرح فدرال، در زمان تصویب قطعنامه 181 برای تقسیم فلسطین، به این قطعنامه رای منفی میدهد و مخالفت دولت ایران را با قطعنامه تقسیم اعلام میکند. ایران در سال 1349 با عضویت اسرائیل در سازمان ملل مخالفت میکند و بار دیگر نیز در رایگیری قطعنامهای که در می 1949 به مجمع عمومی برده میشود با عضویت اسرائیل در سازمان ملل مخالفت میکند. دلایل چندی را در این زمینه برشمردهاند که یکی حمایت از احساسات آن زمان مردم کشورهای اسلامی بوده و از طرف دیگر ایران معتقد بود که به تدریج رقیبی منطقهای برای ایران ایجاد خواهد شد، بنابراين با شکل گیری دولت اسرائیل خیلی موافق نبوده است. اما پس از شناسايی دولت اسرائیل توسط اکثریت کشورهای سازمان ملل، از جمله هند و یوگسلاوی که هم پیمان ایران در طرح فلسطین فدرال بودهاند و نیز ترکیه از میان کشورهای اسلامی که اسرائیل ایران هم به صورت دوفاکتو اسرائیل را به رسمیت میشناسد و حمایت از شهروندان ایرانی حاضر در اسرائیل را دلیل رسمی این شناسايی اعلام میکند. در زمان آقای مصدق این شناسايی پس گرفته میشود اما پس از کودتای 28 مرداد این شناسائی مجددا برقرار میشود.
در مجموع طی دهههای گذشته، قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران، مسئله فلسطین از موضوعات اساسی، مهم و تعیین کننده در سیاست خارجی ما بودهاست. در دروه شاه سیاستگذاران و طراحان سیاست خارجی ایران دو شیوه را در برخورد با منازعه اعراب و اسرائیل در پیش میگیرند؛ اول حفظ موضع بیطرفی ایران نسبت به این منازعه بوده است که موضعگیری شکلی، ظاهری و رسمی است و دوم تلاش در جهت تحریک طرفین یا گسترش منازعه با این هدف که باید کشورهای عربی با اسرائیل به طور دائم درگیر باشند تا تهاجم سیاسی یا فیزیکی آنها علیه ایران کاهش پیدا کند. در آن زمان نیم نگاهی هم به موضوع احساسات مردمی در داخل کشور نسبت به مسئله فلسطین وجود داشت که البته در این اواخر کمتر شده بود. بی توجهی به مسئله فلسطین در طول زمان جزئی از تنش و از زمینههای براندازی رژیم شاه هم محسوب شد.
بعد از انقلاب مسئله فلسطین پس از مسئله جنگ ایران و عراق، مهمترین مسئله در سیاست خارجی ایران محسوب میشد و در حوزه سیاست خارجی تمام مسائل ما را به شکلی تحت تاثیر قرار داد. در حوزه سیاست داخلی نیز نگاههای جناحهای سیاسی، گروهها و حتی دولت مردان هم به مسئله فلسطین یکی از معیارهای دسته بندیهای اجتماعی و سیاسی ما است. آنچه که مسلم است این است که، مسئله فلسطین یک امر مهم و حیاتی برای ایران است؛ بحث فلسطین برای ایران یک گزینه اجتناب ناپذیر یا ناگزیری است و این امر حکایت از یک اهمیت فوق العادهای از پیوندهای وسیع، عمیق و دقیق میان دو کشور دارد که برای شناخت این پیوندها، باید زمینههای فرهنگی، تاریخی و جغرافیای مساله را مورد تامل و تعمق قرار بدهیم. بنابراین تغییر در این نگاه هزینههای زیادی را برای کشور به دنبال خواهد داشت.
موضوع دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که بحث فلسطین اساسا یک بحث هویتی برای جریانهای اسلام گرا است، یعنی برای تفکر یا اندیشه اسلامی گرایی از عناصر مهم و بنیادین هویتی است. اگر مسئله فلسطین در جنبشهای اسلام گرایی وجود نداشته باشد نوعی بیهویتی برای این جنبشها ایجاد میشود. امروز در بخشهای مختلف جهان وقتی بحث جنبشهای اسلامی مطرح میشود مسئله فلسطین جایگاه اساسی دارد کما اینکه ما امروز در ترکیه هم شاهد این موضوع هستیم. در زمان وقوع انقلاب اسلامی هم مسئله به همین شکل وجود داشت. بنابراین خروج از موضوع فلسطین یا عدول از آن جهان اسلام را با بحران هويت مواجه خواهد کرد.
اما در ادامه بحث موضع دو دوره قبل از انقلاب و بعد از انقلاب ایران در قبال فلسطین، در نظام سابق موضع رسمی دولت با موضع جامعه مدنی دو وجه مخالف همدیگر بودند یا در حقیقت این دو موضع دارای اختلاف و شکاف بودند اما در موضع پیرامونی و بیرون از کشور، کشورهای عربی همچنان برای ایران چالش بودند.
بعد از انقلاب اسلامی اما تا حدودی مواضع دولت و مردم به هم نزدیک شد. با این که فاصله حوزه جامعه مدنی با موضع رسمی دولت کم شد اما همچنان در موضع پیرامونی ایران، اعراب و کشورهای عربی چالش محسوب میشدند، تنها جنس این چالش با جنس چالش دوره شاه متفاوت بود.
در این دوران در حوزه رسمی و دولتی ایران بعد از انقلاب دو اتفاق متفاوت افتاد، یکی اینکه بحث موضعگیری در رابطه با مسئله فلسطین فراتر از حرف رفت بلکه کمکهای مادی و معنوی هم به فلسطینیها در دستور کار قرار گرفت. در حوزه تئوریک هم یک طرح عملیاتی برای حل و فصل مسئله فلسطین از سوی جمهوری اسلامی ایران در نهمین اجلاس سران کشورهای OIC در قطر مطرح شد. جناب آقای خاتمی طرح دموکراتیک فلسطین را در چهار مرحله ارائه داد که مرحله اول آن مسئله بازگشت همه ساکنان اصلی قدیمی این سرزمین به فلسطین بود؛ در مرحله بعد برگزاری همه پرسی برای تعیین سرنوشت فلسطین مطرح شده بود و در مرحله سوم هم برپایی یک نظام مستقل فلسطینی در کلیه سرزمینها تا در مرحله آخر تصمیم گیری در مورد ساکنینی که در زمان فعلی در سرزمین فلسطین وجود دارند.
اما در حوزه جامعه مدنی و مردمی تحولی که ایجاد شد نگاه متفاوتی بود که در جوامع بیشتر روشنفکری و بخشی از عناصر فکری جامعه روی داد. بحثهایی عمدتا در رابطه با اینکه چرا باید از اعراب و فلسطینیها حمایت کرد و چرا باید اسرائیل را مرتب تحریک کرد؟ طرح این پرسشها بزرگترین تحولی بود که در عرصه جامعه مدنی ایران در رابطه با مسئله فلسطین روی داد.
چه با نگرش عقیدتی به مسئله نگاه کنیم و چه با نگرش ملی و سیاسی، چه با نگرش اسلامی و تحت عنوان امت واحده بهاین موضوع نگاه کنیم و چه تحت عنوان بازدارندگی و نگرش بازدارندگی توازن قدرت، چه بحث منافع ملی و امنیت ملی در نظر باشد و چه بحث منافع اسلامی در نظر، مسئله فلسطین در ایران مسئله عمیق، قدیمی و مهمی است و مخاطبین خاص خودش را دارد. اما در بحث عملی یا اجرایی و تعاملی که با موضوع فلسطین در صحنه عملی انجام شده است به طور طبیعی شیوهها و رویکردهای دولتهای مختلف جمهوری اسلامی تا حدودی باهم مختلف بوده، شیوههای گوناگونی اعمال شدهاست. برخی از این رویکردها، رویکردهای توأم با تعصب و افراطی بوده و برخی از رویکردها شاید رویکردهای معمولتر، معقولتر یا منطقیتر یا معتدلتری بودهاند. به عنوان مثال وقتی جریان حماس تشکیل شد در داخل کشور دو جریان به وجود آمد، جریانی معتقد بود به طور کامل و مطلق باید از این حماس حمایت شود و تمامی امکانات را باید در اختیار آنها قرار بدهیم و تمام زمینههای حمایتی برایشان فراهم شود و در مقابل جریانی وجود داشت که حماس را به این شکل ارزیابی نمیکرد. سوالی برایش وجود داشت، این که حماس نیروی مقاومتی است یا نیروی حکومتی و امکان این که این دو کنارهم قرار بگیرد و حماس جدید را ایجاد کند چقدر است؟
اما سوال اساسی برای ما این است که چه باید کرد تا هم اهداف امنیت ملی و منافع ملی ما تامین بشود و هم در حقیقت وظیفه انسانی و اسلامی که مردم مسلمان ما در قبال ملت ستم دیده و محروم فلسطین احساس میکنند؟ آیا سیاست معروف همه يا هیچ پاسخگو خواهد بود یا مشکل ایجاد خواهد کرد؟ یعنی اینکه آیا همه چیز باید در اختیار مسئله فلسطین باشد یا هیچ؟
از این جا میخواهم به این بحث برسیم که روشن است عدهای آمدند و سرزمینی را به زور تصاحب کردند و حکومتی را تشکیل دادند و ساکنان اصلی این سرزمین را اخراج کردند و عده دیگری را از اقصى نقاط دنیا آوردند و ساکن این منطقه کردند. بعد مناطق دیگری را که فلسطینی نشین بود محاصره کردند و تحت شرایط معیشتی و فرهنگی سختی قراردادند و به هرحال یک فاجعه بزرک و کم نظیر را در تاریخ جهان به وجود آوردند. در نظام جمهوری اسلامی ایران وقتی نسبت به برخی از مسائل اصولی صحبت میشود، محورهایی را که بحث نابودی حقوق بخشی از مسلمانها است را نباید نادیده گرفت. در نظام جمهوری اسلامی مسائل اصولی و اساسی وجود دارد که نباید تحت تاثیر رویکردهای خاص و منافع گروهی قراربگیرد، در عین حال نمیتوانیم وقتی از اصول خود صحبت میکنیم، وقتی از آزادی انسانها در قوانین اساسی و قانون اساسی خودمان صحبت میکنیم و بر حاکمیت ملتها بر سرنوشت خودشان تاکید میکنیم نمیتوانیم نسبت به بخشی از جهان حساس باشیم و در مورد بخشهای دیگر ان بیتفاوت بمانیم.
ما نمیتوانیم جدای از تحولات منطقهمان زندگی کنیم اما میتوانیم برخورد عاقلانهتر و هوشمندانهتری نسبت به تحولات پیرامونمان داشته باشیم. ما نباید با طرح برخی از شعارهای افراطی بهانه به دست دشمنان خود بدهیم و شرایط بین المللی را برای خودمان پیچیده کنیم؛ در عین حال نسبت به اهدافی که اسرائیلیها برای ادغام خودشان در منطقه خاورمیانه دنبال میکنند و در حقیقت اهدافی که توسعه طلبانه است هم نمیتوانیم بیتفاوت باشیم و حتما باید طراحیهایی را برای سیاست خارجی خود در نظر بگیریم.
نکته دیگر آنکه خیلی تلاش میشود که ما را به عنوان عامل تفرقه و جدایی در فلسطین معرفی کنند و از این باید پرهیز شود. در حالی که خود فلسطینیها مسائل بسیار اختلاف انگیزی بینشان وجود دارد چه در مباحث مذاکراتیشان با طرف اسرائیلی و چه در مباحث داخلی میان خودشان، ما نباید اجازه بدهیم تا به عنوان عامل تفرقه و جدایی فلسطینیها معرفی شویم. فلسطینیان هم انسانهایی مظلوم هستند و نیازمند مساعدت و حمایت؛ و ایران باید با اتخاذ سیاستهای یکپارچه در ارتباط با مسئله فلسطین کاری کند تا اولا هم منافع جمهوری اسلامی و هم منافع مردم فلسطین حفظ شود و دوماً حساسیت داخلی، منطقهای و بین المللی عليه ما تحریک نشود و البته جمع این دو باهم کار بسیار مشکلی است.
شاید یکی از راهکارهایی که بتوان ارائه داد، بحث همکاریهای جمعی باشد؛ و نیز به نظر میرسد فراتر از بحث حمایتهای رسمی و دولتی میتوانیم در سطح نهادهای غیردولتی و NGOها در داخل کشور نقش بیشتر و جدیتری را ایفا بکنیم و سعی کنیم که تعامل با فلسطین و تقابل با صهیونیستها بیشتر محور مردمی داشته باشد تا محور دولتی و نقش دولت در این موارد تعدیل پیدا کند. دولت ایران میتواند در ایجاد ائتلافها و همکاریهای گسترده منطقهای در مورد فلسطین با بسیاری از کشورها مثل سوریه، ترکیه و قطر همکاری کند و ارتباطات فرهنگیاش را با فلسطینیها و دیگر کشورهای منطقه گسترش دهد. ما باید سطح همکاریهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی را با کشورهای منطقه گسترش دهیم. این چنين همکاریها منابع قدرت را برای ما ایجاد خواهد کرد و تا حدود زیادی ضریب امنیتی ملی ما را بالا میبرد و بالطبع مانور امنیتی اسرائیل را در منطقه کاهش خواهد داد. در نهایت تمام تلاشها باید این باشد که از فشارهای بین المللی که در این زمینه روی ایران وجود دارد کاسته شود که البته نیاز به يک برنامه ریزی دراز مدت و دقیقی دارد و حتما انگیزههای لازم را هم در بین دولت مردان ما میطلبد.
نظر شما :