هاآرتص:
حمله به ايران جواب نمىدهد، صلح کنيد
ديپلماسى ايرانى: روزنامه اسرائيلى هاآرتص در تازه ترين نگاه خود به برنامه هستهاى ايران و راهکارهاى پيش روى جهانى، ادعا مىکند که بمباران ايران آنگونه که در دستور کار تندروهاى اسرائيلى قرار دارد و همراهان آمريکايى خود را به عملى کردن آن تشويق مىکنند تنها نتيجهاى که به دنبال خواهد داشت قدرتمندتر کردن تهران است و لا غير.
اين روزنامه که گفته مىشود به طيف چپگراى اسرائيل نزديک است و به نوعى منتقد سياستهاى راستگرايان افراطى در اسرائيل محسوب مىشود در اين باره مىنويسد: چند دقيقه پس از فصل انتخابات کنگره در ايالات متحده، چند دقيقه پيش از رسيدن فصل انتخابات رياست جمهورى، همواره پنجره کوچکى به سمت تصميمگيرىهاى کليدى باز مىشود. اين لحظهها مىتوانند خطرناکترين فصل براى تصميمگيرى باشند. درست مانند هميشه همگان از حمله به ايران و يا حداقل هدف قرار دادن تاسيسات هستهاى اين کشور سخن مىگويند و همزمان از پروسه صلح هم بسيار سخن گفته مىشود.
از صلح هيچ خبرى نيست اما حقيقت اين است که حتى بنيامين نتانياهو معروف به بى بى هم با تمام تندروىهايش دوست دارد براى يک بار هم که شده تصميم نهايى را گرفته و به اين نيم قرن سردرد مداوم پايان دهد. شايد به نظر او هم پايان دادن به مبحث شهرکسازىها و اعلام دو کشور مستقل فلسطين، ايده چندان بدى نباشد. ايهود باراک در جامه وزير دفاع هم همين مساله را دنبال مىکند. بنابراين در ماههاى جارى بايد منتظر مشکلاتى بود که يک به يک از راه مىرسند. تنها راه براى بى بى و باراک براى آنکه صلح را به حاشيه برانند و کارى کنند که مردم عادى هم اين واژه را فراموش کنند اين است که ايران را هدف بمباران خود قرار دهند.
اين روزنامه اسرائيلى در ادامه مىنويسد: مىتوانيم فکر کنيم که اين پروژه مانند بلايى که سر تاسيسات هستهاى عراق آورديم مىتواند موفقيت آميز باشد. اما در مورد ايران اين تنها توهم موفقيت خواهد بود و نه تحقق به ذات آن. شکست در اين مسير هم مىتواند مصيبتبار باشد. سناريوهاى خطرناک بسيارى را مىتوان براى فرداى روز حمله متصور شد.
هاآرتص در ادامه ادعاهاى بىپايه و اساس خود مىنويسد: ايران را شايد بتوانيم کشورى خطرناک به حساب آوريم اما حمله به ايران مىتواند بسيار خطرناک تر باشد. دولت در ايران به نوعى ثبات رسيده است. پس از حمله هم اين ثبات دو برابر خواهد شد. تمام کسانى که مىخواهند دولت ايران را قدرتمندتر از گذشته ببينند درخواست بمباران ايران را مطرح مىکنند. تمام کسانى که مىخواهند مردم ايران را پشت دولت ايستاده ببينند ادعا مىکنند که بايد در شرايط فعلى به تهران حمله کرد. تمام آنها که مىخواهند ايران در مسير دستيابى به تسليحات هستهاى قرار گيرد تنها راه را حمله به ايران مىدانند. اين روزها همگان در ايران به اين حقيقت پى بردهاند که: اگر افغانستان و عراق هم تسليحات هستهاى در اختيار داشتند، آمريکايىها و غرب جرات حمله به ايران را به خود راه نمىدادند.
هاآرتص در ادامه مىنويسد: در ايران همگان مىدانند که طعنه زدن به اسرائيل و مبارزه با اين رژيم تنها راه براى بقاى بيشتر است. در اسرائيل هم همگان مىدانند که حمله به ايران تنها و تنها ثمرى که به دنبال خواهد داشت شايد به تعويق انداختن برنامه هستهاى اين کشور باشد و نه متوقف کردن کامل و هميشگى آن. سناريوى حمله به ايران را تنها کسانى دنبال مىکنند که اعتقاد دارند اسرائيل بايد اثبات کند که چگونه مىتواند حمله کند و از اين حمله بهترين استفاده را ببرد.
هاآرتص مىنويسد: در جبهه مقابل هم کسانى قرار دارند که به دنبال تضعيف موقعيت ايران هستند. افرادى که ادعا مىکنند بايد متفاوت عمل کرد. اين افراد ادعا مىکنند که تنها راه براى رفع اين تهديد حداقل تا دو يا سه سال آينده، برقرارى صلح است. شايد اين مساله در نگاه نخست خنده دار به نظر برسد. اما مىتوان همين سناريو غيرواقعى را هم براى چند لحظه متصور شد: اسرائيل به درخواست هاى سوريه براى برقرارى صلح پاسخ دهد، آن را به چالش بکشد و البته معاهده صلح را هم با اين کشور امضا کند. در اين صورت ايران يک متحد قوى خود را از دست خواهد داد: سوريه. در اين فضا احتمال دوستى مجدد ترکها با اسرائيل هم وجود خواهد داشت.
در نگاهى عميقتر اما مىتوانيم به تحولات بيشتر هم فکر کنيم. اسرائيل به اشغال پايان مىدهد و توافقنامه صلح را با فلسطينىها امضا مىکند. اسرائيلىها ادعا مىکنند که ايران به دنبال حمله به آنها است. در فضاى برقرارى صلح ميان فلسطين و اسرائيل، ايران هم توجيهى براى حمله نخواهد داشت. هاآرتص در ادامه مىنويسد: رئيس جمهورى ايران تاکنون بارها تاکيد کرده است که ملت فلسطين خود براى سرنوشت کشورشان تصميم خواهند گرفت؛ در اين صورت در شرايطى که فلسطين اعلام صلح کند، ايرانىها هم حرفى براى گفتن نخواهند داشت.
اين روزنامه اسرائيلى در ادامه مدعى مىشود که با پيشروى اين سناريو ايران هم به سرنوشت ليبى دچار خواهد شد. اما آيا رهبران ايران هم مانند معمر قذافى کوتاه خواهند آمد؟ شايد پاسخ مثبت باشد اما حقيقت اين است که راهکارهاى فرعى که ايران پيش روى دارد مىتواند خطرناکتر باشد.
اصلى ترين مشکل اسرائيل اين است که عقلانيت خود را از دست داده است. اسرائيلىها مدت هاست که نمىداند کدام موضع گيرى به نفع اين رژيم است و کدام خير؟ حقيقت هم اين است که بيشترين خسارت ها را به اسرائيل، تصميم گيرىهاى اين کشور به دنبال داشته است.
فصل تصميم گيرىهاى سياسى از راه رسيده است و اين تصميم را تنها دو نفر بايد اتخاذ کنند: نتانياهو و باراک اوباما. هنوز هيچ کس حرف نهايى را بر زبان نياورده است. رئيس جمهورى ايالات متحده اين توانايى را دارد که گزينه نظامى را که اسرائيل به دنبال آن است به حاشيه براند و راه ديگرى را پيش روى واشنگتن قرار دهد. اوباما بايد اين حرکت را براى تامين امنيت آمريکا و اسرائيل اتخاذ کند. به نفع نتانياهو هم اين است که هرگز و هرگز اسرائيل را به جنگى جديد وارد نکند. در تاريخ اسرائيل سال هاى اندکى هستند که دولتمردان انها را سال هاى حياتى نخوانند. البته در بسيارى از موارد هم اين سالها، سالهاى از دست دادن فرصتها بودند. نتانياهو بايد مراقب باشد که هرگز اين دوره از تصميمىگيرى را به روزهايى مصيبتبار تبديل نکند.
نظر شما :