چاوز و احمدى نژاد، دو رفيق با يک هدف
ديپلماسى ايرانى: در چنين موقعيتى که منطقه دچار بحرانهاى مختلفى است، سفر هوگو چاوز رئيس جمهورى ونزوئلا به ايران که در چارچوب تور خارجىاش و در کنار سفرش به روسيه، ليبى، سوريه به ايران هم سفر کرد، در نگاه خارجىها و به خصوص رسانههاى عربى بسيار پراهميت جلوه کرده است.
روزنامه الحيات يادداشت امروز خود را به اين سفر اختصاص داده است. اين روزنامه در يادداشتى به قلم بيسان الشيخ، نوشت: ونزوئلا از يک جهت دورترين بعد جغرافيايى را از منطقه عربى و خاورميانه دارد و از بسيارى از تحولات خاورميانه به دليل اين که از اين منطقه دور است، آگاهى ندارد و اين موضوع باعث شده تا نتواند اولويتهاى سياسى خاورميانه را تشخيص دهد. اما از بعد ديگر وى از مواضع به شدت ضد امريکايى و ضد اسرائيلى برخوردار است و از مواضع فلسطين حمايت مىکند و مدافع عدالت اجتماعى که حرف اصلى انقلاب بوليوارى محسوب مىشود، است و همين مسئله باعث شده تا در منطقه طرفدارانى براى خود بيابد.
از آن طرف ايران را داريم که به محور اهتمام بينالمللى به واسطه حمايتش از عراق، فلسطين و لبنان تبديل شده که البته اين حمايت نه از طريق دولتها بلکه بيشتر از طريق حمايت از جريانهاى ملى که جايگاه در خور توجه اجتماعى دارند، صورت مىگيرد. سفر احمدى نژاد به بيروت نيز در همين راستا قابل بررسى است. به خصوص بازتاب اين سفر در درون ايران که باعث شده براى تعامل بهتر با خارج دولت در داخل به فکر تعامل با گروههاى مخالفش بر آيد.
از اين رو سفر اين رهبر حوزه کارائيب به اين منطقه عربى از اهميت بسيارى برخوردار است. زمانى اين اهميت را بيشتر درک مىکنيم که مىبينيم تصاوير هوگو چاوز در کنار تصاوير احمدىنژاد و سيد حسن نصرالله، دبير کل آن در برخى تظاهراتهاى لبنانىها برداشته مىشود و مىبينيم که تصاوير وى روى ديوارهاى شهر بيروت خصوصا ضاحيه جنوبى در کنار رهبران ايران نصب شده است. هوگو چاوز با آن قبقب و پيراهن قرمز مشهورش ميان جوانان لبنانى جايگاه بسيارى يافته و تصاويرش را در موبايل بسيارى از شهروندان اين مناطق مىبينيم. اگر از يک جوان لبنانى بپرسيد هوگو چاوز کيست و چرا او را دوست داريد فورا پاسخ مىدهد او وارث انقلابى آرژانتينى چه گوارا است و دشمن اسرائيل و امريکا است و همين کفايت مىکند که او را دوست داشته باشيم.
نويسنده در ادامه يادداشت خود مىنويسد: دور از کارهاى مردم در خيابان که محاسبات آن با محاسبات سياسى تفاوت دارد، سفر چاوز به منطقه زمانى اهميت بيشترى مىيابد که از زاويه روسى – ايرانى و انعکاس آن به منطقهمان به آن بنگريم. مسکو در حال حاضر به استثناى گرجستان که هنوز اندک منازعهاى بر سر آن دارد، در مابقى موارد با غرب به تفاهم رسيده است. بر اساس همين ديدگاه است که چاوز به خود جرات مىدهد که بتواند با روسيه بر سر بسيارى از مسائل حتى در مسئله همکارىهاى هستهاى با روسيه به تفاهم برسد. اين تفسير چندان تفسير اشتباهى نيست چرا که مىبينيم در همين چارچوب همکارى روسيه با ايران در ساخت نيروگاههاى هستهاىاش صورت گرفته است.
الشيخ در ادامه به سفر چاوز به ايران مىپردازد و مىنويسد: چاوز با امضاى 11 تفاهمنامه همکارى بازرگانى و نفتى و ايجاد عزم مشترک با ايران براى تاسيس نظام جديد جهانى با همکارى رفيقش احمدى نژاد ايران را ترک کرد. وجود پايگاههاى مستحکم در اين رفاقت سبب شد تا احمدىنژاد مجددا تاکيد کند که قطعنامههاى بينالمللى و اعمال تحريمهاى بيشتر عليه ايران هيچ تاثيرى بر کشورش ندارد و چاوز نيز بگويد به اين قطعنامهها بىاعتنا است و هر گونه حمايت و همکارى را با ايران انجام خواهد داد. سفر چاوز به سوريه و ليبى نيز در همين راستا صورت گرفت. چاوز در تمام اين سفرها تاکيد داشت بايد جبههاى براى ممانعت از اعمال فشارهاى بيشتر به ايران تشکيل شود و تلاش هم مىکرد خودش نقش محورى در آن داشته باشد.
ستوننويس روزنامه الحيات براى اين که بتواند رابطه چاوز با احمدىنژاد را بيشتر تشريح کند، به ويژگىهاى سياسى اين دو رهبر سياسى پرداخت و نوشت: چاوز در ونزوئلا و امريکاى لاتين عموما به رهبر بارز انقلابهاى چپ معروف است و همگى او را فرزند معنوى فيدل کاسترو، که بارها به ديدنىاش رفته و از او عيادت کرده، مىدانند. عکسهايى که چاوز با کاستروى بيمار گرفته همگى براى تاکيد بر اين موضع بوده که وى چه گواراى زمانه است.
هوگو چاوز در ابتداى رياست جمهورىاش تلاش کرد که رضايت مردمى را در اولويت سياستهاى خود قرار دهد. از اين رو بسيارى از زمينها را ميان کشاورزها تقسيم کرد، مدارس جديدى ساخت، بيمارستانهاى عمومى زيادى بنا کرد و موسسات ويژه براى توزيع رايگان وعدههاى غذايى ميان فقرا تاسيس کرد. همان زمان پارچههاى رنگ قرمز را در سراسر کاراکاس به خصوص در مناطق فقيرنشين و حاشيهاى شهر که بزهکارى و قاچاق مواد مخدر در آنها بالا است، توزيع کرد. از اين رو در کنار اين فعاليتهاى مردمى رنگ قرمز نماد فرهنگى فقرا در مواجهه با فرهنگ ثروتمندان شد. و بدين ترتيب لقب چاويستا، (يا حاميان چاوز) در سراسر طبقههاى اجتماعى ونزوئلا از کارگران و صنعتگران گرفته تا پليس و پزشک و غيره جايگاه ويژهاى پيدا کرد. همزمان چاوز برنامههاى تلويزيونى مردمى به راه انداخت و از جمله در برنامه معروف "الو جناب رئيسجمهور" توانست به طور مستقيم با شهروندان ونزوئلايى به خصوص محرومان اجتماعى تماس داشته باشد و به حل مشکلات ريز و درشت آنها بپردازد. در اين ميان نيز براى مخالفانش روز به روز به بهانه مخالفتشان با انقلاب محدوديتهاى بيشترى ايجاد کرد. اتفاقى که در ايران نيز به شکلى ديگر افتاد.
به تدريج جامعه ونزوئلا به دو دسته چاويستا و مخالفان او تقسيم شد. مشابه همان اتفاقى که در ايران نيز رخ داد. احمدىنژاد در ميان جامعه فرودست و فقير جامعه ايران طرفداران بسيارى دارد در حالى که طبقه مرفه و متوسط رو به بالاى جامعه ايران با او مخالف هستند. بدين ترتيب دو رئيس جمهور دوست دنيا يکى از خاورميانه و ديگرى از امريکاى لاتين نکات مشترک بسيارى ميان خود يافتند و بيش از پيش به هم نزديک شدند.
همزمان به دلايلى به فکر کسب حمايت خارجى نيز افتادند. حمايت خارجىاى متفاوت از حمايت خارجى غربي. حمايتى که بتوانند با برگههاى آن به نفع خود و دولتشان بازى کنند.
سفرهاى خارجى چاوز و احمدىنژاد که به فاصله بسيار کوتاهى از هم صورت گرفت، هر دو يک هدف را دنبال مىکند. استقبالى که از احمدى نژاد در لبنان به خصوص ضاحيه جنوبى صورت گرفت، در نوع خود بىنظير بود. استقبالى که باعث شد احمدى نژاد احساس کند رهبرى بى بديل و بلامنازع در منطقه است. اکنون احمدى نژاد به نقطه ثقل توازن و مهار سياسى اسرائيل در منطقه تبديل شده و براى بسط اين طرز فکر هم بسيار تلاش مىکند.
وى در ادامه مىنويسد: اگر احمدى نژاد در منطقه دشمنان ايران را به اشکال مختلف تهديد مىکند، چاوز نيز در منطقه کارائيب کشورهاى حامى غرب و طرفدار امريکا نظير کلمبيا را مورد تهديد قرار مىدهد. البته با علم به اين که بايد همچنان جايگاه اولين صادرکننده نفت به ايالات متحده را نيز حفظ کند. به عبارت ديگر چاوز از يک جبهه تلاش مىکند از فشارهاى امريکايى به خود جلوگيرى کند و مثلا اجازه نمىدهد درآمدهاى نفتىاى که از طرف امريکايىها به دست مىآورد را از دست بهد و از سوى ديگر تلاش مىکند ضمن تقويت اتحاد و نزديکىاش با ايران، اين کشور را به سمت خود جلب کند، از پروندههاى حساسش همانند رياستش بر اپک يا پرونده هستهاى آن دفاع کند.
اين نويسنده در آخر مىنويسد: چه بخواهيم چه نخواهيم بازيگران مطرحى در دنيا شکل گرفتهاند که به هر حال با نظم کنونى دنيا موافق نيستند به دنبال تشکيل نظام جديدى هستند. نظامى که چاوز و احمدى نژاد دو دوست نزديک به هم محور اصلى آن محسوب مىشوند. در بهترين حالت مىتوانيم بگوييم اين دو الگوى مکمل هم براى جنبشهاى ضد اسرائيلى – امريکايى هستند و در بدترين حالت آن چيزى است که لبنانىها مىگويند، الگوى "جنبش کارگرى". در هر دو حالت تا تشکيل چنين نظامى فعلا شاهد تصاوير رهبران اين نظام و نطقهاى حماسى آنها هستيم.
نظر شما :