به‌ من ‌لقب ‌مرد ‌تکذیب ‌دادند

۱۷ مهر ۱۳۸۹ | ۱۷:۵۵ کد : ۸۹۲۱ اخبار اصلی
آصفی که روزگاری مرد همیشه تکذیب از سوی رسانه‌ها لقب گرفته بود ...
به‌ من ‌لقب ‌مرد ‌تکذیب ‌دادند

حمیدرضا آصفی که روزگاری سخنگویی دستگاه دیپلماسی ایران را برعهده داشت حدود یک سالی است که دیگر با وزارت امور خارجه ارتباطی ندارد؛ آخرین مسوولیتش در دستگاه دیپلماسی در مقام سفیر در کشور امارات بود. این روزها در دفتر خود در خیابان ظفر به تحقیقات و به گفته خودش به استراحت مشغول است. هرچند دغدغه فوتبال او را عضو هیات‌مدیره باشگاه استیل آذین کرده است. آصفی که روزگاری مرد همیشه تکذیب از سوی رسانه‌ها لقب گرفته بود معتقد است رسانه‌های داخلی در این موضوع از سوی کشورهای غربی بازی خوردند.


گزیده‌ای از گفتگوی علیرضا خامسیان، خبرنگار همشهری ماه با آصفی را که در شماره 53 این ماهنامه منتشر شده بخوانید:

 •  دیپلماسی عمومی در برابر دیپلماسی سنتی مطرح شد. در دیپلماسی سنتی دولت‌ها همدیگر را هدف قرار می‌دادند و این دیپلماسی تا دهه‌های گذشته ادامه داشت ولی با ورود فناوری‌های جدید و فضای مجازی دیپلماسی دیگری به نام دیپلماسی عمومی در کنار دیپلماسی سنتی به وجود آمد؛ در دیپلماسی سنتی بازیگران بسیار محدود بودند و به خاطر این محدودیت نتایجی که به دست می‌آمد، بسیار محدود بود. در دیپلماسی عمومی ‌که نه انتخاب بلکه ضرورت بود کشورهای غربی به‌خصوص آمریکا این نوع دیپلماسی را به خاطر اجتناب‌ناپذیر بودن انتخاب کردند. اوج دیپلماسی عمومی را ما بعد از 11 سپتامبر شاهد هستیم. در دیپلماسی عمومی، حرف اول را فرهنگ می‌زند و فرهنگ‌ها را مخاطب قرار می‌دهد زیرا اگر به اجزای دیپلماسی عمومی نگاه کنید هر کدام شاخه‌ای از فرهنگ است؛ مانند رسانه‌ها، سینما، هنر، ورزش و... اینها شاخه‌ای از فرهنگ هستند. در دیپلماسی عمومی همه ابزار فرهنگی را به کار می‌برید تا مخاطبین خود را گسترده‌تر کنید تا در اعماق مخاطب مستقیم یا غیرمستقیم نفوذ کنید.

• 
الان دیپلماسی عمومی به گونه‌ای شده است که آن را رکن چهارم روابط بین‌الملل می‌دانند؛ به همین دلیل است کسانی که در عرصه رسانه‌ها، ماهواره و تلویزیون قوی‌تر هستند در دیپلماسی عمومی هم قوی‌ترند و سیاست خود را هم بهتر جلو می‌برند.ما در جنگ دوم شاهد یک تظاهرات 400 هزار نفره دیجیتالی بودیم. این مورد مربوط به 60-50 سال پیش است و در جنگ عراق هم این موضوع بسیار بیشتر از گذشته شد. در جنگ عراق که به جنگ فاکس نیوز معروف شد - چون این جنگ را فاکس‌نیوز شروع کرد و به گونه‌ای فضا را آماده ساخت که مردم آماده جنگ بودند طوری که حمله آمریکا به عراق یک ضرورت تلقی می‌شد- 600 خبرنگار حضور داشتند که رقم بی‌سابقه‌ای در آن زمان بود و این زمینه را برای دیپلماسی عمومی آماده کرد.

 • یکی از کارهایی که آمریکا در جنگ با عراق کرد، بازی با افسران عراقی از طریق ای‌میل بود؛ یعنی هر روز برای افسران عراقی از طریق دستگاه‌های عراقی ای‌میل می‌رفت و از این طریق جواب هم گرفتند. رقمی که در این خصوص ذکر کردند، این بود که با 77 درصد افسران عراقی از طریق ای‌میل ارتباط آن‌لاین برقرار کردند. این‌گونه روش‌ها را دیپلماسی دیجیتالی می‌گویند. برای دیپلماسی دیجیتالی هم چهار ویژگی نام می‌برند؛ 1- دسترسی‌پذیری 2- فراگیری که در این مورد نهادهای غیردولتی می‌توانند موثر باشند 3- انعطاف‌پذیری و مورد چهارم هم ارتباط‌پذیری است. از سوی دیگر باید بپذیریم که نخبگان کشورها امروز با یکدیگر ارتباط برقرار کرده‌اند. جالب است بدانید که فاصله نخبگان دو کشور توسعه یافته و در حال توسعه بسیار کمتر است تا فاصله نخبگان یک کشور با مردمان عادی خود و این به خاطر دیپلماسی دیجیتالی و حتی دیپلماسی عمومی است. در یک جمله دیپلماسی دیجیتالی کار در فضای مجازی و سایبری است. چیزی که خیلی روشن است اینکه در ایران خیلی به دیپلماسی عمومی اهمیت داده نشده است؛ ما حرفش را می‌زنیم ولی نه برای آن برنامه‌ریزی می‌کنیم و نه کار جدی انجام می‌دهیم.

 • از سوی شخص آقای احمدی‌نژاد به رسانه‌ها که از مهم‌ترین ویژگی‌های دیپلماسی عمومی‌اند بیشتر اهمیت داده شده است. البته اینکه در دولت‌های قبلی به آن پرداخته نشده بود، به خاطر تازگی دیپلماسی عمومی بود چون دیپلماسی عمومی بیشتر پس از 11 سپتامبر در صحنه بین‌الملل نمایان شد. همان موقع هم بخش دیپلماسی عمومی‌ در وزارت خارجه آمریکا به وجود آمد.

• 
در دیپلماسی عمومی که در دنیا آمریکا سردمدار آن است از 11 سپتامبر به وجود آمد زیرا آمریکا لازم داشت بعد از حادثه برج‌های دوقلو - که من هنوز هم نفهمیدم این حادثه چگونه رخ داد - برای اهداف بعدی زمینه‌سازی کند. همان زمان سایت وزارت خارجه آمریکا به 14 زبان درباره تروریسم برنامه پخش می‌کرد؛ البته امکانات و توانایی کم و واقف نبودن به اهمیت دیپلماسی عمومی در کشورهایی نظیر ایران باعث شده است که زیاد به این موضوع نپردازند.

 • معتقدم شخص آقای احمد‌ی‌نژاد - نه دولت ایشان - بیشتر به دیپلماسی عمومی پرداخته تا دولت‌های قبلی ولی دیپلماسی عمومی فقط در سفرهای استانی خلاصه نمی‌شود. رمز موفقیت در دیپلماسی، به قول اندیشمندان این علم این است که «مهم نیست شما چه می‌گویید؛ مهم این است که دیگران چه می‌شنوند.» شاید یکی از دلایلی که در دیپلماسی عمومی موفق نبودیم، این باشد که به این جمله زیاد دقت نکردیم. ما در دیپلماسی عمومی چهار جزء داریم؛ یک اصل پیام است، دیگری کانال پیام، سوم مخاطب پیام و در نهایت هم موقعیت زمانی و مکانی مهم است.

• 
در سه دوره گذشته هیچ رئیس‌جمهوری به اندازه آقای احمدی‌نژاد مصاحبه نکرده است. هیچ رئیس‌جمهوری به اندازه ایشان به سازمان ملل نرفته است. هرچند می‌توانید نقدهایی به این موضوع داشته باشید ولی توجه شخص آقای احمدی‌نژاد به دیپلماسی عمومی مطمئنا غیرقابل مقایسه با دیگر دولت‌هاست.برای تنظیم مصاحبه در دولت آقای احمدی‌نژاد مشکلات به مراتب کمتر بود تا دولت خاتمی. برای حضور آقای احمدی‌نژاد در مجامع مختلف مشکلات کمتر بود تا دولت گذشته. البته این موضوع به روحیه افراد برمی‌گردد.

• 
آن زمانی که من سخنگو بودم، کارهایی را در زمینه دیپلماسی عمومی آغاز کردیم. شخص آقای خرازی هم به دلیل سابقه خبری خودشان (مسوولیت خبرگزاری جمهوری اسلامی و ریاست ستاد تبلیغات جنگ) فرد خبری بودند و خبر را خوب می‌فهمیدند. ما در آن زمان سعی کردیم دیپلماسی عمومی را راه بیندازیم؛ ما در وزارت خارجه هر روز صبح «جلسه خبر» داشتیم و یکی از موثرترین جلسات همین جلسه خبر بوده است و یک روز هم این جلسات تعطیل نشد.

• 
اینکه به من  لقب مرد همیشه تکذیب را داده بودند از سوی خارجی‌ها شروع  شد و رسانه‌های داخل هم بازی خوردند و این خط را دنبال کردند. ببینید، اگر شما را هزار بار متهم کنند که در حوادث تروریستی دست داشتید باید هزار بار آن را تکذیب کنید. غربی‌ها برای آنکه ما را خسته کنند این موضوع را باب کردند و حتی یک تلویزیون لس‌آنجلسی این موضوع را ابداع کرد تا ما را از تکذیب کردن بیندازند. در حالی که مواضع سخنگویی من در آرشیو موجود است و کمتر از پنج درصد جلسات سخنگویی من به تکذیب گذشته است. من 500 جلسه کنفرانس مطبوعاتی زنده داشتم. جلسات سخنگویی من جز وقتی در مسافرت بودم به صورت منظم برگزار می‌شد.

• 
ما همیشه تهدیدها و تحریم‌ها را داشته‌ایم اگر از من نظر بخواهند، می‌گویم تهدیدها زمانی جدی می‌شود که در داخل کشور انشقاق وجود داشته باشد. ما در طول هشت سال جنگ چرا هیچ‌گونه تهدیدی احساس نکردیم چون میان مردم و مسوولان وحدت بود. الان هم برای رفع تهدیدها باید اجازه شکاف بین صفوف ملت و دولت را نداد. در زمینه سیاست خارجی هم باید برای مقابله با تهدیدها احساسی عمل نکرد که برخی مواقع این‌گونه عمل می‌کنیم.


نظر شما :