خانیکی: نگاه سياسى، مانع ديده شدن ابعاد علمى گفتوگوى تمدنها است
دکترهادى خانيکى يکى از چهرههاى اصلى حامى طرح گفتوگوى تمدنها در کشورمان است. اين امر شايد دو دليل داشته باشد؛ يکى تخصص وى در رشته ارتباطات که در دانشگاه علامه طباطبائى آن را تدريس مىکند و ديگرى مشاورت سيد محمد خاتمى در دولت اصلاحات.
وى هم اکنون علاوه بر عضويت در هيات علمى دانشکده علوم اجتماعى دانشگاه علامه طباطبائى، مديرعامل موسسه بين المللى گفتوگوى فرهنگها و تمدنهاست و هنوز در زمينه بسط و گسترش ايده گفتوگو تمدنها، با معمار اين طرح همکارى مىکند.
به مناسبت سالروز پيشنهاد طرح گفتوگوى تمدنها در مجمع عمومى سازمان ملل متحد به سراغ خانيکى رفتيم تا پاسخ بخشى از سوالاتمان در اين مورد را بگيريم که مشروح گفت و گوی وی با "دیپلماسی ایرانی"در پى مىآيد:
- سى ام شهريور روز گفت وگوى تمدنهاست؛ اين نامگذارى براى چه انجام شد؟
تصويب پيشنهاد آقاى خاتمى رئيسجمهور وقت در پنجاه و سومين مجمع عمومى سازمان ملل متحد مبنى بر نامگذارى سال 2001 ميلادى بهعنوان سال گفت و گوى تمدنها که به اتفاق آراءدر 30 شهريور 1377 انجام گرفت، فرصتهاى تازهاى براى اعلام نظر و طرح برنامههاى عملى اين جهت مطرح کرد. اعلام روز گفت وگوى تمدنها و حتى روزهايى ديگر براى مولفههاى اصلى گفت و گو هم از جمله اين فرصتهاست.
در واقع واکنش جامعه جهانى به اين نظريه در صدور قطعنامه خلاصه نمىشود؛ هر چند به طور مشخص قطعنامه 22/53 و 113/54 و 23/55 مجمع عمومى سازمان ملل در سالهاى 1377، 1378 و 1379 اين نظريه را به يک الزام و يک برنامه اجرايى در سطح جهان تبديل کرده است. در اين مسير سازمانهاى بينالمللى، نهادهاى ملى، دولتها، سياست مداران و متفکران برجسته اى به بسط تئوريک و ارائه راهبردها و راهکارهاى عملى براى پيشرفت گفت وگو ميان تمدنها و فرهنگها پرداختند که متاسفانه از همان آغاز نگاه سياسى در ايران کمتر گذاشت که ابعاد علمى و فرهنگى و حتى آثار عينى و ملموس آن در سطح بينالمللى و روابط بينالملل در حد واقعى ديده شود.
برگزارى کنفرانسها، سمينارها و کارگاههاى آموزشى فراوان و انتشار پژوهشها، مقالات و کتابهاى بىشمار از سويى و اعلام نظرهاى شخصيتهاى برجسته جهانى و طرح برنامههاى بينالمللى، منطقهاى و ملى از سوى ديگر به خوبى نشان مىدهد که ورود به پارادايم گفت و گوى فرهنگها و تمدنها يک امر واقعى است که هنوز هم در جهان انديشه و نظر مطرح است.
- به چند قطعنامه سازمان ملل اشاره کرديد؛ اين قطعنامهها مشخصا به مساله گفت وگوى تمدنها چگونه پرداختند؟
بعد از تصويب پيشنهاد اقاى خاتمى در آخرين مجمع عمومى سازمان ملل در هزاره دوم، چند قطعنامه به عملياتى کردن اين مصوبه پرداختند.
اولين قطعنامه که قطعنامه 22/53 است و در آبان ماه 1377 در 4 ماده به تصويب رسيد و شخصا از دولتها، سازمانهاى تابعه ملل متحد از جمله يونسکو و ديگر سازمانهاى بينالمللى و غير دولتى مربوطه دعوت مىنمايد که به منظور ارتقاى مفهوم گفت وگوى تمدنها برنامههاى مناسب فرهنگى، آموزشى و اجتماعى از قبيل برگزارى کنفرانسها و سمينارها و نشر اطلاعات و مواد پژوهشى در خصوص اين موضوع را تدوين و اجرا نموده و دبير کل را از فعاليتهاى خود مطلع نمايند.
دومين قطعنامه که قطعنامه 113/54 مجمع عمومى است و در 19 آذر 1378 به تصويب رسيده است، مقدمه نظرى مهمى دارد که در آن آمده است: ”با عنايت به نقش ارزشمند گفت وگوى تمدنها در ارتقاى آگاهى مدرک ارزشهاى مشترک بشرى و با اذعان به گوناگونى دستاوردهاى تمدنى نوع بشر که در کثرت گرايى فرهنگى و متنوع اخلاف انسانى تبلور يافته است و با آگاهى از اينکه عليرغم موانع ناشى از منازعات و جنگها در طول تاريخ بشر، تعامل مثبت و بهره مندى متقابل ميان تمدنها تداوم داشته است، بر اينکه بردبارى و احترام به تنوع بشرى ترويج و حمايت جهانى از حقوق بشر را تسهيل کرده و بنياد سالمى براى جامعه مدنى امنيت اجتماعى و صلح ايجاد مىنمايد و دستاوردهاى تمدنى، ميراث مشترک نوع بشر و منبع الهام و پشيرفت براى تمامى بشريت است، تاکيد مىشود و از تلاش مشترک جامعه بينالمللى براى تقويت تفاهم از طريق گفت وگوى سازنده ميان تمدنها در آستانه هزاره سوم ميلادى استقبال مىکند و از دولتها مىخواهند يک اعضاى جامعه را به مشارکت در ترويج گفت و گوى تمدنها تشويق کنند“.
قطعنامه سوم قطعنامه 23/55 است و در 23 آبان 1379 به تصويب رسيده است،که عاملهاى تصميم گيرى و عمل را فراتر از حد دولتها مىکند و بر برنامههاى مشخصترى تاکيد دارد.
- آيا حادثه 11 سپتامبر 2001 و حمله تروريستى به برجهاى دوقلوى نيويورک که در پايان همان سال گفت و گوى تمدنها انجام گرفت، نشان نداد که دنيا به جهان به جاى گفت و گو به طرف برخورد تمدنها مىرود؟
سوال مهمى مطرح کرديد! اتفاقا اين حادثه به جاى آنکه دور شدن از طرح گفت وگوى تمدنها را برجسته کند، رو آوردن به اين طرح و ضرورت آن را بيشتر کرده و بهتر است به جاى بحثهاى نظرى در اين باب به اولين سخنرانى کوفى عنان، دبير کل وقت سازمان ملل پس از اين حادثه مراجعه کنيم که بيشتر از يک بحث تئوريک، يک برنامه براى اقدام آن هم از سوى يک مقام مسوول است.
فکر مىکنم اگر به اين مساله از خلال همين نطق رسمى دبيرکل نگاه کنيم، ظرفيتهاى گفت وگوى تمدنها و ضرورت توجه به آن را بيشتر درک خواهيم کرد.
- آقاى خانيکى! الان توجه به گفت وگوى فرهنگها و تمدنها را در جهان چه طور ارزيابى مىکنيد؟
من فکر مىکنم هر چه جهان با مسائل نگرانکنندهترى از برخورد ميان اقدام، مذاهب، اديان. زبانها، نژادها، فرهنگها و حتى دولتها و جوامع روبهرو شده است، متقابلا اهميت و اولويت گفت و گوى فرهنگها و تمدنها و لزوم تبديل آن به برنامههاى قابل اجرا و کاربرى را بيشتر حس کرده است. هر چند همانطور که گفتم پرداختن به اين مهم و پيگيرى آن در ايران متاسفانه با بىمهرىها و بىتوجهىهاى فراوان روبهرو بوده است، ولى در جهان و حتى در جهان اسلام با صورتهاى مختلف توسط نهادهاى علمى و مدنى و شخصيتهاى برجسته دينى و فرهنگى و سياسى و دولتها دنبال شده است. يکى از مشخصترين مصداقهاى آن طرح ”ائتلاف تمدنها“ از سوى دولتهاى ترکيه و اسپانيا در سالهاى اخير و تاسيس نهادهاى غير دولتى و فراملى در سراسر جهان براى پيگيرى اين ايده انسانى و راهگشاست که طبيعتا زمينههاى خشونت، زور، سوء تفاهم و برخورد را در جهان کم مىکند.
نظر شما :