/ویژه نامه گفتگوی تمدن ها/

برخورد یا گفت و گوی تمدن‌ها؟

۲۹ شهریور ۱۳۸۹ | ۲۱:۰۷ کد : ۸۷۰۲ اخبار اصلی
در طرح گفت و گوی تمدن‌ها گفته می شود که فرهنگ‌ها و تمدن‌ها ضمن اختلافات، نقاط اشتراک فراوانی دارند، به صورتی که تقویت اشتراکات تمدنی می تواند موجب کمرنگ شدن اختلاف‌های تمدنی و نه از بین رفتن آنها شود.
برخورد یا گفت و گوی تمدن‌ها؟

دیپلماسی ایرانی: اکتبر سال 2004، روسای دولت‌های 13 کشور آسیایی و 25 کشور اروپایی تحت عنوان نشست آسم (ASEM) در ویتنام گرد هم آمدند و بیانیه‌ای را با عنوان "گفت و گوی میان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها" امضا کردند.

گفته شد آنچه که در پنجمین نشست آسم در ویتنام رخ داد، ابتکار عملی بود در راستای تلاش برای کنار هم قرار دادن فرهنگ‌ها و تمدن‌های متفاوت اعم از غربی و شرقی. اعضای نشست آسم با امضای بیانیه "گفت و گوی میان فرهنگ‌ها وتمدن‌ها" رسما اعلام کردند که تمدن‌ها و فرهنگ‌ها میراث جوامع مختلف بشریت و منشا نوآوری بوده و صف آرایی مسالمت آمیز آنها در کنار هم ارمغانی چون حرکت در جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی جامعه بشری را با خود به همراه خواهد داشت.

طرح "گفت و گوی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها "برای نخستین بار در سال 1998 توسط محمد خاتمی، رییس جمهور وقت ایران مطرح شد و پس از آن، سال 2001 میلادی در بیانیه ای از سوی سازمان ملل متحد تحت عنوان سال گفت و گوی تمدن‌ها به ثبت رسید. "گفت و گوی تمدن‌ها "با هدف فراهم آوردن فرصتی مناسب برای ساخت جهانی با ثبات بیشتر و بر پایه صلح و آرامشی جهانی پا به عرصه گذاشت.حامیان این طرح اعلام کردند که هیچ محدویتی برای اعضا وجود ندارد و هر آنچه هست بر پایه مدارا، گفت و گو و همکاری است.

گفت و گوی تمدن‌ها یک پیام آشکار با خود به همراه داشت:«تنوع فرهنگی منجر به برخورد، مقابله و درگیری نخواهد شد، بلکه عاملی است در راستای ارتقای ارزش‌هایی چون توازن، مدارا، گفت و گو و همکاری در میان ملل مختلف.»

گفت و گوی تمدن‌ها درست اندکی پس از آن زمان مطرح شد که ساموئل‌هانتینگتون،تئوری "برخورد تمدن‌های" خود  را بر مبنای آشفتگی سیاسی در دنیای مدرن و آغاز جنگ جهانی سوم به علت درگیری میان دو بلوک غرب و شرق مطرح کرد.گروهی تئوری برخورد تمدن‌های‌هانتیگتون را کاملا مغرضانه و از روی نگاه غربی وی به قضایا تلقی کردند و او را یک غربی خودخواه نامیدند .اما نظریه ساموئل‌هانتینگتون طرفداران نه چندان اندکی نیز پیدا کرد. در مقابل طرح "گفت و گوی تمدن‌ها" راه خود را حرکت در راستای  مقابله با روند تبعیض، مقابله و برخورد میان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها تعیین کرد.ایده ای که بعد‌ها پس از محمد خاتمی،"حاجی احمد عبدالله بداوی"، نخست وزیر مالزی در کنفرانس 27 سپتامبر 2004 سازمان ملل متحد، آن را به صراحت بیشتری مطرح کرد.وی اعلام کرد که جنگ در عراق و خاورمیانه حاصلی با خود به همراه نخواهد داشت جز شدت بخشیدن به تنش‌ها در منطقه و ساخت یک دشمن کور برای اسلام و اسلام گرایان.نخست وزیر مالزی اعلام کرد که اکنون زمان آن است تا هرچه سریع تر به این شرایط پایان داده شود. عبدالله بداوی در همان کنفرانس به صراحت گفت:« زمان آن فرا رسیده تا حامیان طرح "برخورد میان تمدن‌ها " آشکار شوند.»

جدا ازلحن سخنان نخست وزیر مالزی در نحوه حمایت خود از گفت و گوی تمدن‌ها،نگرانی 32 عضو پنجمین نشست آسم نیز از درگیری‌ها و تنش‌های مذهبی و فرهنگی چندان نامتشابه با عبدالله نبود.آن‌ها نگران از بر افروخته تر شدن شعله‌های جنگ در عراق بودند.اما آیا جنگ در عراق مویدی بود بر تئوری برخورد تمدن‌های‌هانتینگتون؟ جورج بوش،رییس جمهور پیشین ایالات متحده که جنگ در عراق را آغاز کرد، چندین بار اعلام کرد که این نبرد موید تایید نظریه برخورد تمدن‌ها نیست.

سئوالات مدام مطرح می شد: به راستی چه سرنوشتی در انتظار آینده بشریت خواهد بود، برخود و یا گفت و گوی تمدن‌ها ؟

دیدگاه‌های مخالف با نظریه "برخورد تمدن‌ها و فرهنگ‌ها" که معتقدند این نظریه در نهایت منجر به افزایش تبعیض و جنگ‌های پی در پی خواهد شد حتی در خود ایالات متحده نیز چندان کم نیست. در میان مخالفان تئوری‌هانتینگتون و اعتقاد به آینده متزلزل آن، شمار نه چندان اندکی از مقامات رسمی آمریکایی نیز به چشم می خوردند .یکی از مقامات رسمی ایالات متحده بعد از 22 سال فعالیت در سازمان جاسوسی آمریکا(سی. آی. ای) کتابی را تحت عنوان "تکبر فرمانروایان" با نامی مستعار منتشر کرد.او در این کتاب نوشت:«تمامی بشریت اعم از روشنفکران، روحانیون مذهبی، نخبگان سیاسی و حتی بالاترین مقامات سیاسی کاخ سفید در حال سقوط در دامی هستند که تروریسم برای آن‌ها گسترده است.جنگ، دشمنی، تبعیض رو به رشد است و این درست همان تحقق رویای گروه‌های تروریستی چون بن لادن و القاعده است.»

طرفداران طرح " گفت و گوی تمدن‌ها" معتقدند که اظهارات مطرح شده در این کتاب چندان اغراق شده به نظر نمی آید.چرا که در سال 2006 حتی "ای ویزل" دانشمند رومانیایی- آمریکایی ،از بازماندگان هولوکاست و برنده جایزه نوبل در سال 1986 نیز از تصمیم ایالات متحده برای جنگ در عراق حمایت کرد و گفت:«این جنگ لازم است.»

حتی اگر جنگ در عراق نیز با اتکا به سخنان جورج بوش، معنایی چون تایید طرح برخورد تمدن‌های‌هانتینگتون با خود به همراه نداشته باشد، از دید حامیان گفتگوی تمدن‌ها،تایید جنگ به معنای قرار گرفتن در مسیر تحقق تئوری برخورد تمدن‌هاست.

اما سئوال اصلی اینجاست که ساموئل‌هانتینگتون کیست و مبنای تئوری او چیست که منجر شده است تا طرح گفت و گوی تمدن‌ها در مقابل آن قرار بگیرد و جنگ‌هایی چون عراق و یا حملات تروریستی 11 سپتامبر به اشتباه مویدی برای تحقق تئوری او تصور شود؟

هانتینگتون دکترای علوم سیاسی خود را از دانشگاه‌هاروارد گرفت و به مدت 58 سال در همان دانشگاه به تدریس پرداخت و در همان دوره ریاست مرکز مطالعات استراتژیک دانشگاه را بر عهده گرفت،وی که دستیار تحقیقات امور دفاعی در مؤسسه مطالعاتی بروکینگز و هماهنگ کننده دفتر طرح و برنامه ریزی شورای امنیت ملی آمریکا در دوره برژینسکی نیز بود،نظریه برخورد تمدن‌های خود را برای نخستین بار در سال 1993 در مجله "فارین افرز" که خود بنیانگذار و سردبیر آن بود، عنوان کرد.پیام اصلی تئوری بر این مبنا بود: منشا عمده درگیری‌ها و کشمکش‌ها در دنیای جدید در درجه اول ایدئولوژیکی یا اقتصادی نخواهد بود. دگر اندیشی‌ها و اختلافات عظیم در میان بشر و منشا اصلی منازعه، مسائل فرهنگی خواهد بود. دولت‌های ملی در امور جهانی، قدرتمندترین بازیگران باقی خواهند ماند، اما منازعات اصلی بین ملت‌ها و گروهای تمدنی مختلف رخ خواهند داد. برخورد تمدن‌ها، سیاست جهانی را تحت‌الشعاع خود قرار خواهد داد و اختلافات فرهنگی میان ملت‌ها عامل اصلی درگیری‌ها خواهد بود و بدین ترتیب جنگ و درگیری رخ خواهد داد.در این میان تاکید تنها بر روی اختلافات مذهبی،فرهنگی و تمدنی میان ملت‌ها هست و سیاست و مسائل سیاسی دخالتی در آغاز این در گیری‌های سهمگین تمدنی نخواهند داشت.

تمدنی که‌هانتینگتون در نظریه خود از آن یاد می کند بالاترین گروه فرهنگی و اجتماعی در یک جامعه بشری لحاظ شده که هم شامل المان‌های عینی چون زبان، تاریخ، مذهب، رسوم و نهاد‌ها و هم درونی چون هویت شخصی مردم است.در تئوری‌هانتینگتون غربی‌ها،چینی‌ها و یا عرب‌ها بخشی از ماهیت یک مرز فرهنگی محسوب نمی شوند .در این میان تنها هفت و یا هشت تمدن وجود خواهد داشت:ژاپنی، اسلامی، ارتدوکس، هندو، آمریکای لاتین، آفریقایی و غربی.

اما شاید یکی از بزرگترین ایرادات وارده به هر دو تئوری مطرح شده چه برخورد و چه گفت و گوی تمدن‌ها کلی گرایی از یک تمدن صرف نظر از تعاریف متفاوت مهم از آن است. برداشت یکپارچه‌ از تمدن‌ها و بی‌خبری از اختلافات درون‌ تمدنی و منازعات داخلی یکی از مهم ترین موضوعات است که این موضوع در هیچ یک از دو تئوری به طور مشخص لحاظ نشده است.

بسیاری از منتقدان استدلال می‌کنند که‌هانتینگتون برداشتی یکپارچه از غرب و اسلام دارد که در آن ساختار چند مرکزی هر دو جهان مذکور کاملا نادیده انگاشته شده است. در این میان بی توجهی ای که به بحث درون فرهنگی شده است،حتی در نگرش گفت و گوی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها نیز به چشم می خورد.

هانتینگتون در تئوری خود صحبت از نبرد میان اسلام و غرب به میان می آورد. اما جنگ در عراق و افغانستان و یا حتی حملات تروریستی یازدهم سپتامیر 2001 به معنای تایید تئوری او نیست.ائتلافی که علیه صدام حسین شکل گرفت، حتی از چندین دولت اسلامی از جمله ترکیه و عربستان سعودی ترکیب یافته بود. مسلمانان اقدام عاملان حملات تروریستی به برج‌های دو قلو را به شدت محکوم می کنند و القاعده را جدا از خود می دانند. با این حال‌هانتینگتون گفت که ویژگی‌های لازم برای برخورد تمدن‌های اسلامی و غیراسلامی هم‌اکنون موجودند. وی توصیه می‌کند که حتی ترکیه و یونان باید به خاطر حفظ انسجام تمدنی غرب از پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) اخراج شوند.

در عرصه گفت و گوی تمدن‌ها ادیان و مذاهب نقش اساسی دارند اما نه با مقابله با یکدیگر. گفت و گوی ادیان یکی از زیرساخت‌های اصلی گفت و گوی تمدن‌هاست. در این طرح از حساسیت‌ها و تعصبات نابجای دینی به عنوان یکی از موانع جدی بر سر راه گفت و گوی تمدن‌ها یاد می شود. نظریه گفت و گوی تمدن‌ها به این امید مطرح شد که با این گفت و گو نخستین گام‌های ضروری برای تحقق عدالت و آزادی جهانی برداشته شود. این طرح،تمدن‌ها را که ساخته بشر هستند بر سه مرحله استوار می سازد:تولد،بالش،مرگ.

در طرح گفت و گوی تمدن‌ها گفته می شود که فرهنگ‌ها و تمدن‌ها ضمن اختلافات، نقاط اشتراک فراوانی دارند، به صورتی که تقویت اشتراکات تمدنی می تواند موجب کمرنگ شدن اختلاف‌های تمدنی و نه از بین رفتن آنها شود. در این طرح، تک تک افراد جامعه بشری نقش دارند و در بعدی دیگر همه تمدن‌ها و فرهنگ‌ها می توانند در تحقق یک تمدن جهانی مشارکت داشته باشند که این نکات کاملاً در تقابل با نظریه برخورد تمدن‌هاست. البته گفت و گوی تمدن‌ها بدون قبول اصل آزادی بیان و تحمل عقیده مخالف امکان پذیر نیست و بدین جهت باید ضمن رعایت این اصل به منطق نیز پایبند بود.

اما به راستی چه چیزی موجب نزاع و جنگ بین‌المللی می‌شود؟ آیا برخورد و نزاع بر سر منافع ملی است و یا اینکه این ارزش‌ها،ایده‌ها،فرهنگ‌ها، هویت‌ها و تمدن‌های ناهمگون هستند که در درجه اول موجبات نزاع و کشمکش را در سطح منطقه‌ای و جهانی فراهم می‌کنند؟ 

منبع:Social Science

ترجمه:نسرین رضایی


( ۸ )

نظر شما :