با ايران چه کنيم؟

۲۹ شهریور ۱۳۸۹ | ۱۵:۱۶ کد : ۸۶۳۶ اخبار اصلی
بسيارى از تحليل‌گران ادعا مى‌کنند که باراک اوباما اين سخنان را بر زبان ...
با ايران چه کنيم؟

دیپلماسی ایرانی: سپتامبر گذشته در نشست گروه بيست در سن‌پطرزبورگ بود که باراک اوباما رئيس‌جمهورى ايالات متحده دوشادوش رهبران بريتانيا و فرانسه اعلام کرد که ايران دست به احداث نيروگاه هسته‌اى زيرزمينى در قم زده است. بسيارى از تحليل‌گران ادعا مى‌کنند که باراک اوباما اين سخنان را بر زبان راند تا در حقيقت از تنش در سطح بين المللى پيرامون برنامه هسته‌اى ايران بکاهد و البته تاکيد کند که هنوز هم مسير براى تعامل با ايران و ممانعت از دستيابى اين کشور به تسليحات هسته‌اى هموار است.

اين روزها باز هم همان فضا بر پرونده هسته‌اى ايران مستولى شده است. فضاى اميدوارى و البته نوعى خوش بينى صرف. براى آنها که با خوش بينى به پرونده هسته‌اى ايران نگاه مى‌کنند، الحاق يا عدم الحاق ايران به کلوب هسته‌اى در حقيقت مساله‌اى مربوط به اين کشور است. از سال 2002 ميلادى که ايالات متحده در تعقيب برنامه هسته‌اى ايران چندان موفق عمل نکرد، همگان دستيابى به تسليحات هسته‌اى را فعلى ممنوع براى ايرانى‌ها مى‌دانند. شکست در مواجهه با ايران اجتناب ناپذير است و البته در ذات سياست خارجى واشنگتن نهفته است. ايالات متحده با حمله به کشورهاى همسايه ايران و حضور نظامى گسترده در چند مايلى اين کشور در حقيقت فرصت براى مصالحه با ايران و توسل به راهکارهاى استرات‍ژيک را از ميان برد. جامعه جهانى هر بار شاهد مقاومت ايران در برابر فشارها بوده است بلافاصله ماشه تحريم‌هاى نفس‌گير را کشيده است که البته در مرحله دوم روسيه و چين هم با جامعه جهانى ساخته‌اند.

البته شکست در تمامى اين استرات‍ژى‌ها در حقيقت محدوديت توان نظامى-سياسى ايالات متحده را به تصوير مى‌کشد. ايالات متحده جمعى از اضداد را دور هم جمع کرده است. از يک سو از تهران مى‌خواهد که به منافع هسته‌اى خود پشت کند و از سوى ديگر براى برقرارى ثبات در افغانستان و عراق به کمک‌هاى ايران نياز دارد. سود اين قبيل روابط به جيب آمريکايى‌ها مى‌رود و نه ايران. علاوه بر اين ايراد وارد ديگر بر سياست‌هاى ايالات متحده اين است که واشنگتن بيش از اندازه به کارآمدى تحريم‌ها دلبسته است. تحريم‌ها بر هزينه‌هاى سياسى و مالى وارد بر تحريم‌کننده و تحريم شونده مى‌افزايد و تنها هدف آن هم سر به راه کردن تحريم شونده است. اما تاريخ نشان داده است که اين تحريم‌ها در درازمدت ره به جايى نمى‌برند. تحريم‌ها در حقيقت ايران را بيش از پيش در موضع تقابلى فرومى‌برد و هرگز ظرفيت تهران براى کنار نهادن برنامه هسته‌ايش را بالا نخواهد برد. ايران با تحمل چند سال تحريم آموخته است که چگونه از منابع اقتصادى که در اختيار دارد براى بالا بردن ضريب همکارى‌هاى دوجانبه استفاده کند.

دو سناريو وجود دارد که مى‌تواند مانع از دستيابى ايران به تسليحات هسته‌اى شود: کودتا توسط نيروهاى سياسى که به دنبال جاه‌طلبى‌هاى خود هستند و يا حمله نظامى به ايران و تغيير رژيم. اما هر دو اين موارد هم غيرقابل تحقق هستند و هم ريسک بالايى دارند. اخيرا بحث توسل به گزينه نظامى براى انهدام تاسيسات هسته‌اى ايران سر و صداى بسيارى راه انداخته است. اين سياست هم اما دچار نوعى اشتباه است. تبعات توسل به گزينه نظامى مى‌تواند بسيار جبران ناپذير باشد و البته ضريب موفقيت هم قابل حدس نيست. اما مساله مهم‌تر اين است که عمليات موفق نظامى هم نمى‌تواند تمام معضلات را حل و فصل کند. اين حمله نمى‌تواند روند غنى‌سازى اورانيوم را براى هميشه متوقف کند.

حمله بازدارنده به ايران مى‌تواند ايالات متحده را در موضع ظالم و دولت ايران را در جامعه مظلوم به جهانيان معرفى کند. در اينچنين شرايطى دولت در ايران بيش از گذشته محبوب مى‌شود. بحران اقتصادى و امنيتى که پس از اين حمله منطقه را در آغوش مى‌کشد نيز قابل توجه است. حقيقت اين است که آمريکا در مواجهه با ايران گرفتار نوعى خلا سياسى است. ايالات متحده در حقيقت هيچ‌گونه استراتژى واحدى براى مبارزه حتى پيشگيرانه با ايران ندارد.

ديلى استار در ادامه مى‌نويسد: محافظه‌کاران ايرانى در خصوص توان نظامى و اقتصادى خود در منطقه اغراق مى‌کنند. حقيقت اين است که ايران نه از جايگاه اقتصادى محکمى در منطقه برخوردار است و نه از سلطه سياسي. ايران با تعقيب توان هسته‌اى در حقيقت به دنبال به دست آوردن هر دو اين موارد است.

در حال حاضر تنها گزينه پيش روى ايالات متحده اين است که براى مهار ايران دست به دامان همسايگان منطقه‌اى شود. بايد بسترى براى مهار ايران هسته‌اى فراهم شود. با ارائه طرح و سخنرانى نمى‌توان توازن قدرت در منطقه را محقق کرد. اين امر با همکارى کشورهايى که دغدغه مشترک دارند در تمامى زمينه‌ها از اقتصادى تا سياسى و نظامى ميسر مى‌شود. شايد ايالات متحده نسبت به توسل به گزينه نظامى در مقابل ايران بدبين باشد اما رويارويى با ايران هسته‌اى و پذيرش آن هم آسان نيست. رابرت گيتس وزير دفاع در آخرين اظهار نظر خود در اين خصوص در ماه ژوئن گفت: ما حتى نمى‌توانيم به حضور ايران هسته‌اى در کنار خود فکر هم کنيم. نمى‌توانيم با باور ايرانى که تسليحات هسته‌اى را در اختيار دارد زندگى کنيم.

ايالات متحده در استراتژى تعامل خود با ايران بايد يک سرى مسائل را لحاظ کند: نخست انکه واشنگتن بايد به سياستى واحد در قبال ايران در تمامى زيرشاخه‌هاى استراتژيک خود بسنده کند. واشنگتن بايد منفعت منطقه را در نظر بگيرد و به دنبال ارتقاى دموکراسى در ايران و يا تغيير نظام نباشد. دوم انکه واشنگتن بايد خود را براى ايفاى نقشى در تمامى ابعاد در منطقه مهيا کند. بر اساس اين طرح هم ايران محدود مى‌شود و هم بايد بر حجم دوستان استراتژيک ايالات متحده در منطقه افزوده شود.

سومين مورد هم اين است که واشنگتن بايد متحدان و دوستان فعلى خود را نسبت به تعهد کاخ سفيد به اين کشورها مطمئن کند. اعراب و کشورهاى متحد آمريکا در منطقه بايد بدانند که واشنگتن براى مهار ايران با توسل به راهکارهاى ديپلماتيک مهيا است. در اينچنين شرايطى است که متحدان امريکا در منطقه به اعتماد به نفس مى‌رسند و حتى خود در مسير رويارويى با ايران هسته‌اى قرار مى‌گيرند. در شرايطى که باراک اوباما توافقنامه‌هاى ديپلماتيک را به فراموشى بسپارد و البته بر نقش پررنگ رهبرى هم نيفزايد، خطر شکست در استراتژى تعامل هم بسيار بالا مى‌رود. ايران مى‌تواند در خلا هوشيارى آمريکايى‌ها دست به ائتلاف‌هاى سياسى و نظامى گسترده با مهره‌هاى منطقه‌اى بزند. سياست اوباما براى مهار ايران با توسل به ديپلماسى و محدود کردن شرايط توسل به زور را نبايد به ناکارآمدى و ضعف اين دولت تعبير کرد. کاخ سفيد بايد دست از سياست ابهام در قبال ايران بردارد و براى نخستين بار در برابر تهران با قاطعيت برخورد کند. قاطعيتى از نوع ديپلماتيک و نه نظامي.

منبع: ديلى استار


نظر شما :