چرا ایران باید به پاکستان سیل زده کمک کند؟
دیپلماسی ایرانی: پاکستان کشوری نسبتا فقیر در مرز شرقی ایران است. این کشور طی دهههای اخیر بی ثباتیهای سیاسی متعددی را پشت سر گذاشته است، تا اینکه سرانجام چند سال پیش بعد از سال ها حکومت نظامی پرویز مشرف دولتی دموکراتیک با مواضع نزدیک به جمهوری اسلامی ایران روی کار آمد. با این وجود به علت ضعف دولتمداری، این کشور مامنی برای مخالفان و تروریستها بود که مقامات ایرانی را آزار میدادند. هرچند دولت پاکستان نیز همکاری نسبی در مبارزه با ایشان انجام میداد. این، در کنار چالش قدیمی پاکستان در مرز شرقی خود با هند بر سر مسئله کشمیر و همچنین مشکلات اخیر آن در نفوذ طالبان به مرزهای شمالی که بسترساز مداخله امریکا و ناتو در سرحدات آن شد، این کشور را به سرزمینی پرآشوب و کم ثبات تبدیل کرده است. وقتی به این معضلات فقر گسترده و نقش مدارس علمیه داخلی را که پرورش دهنده تندروی در داخل هستند نیز اضافه کنیم به واقعیت تلخ حکومتمداری در این کشور در مرز شرقیمان بیشتر پی میبریم. با همه اینها پاکستان تنها کشور اسلامی دارای بمب هستهای است، گرچه از به کار بردن عنوان بمب هستهای اسلامی احتراز کرده است.
در کنار آن کشور ما سرزمینی ثروتمند و بهرهمند از درآمدهای نفت و گاز است به نحوی که تلاش وافری داشتیم گاز خود را با شرایط استثنائی به پاکستان صادر کنیم و خط لوله آن را نیز تا مرز این کشور کشاندیم اما دولت پاکستان تحت فشارهای غربی تاکنون موضع روشن و مثبت قطعی به ما نشان نداده است.
بلای طبیعی سیل اخیر پاکستان را به آستانه بحران دیگری سوق داده است به نحوی که همه مصائب درگیر آن به مانند ماری هفت سر به حکومت این کشور تاختهاند. این وضعیت برای ایران نیز ناگوار است چرا که برخی از این مصائب به طور مستقیم منافع جمهوری اسلامی ایران را نیز در خطر قرار میدهد. لذا ایران تلاش گستردهای را آغاز کرده و مقامات عالیرتبه ایران راسا وارد عمل شدهاند تا با دستگیری از پاکستان از گسترش این مسائل جلوگیری نمایند و از کمکهای گسترده مالی مستقیم به دولت این کشور تا تبلیغات گسترده و درخواست از عموم مردم برای کمک یاری با بسیج عمومی انجام دادهاند.
اما چرا ایران باید اینقدر نگران وضع پاکستان باشد تا با کمک به آن از توسعه بحران بکاهد؟
1- جلوگیری از تضعیف دولت پاکستان و سقوط احتمالی آن و فرو افتادن پاکستان در دست رژیمی غربی یا وابسته به امریکا که تامین کننده منویات ایشان باشد. این مهم با توجه به استقلال نسبی فعلی دولت حاکم و نزدیکی مواضع آن به نظام حاکم در ایران بیشتر جلوه میکند؛
2- جلوگیری از بهانه برای مداخله مستقیم امریکا برای مسائل بشردوستانه که از این طریق مستقیما در اداره حکومت وارد شوند و بدین طریق مرز شرقی ما بطور کامل در اختیار دشمن اصلی قرار خواهد گرفت و با توجه به اهمیت سوق الجیشی و غفلت عملیاتی ما از این منطقه (عمده مانورهای نظامی ما تاکنون در مرزهای جنوبی و غربی متمرکز بوده است) نظام به خصوص در بحران هستهای در تنگنای بیشتری قرار خواهد گرفت. گرچه همانطور که اشاره شد هم اکنون نیز بخش هایی از پاکستان تحت نفوذ و حمله مداوم نیروهای ناتو و امریکاست؛
3- حفظ ثبات نسبی حاکم در منطقه که به خصوص با اعلام خروج نیروهای امریکایی از عراق برای ایران دستاورد عمدهای بود. گسترش بیثباتی در وهله اول تهدیدی برای ایران است. از مهمترین اینها میتواند گسترش خطر تروریسم در منطقه به خصوص جنوب شرق ما باشد. در سطحی گستردهتر بیثباتی بهانهای به دست نیروهای فرامنطقهای و یا شورای امنیت جهت حضور مستقیم در منطقه خواهد داد. آنچه که ایران اساسا با آن مخالف بوده و هژمونی منطقهای ما را تهدید میکند؛
4- و نهایتا حفظ اقتدار پاکستان که بتواند مواضع خود را در حمایت از ایران حفظ کرده و به مخالفت با فشار یا حمله نظامی به کشورمان با قدرت ادامه دهد. کما اینکه پاکستان از حامیان اصلی برنامه هستهای ایران چه از لحاظ سیاسی و چه فنی بوده است.
نظر شما :