منافع استراتژیک ايران و امريکا را پای میز مذاکره میکشاند؟
ديپلماسى ايرانى: به رغم صدور قطعنامه تحریمی 1929 علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل و نقش فعالی که ایالات متحده امریکا بر اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران داشت، برخی از ناظران روابط ایران – امریکا بر این باورند که ممکن است دو کشور برای حل مشکلات موجود در روابطشان اقدام به مذاکرات مستقیم کنند. نشانههای تمایل به این مذاکرات نیز دیده شده است. محمود احمدینژاد، رئیس جمهوری ایران ابراز تمایل کرده که با باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا وارد گفت و گو شود. مصالح مشترک استراتژیک مهمترین دلیل این تمیل میتواند باشد.
از دیدگاه امریکا، انجام گفت و گوی مستقیم با ایران به معنای خروج ایران از فهرست کشورهای دشمن امریکا در خاورمیانه است و این بدان معنا است که ایران در پروندههای مطرح خاورمیانه به خصوص درباره اسرائیل، عراق، لبنان و افغانستان نقش فعالی داشته باشد. به ویژه این که باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا قصد دارد ظرف دو سال نیروهای خود را از عراق و افغانستان بیرون بکشد در حالی که شاهد رشد روزافزون طالبان در افغانستان هستیم.
در رابطه با توازن اقلیمی گفتوگوی مستقیم با ایران به معنای این است که ایران از ارادهای منطقهای برای اعمال نفوذ برخوردار است. در عین حال مذاکرات میتواند این امکان را به ایالات متحده بدهد که پرونده هستهای ایران را کنترل کند. ایالات متحده همچنین ممکن است که برای حفاظت از منافع خود در خاورمیانه نقش بیشتری به ایران در برخی از قضایای امنیتی و سیاسی منطقه دهد.
از نگاه ایرانی نیز چنین اقدامی میتواند برای ایران قانعکننده باشد، چرا که خروج ایالات متحده از فهرست کشورهای دشمن ایران میتواند نه به معنای پایان یافتن رویارویی نظامی، امنیتی یا سیاسی بلکه به معنای پایان بخشیدن به فشارهای اقتصادی علیه آن باشد. ایران به دنبال انرژی هستهای است و همکاری با امریکا میتواند مزاحمتهای جاری را که امریکا مسبب آن است، دور کند و همزمان باعث شود تا ایران نقش منطقهای بزرگتری به همراه بازیگران اصلی منطقه داشته باشد. در عین حال ایران دیگر نیازی هم نخواهد داشت تا در روابطش با کشورهای متحد استراتژیکش یا احزاب و جریانهایی که از آنها حمایت میکند، قطع رابطه کند.
گفتوگو ضرورتا به این معنا نیست که دو کشور به دو دوست همیشگی تبدیل شوند. این را دو طرف به خوبی میدانند. منطقه به فکر رسیدن به مصالح مشترک است و با توجه به این که هر طرف نقش خاص خودش را ایفا میکند، سر کردن در کنار هم و کاستن از هزینهها نیز مهم است. در عین حال هر دو طرف میخواهند که به مصالحش احترام گذاشته شود و در حین رقابت عوامل امنیت ملی نیز در نظر گرفته شود.
مذاکره دو طرف این فضا را به وجود میآورد که تهران و واشنگتن بتوانند همدیگر را بیشتر درک کنند و دریابند که برای ایجاد یک توازن سیاسی در منطقه چه راهکارهایی وجود دارد و چگونه میتوان به یک مرحله مشترک رسید.
در برابر ایران و امریکا نکاتی وجود دارد که باید برای هر دو طرف توجه کامل به آن داشته باشند: اولا، هر دو طرف نمیتوانند یکدیگر را از تاثیرگذاری بر تحولات خاورمیانه به خصوص عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین دور کنند.
ثانیا: هر کدام از دو کشور استراتژی امنیتی خاصی در خاورمیانه دارد و هر کدام از آنها روابط سیاسی، امنیتی و اعتقادی خاص خود با جریانهای متعدد منطقه برقرار کردهاند. ایران روابط خاص و مستحکمی را با رهبران جریانهای مقاومت مثل حزب الله، حماس و جریانهای شیعی در عراق و همچنین جریانهای مدافع خود در افغانستان و مناطق دیگر دارد. مضافا بر آن روابط بسیار نزدیکی با سوریه برقرار کرده است. در مقابل ایالات متحده نیز همپیمانیای با جبهه به ادعای خود اعتدال عربی در منطقه برقرار کرده که دستاویز آن برگه اسرائیل است.
ثالثا، روشن است که موضوع هستهای ایران عامل توازن در گفتوگوهای دو کشور از زمان آغاز بحران هستهای ایران در سال 2002 تا کنون بوده است. از این رو هیچ پیشرفتی حاصل نخواهد شد مادامی که حداقل خواستههای دو طرف در این مذاکرات حاصل شود.
رابعا، درک نخبگان سیاسی – به طور نسبی – از یکدیگر ضرورت آغاز گفت و گوهای سیاسی دو طرف به خصوص در پرونده هستهای ایران خواهد بود.
خامسا، حساسیت و اهمیت برنامه هستهای ایران دو کشور را به سویی میبرد که بتوانند برای مصالح مشترکشان بیشتر با هم همکاری داشته باشند چرا که در برابر آنها دو راه بیشتر وجود ندارد، همکاری یا جنگ. با توجه به مواضع رهبران دو کشور در مییابیم که آنها همکاری را بر جنگ ترجیح میدهند لیکن هر کدام به شیوه خود. امریکا تلاش میکند با فشارهای اقتصادی ایران را به قبول خواستههایش وادار کند و ایران نیز میخواهد جایگاه هستهایاش را تقویت کند تا بتواند در حین گفتوگوها از جایگاه قدرت با غربیها و دیگر رقبایش صحبت کند.
با این حال با وجود این که اهداف استراترژیکی برای انجام گفتوگوهای ایران و امریکا وجود دارد، نبود اعتماد باعث شده تا دو طرف هنوز پای میز مذاکره ننشینند. اوباما که با شعار تغییر بر سر کار آمد هنوز نتوانسته اعتماد ایران را برای انجام مذاکره جلب کند. ایران همچنین به دیده شک به ایالات متحده مینگرد و بر این باور است که امریکا به فکر براندازی نظام فعلی ایران است و این باعث میشود تا برای انجام مذاکرات مستقیم با امریکا راضی نباشد.
از سویی امریکا نیز از این که هر گونه مذاکرهای با ایران موفقیتآمیز نباشد، نگران است. شکست مذاکرات ژنو و وین در اکتبر 2009 آن قدر دور نیست که امریکا بخواهد آن را از حافظهاش دور کند. امریکا به هیچ وجه مایل نیست چیزی مثل قضیه ایران کونترا که در سال 1988 رخ داد، باز هم تکرار شود.
با تمام این احوال بهتر است دو طرف قبل از آن که به فکر نتیجه باشند، به فکر برگزاری نفس مذاکرات باشند. با این تصور که به هر صورت عوامل متعدد و استراتژیک بسیاری هست که ایجاب میکند دو طرف پای میز مذاکره بنشینند. شاید در حین مذاکرات بتوانند چارچوب لازم برای انجام مذاکرات رو در رو را به دست آورند.
منبع: الحیات
نظر شما :