پایان نقش تاریخی نظامیان در ترکیه
دیپلماسی ایرانی: شکستهاى سنگين ترکيه از غرب که منجر به از دست دادن سرزمینهای وسیعی از این کشور گردید، سبب شد که در تعمق به علل اين شکستها به عامل ضعف نظامى، بيش از ساير علل توجه گردد. اين موضوع موجب شد، دستيابى به فنون و تکنولوژى نظامى به يک هدف استراتژيک در ترکیه تبديل گردد.
نظاميان براى دستيابى به اين فنون و تکنولوژى از يک سو به کشورهاى غرب اعزام شدند و از سوى ديگر با ورود مستشاران نظامى خارجی مقدمات تشکیل ارتش نوین در اين کشور فراهم گردید. اين تعامل فارغ از ايجاد فرصتها براى بهره گيرى از فنون و آموزشهاى روز، ملاحظات خاص خود را داشت. از جمله ملاحظات، ايجاد بستر نفوذ براى غرب در اين بخش از نهاد قدرت در کشور بود.
ادعاها در ارتباط با شايعه تاثيرات غرب در روى کار آمدن آتاترک حاصل اين نگاه بوده است. با اين وجود ترديدى در اين امر وجود ندارد که نظاميان ازپشگامان و عوامل مهم درآشنائى مردم ترکيه با جهان مدرن بودهاند. با تشکيل ارتش نوين و برقرارى خدمت سربازى اجبارى، سربازان و به تعبير بهتر بخش مهمى از بدنه جامعه در کنار انجام وظيفه نظامىگرى، با نظم، انضباط، بهداشت و شاخصهاى توسعه و ....آشنا شده و عملاَ با این تحول بخش مهمى از آشنايى مردم با مفاهیم مدرن تحقق مى يافت.
وظيفه ارتش در کنار حفظ مرزها (البته در ترکيه ارتش بيشترين نقش خود را در سرکوب داخلی و يا به تعبيرى ديگربرقراری نظم عمومى در داخل نشان داد) ايجاد يک ملت واحد و ريشه دار نمودن مفهوم دولت در نزد مردم بود.
اين پروسه در دوران آتاترک در ترکيه با شدت تمام وباتاکید افراطی بر ملی گرائی به اجرا در آمد. اين تحول مورد حمايت محافل بين المللى قدرت بود، زيرا در بخشهاى نيز با منافع آنان همپوشانى داشت. در نگاه کلی ترکیه وارث امپرا توری نظامی بود که عظمت وبزرگی خویش را بیش از هر چیزی مدیون قدرت نظامان این کشور بود.
ینی چریها سربازان و به تعبییر دیگر غازیان مسلمان و جهادگری بودند که وظیفه آنان در کنار حفاظت از مرزها، گسترش قلمرو سرزمینهای اسلامی بود. دردورههای مختلف امپراطوری عثمانی جایگاه نظامیان دچار فراز ونشیبهای شد ولی این صعود ونزول موقعیت، هیچگاه به مرحلهای نرسید که سبب از دور خارج شدن نظامیان از دور قدرت گردد.
آتاترک موسئس ترکیه نوین نیز خود از سرداران امپراتوری بود. این گذشته وشرایط داخلی و بینالمللی موجب شد، در تغییر و تحولات منجر به تغییر نظام از امپراتوری به جمهوریت که طی آن بسیاری از ساختارها تغییر بنیادی نمود، نه تنها جایگاه نظامیان در دوران جدید تعضیف نگردد، بلکه حتی در قیاس با گذشته تقویت شده و آنان در راس هرم قدرت قرار بگیرند.
در ترکيه قدرت نظاميان با ورود اين کشور به دوران چند حزبى از اواخر دهه چهل ميلادى با نوساناتی مواجه گرديد، ليکن هیچگاه از موقعیت اول در هرم قدرت دور نشد. انجام کودتاها و شبه کودتاها متعدد و پذيرش آن از سوى محافل داخلى و بينالملل نشان داد که نظاميان در ترکيه کماکان به عنوان حافظان جمهوريت، نقش محورى در هرم قدرت دارند.
اين شرايط تا قبل از روى کار آمدن حزب عدالت و توسعه با فراز و نشيبهايى کماکان ادامه داشت، ليکن دو دوره اقتدار حزب عدالت و توسعه و تلاش براى بازتعريفى ساختارها در ترکيه نمىتوانست ارتش و نظاميان را از اين بازتعريفى مصون نمايد. پايان جنگ سرد و تغيير در مفهوم امنيت ملى ترکيه و تغيير سياست داخلى و خارجى این کشور در ابعاد وسيع و از آن مهمتر تغییر راهبرد امریکا از رویکرد نظامی به رویکرد غیرنظامی در ارتباط با جهان و به تبع آن با کشورهای چون ترکیه که با آن روابطی ویژه داشت نمىتوانست بىتاثير بر جايگاه نظاميان باشد.
در گذشته نظاميان با اطمينان از حمايت بين المللى و خصوصاَ امريکا با استفاده از شرايط دولتهاى ائتلافى ضعيف در ترکيه، خود شرايط بحرانى در کشور ايجاد نموده و خود نيز با کودتا، مديريت بحران مىنمودند. بخش مهمی از مردم نيز بدون آگاهى از عمق تحولات براى رهايى از آشوبها و بىنظمىها نه تنها کودتاها را مىپذيرفتند، بلکه بعضا با آن همراهى نیز مىنمودند.
روى کار آمدن دولتى تک حزبى و همزمان با آن تغيير شرايط بينالمللى و داخلى ترکيه، شرايط جدیدی را ایجاد نمود که راه را براى مداخله نظاميان در ترکیه مشکل می نمود. در شبه کودتاى 28 فوريه 1997 اولين نشانههاى اين تحول علائم خود را نشان داد. در اين اقدام نظاميان برخلاف گذشته دست به مداخله مستقيم نزده و تنها با به حرکت در آوردن تانکها در سيجان (از توابع آنکارا) زمینه سقوط دولت رفاه – یول به نخست وزیری اربکان را فراهم نمودند.
اين نحوه ورود به صحنه سیاست اگرچه از سوی برخی محافل کودتای مدرن لقب گرفت، لیگن از نگاهی دیگر نشان داد که ترکيه ديگر چون گذشته محل ورود و مداخله مستقيم نظاميان به قدرت نيست. اين روند و موقعیت تعضیف شده در اخطار اينترنتى ستاد مشترک ارتش ترکيه در مخالفت با رياست جمهورى عبداله گل در سال 2007 نيز( هر چند منجر به برگزارى انتخابات زود رس گرديد ) آثار خود را نشان داده و ثابت نمود که حوزه عملياتى نظاميان در صحنه سياسى ترکیه با گذشت زمان تنگ تر و محدودتر مىگردد.
این در حالی بود که نظامیان پس از شبه کودتای 28 فوریه 1997 اعلام نموده بودند که آثار و تبعات این حادثه در ترکیه تا هزار سال دوام خواهد یافت. و امروز در ترکيه نه تنها دربهاى دخالت نظاميان در صحنه سياسى بسته مى گردد، بلکه در تعيين فرماندهان نظامى نيز سخن اصلى با سياسيونی مى گردد که تا ديروز با يک کلام از صحنه سياسى خارج مى شدند.
تحولى که در ترکيه در حال رخ دادن است، تحولى عميق است. ارتش از تسلط مطلق ايدئولوژى کماليست آرام آرام رها شده و به جاى وفادارى به کماليست، وفادارى به کشور و شايسته سالارى حاکم مىگردد. نظاميان در ترکيه امروز در ضعيف ترين شرايط قرار دارند. آنان از يک سو حاميان بين المللى خود را از دست دادهاند و از سوى ديگر در سرکوب پ ک ک ناتوان بودهاند.
برخى حتى از ارتباط بعضی از نظاميان با پ ک ک خبر داده و اعتقاد دارند که وجود پ ک ک و شرايط ناامنى در ترکيه عامل تقويت و توجيه حضور ارتش در صحنه سياسى اين کشور بوده و هست. با توجه به اين امر از نظر این گروه سر و سامان دادن به ارتش و ايجاد يک ارتش تابع سياسيون اگر بر سرکوب پ ک ک در ترکيه اولويت نداشته باشد، به اندازه آن اهمیت دارد.
نکته مورد تاکید آنکه ارتش درترکيه در آشنائى مردم اين کشور با دنياى مدرن، نقش اساسى داشته است. فارغ از آن جمهوریتی که وارث امپراتوری نظامی عثمانی بود، نمیتوانست تابلوی دیگری از چیدمان قدرت در ترکیه جدید را ترسیم نماید. حضورنظامان در راس قدرت تا حدودی طبیعی و میراث این گذشته بود، ليکن درشرايط جديد جهان و ترکيه این جایگاه نمیتوانست همچنان حفظ گردد. البته همه اين تحولات را در چارچوب ساز و کارهای داخلى تحلیل نمودن، ساده لوحى بوده و به نظر مىرسد نقش قدرتهاى بينالمللى و خصوصاَ امريکا در اين پروسه از اهميت ويژه برخوردار است. تا ديروز نزديکترين متحدين امريکا در ترکيه نظاميان بودند.
امروز تغيير شرايط جهانی و در اولویت قرار گرفتن عوامل نرم افزارى بر سخت افزارى سبب شده است که نه تنها امريکا به دوستان سنتى خود در ترکيه پشت نمايد، بلکه با تقويت قدرت نرم در ترکيه، به مهمترین عامل پايان قدرت نظامیان در صحنه سياست ترکیه تبدیل گردد.
نظامیان در پروسه آغاز شده در ترکیه از جايگاه فرمانده به جايگاه فرمانبر تنزول مییابد. این امر اگرچه در دمکراسیها روندی طبيعى است، ليکن در ترکيه امرى سخت، ليکن ناممکن نيست .نکته مهم و قابل تعمق آنکه تحولات ترکیه و کشورهای پیرامونی در ارتباط با تقویت جایگاه سیاسیون و نظامات حزبی نشان میدهد که زبان قدرت در عرصه داخلی و خارجی تغییر نموده و درک هرچه سریعتر آن سبب تطبیق شرایط کشورها با آن و حفظ منافع ملی در دوران جدید خواهد شد. نباید در جائی ایستاد که جهان از آن عبور کرده است.
نظر شما :