وقتی ایران برای حفظ نفوذش در عراق تغییر تاکتیک می دهد
عراق به عنوان کشوری که طولانیترین مرزهای زمینی را با ایران داشته، یکی از مهمترین و استراتژیکترین کشورهای همسایه ایران محسوب میشده است. سابقه 8 سال جنگ تحمیلی و تنشهای سیاسی موجود میان دو کشور به خصوص در دوران زمامداری حزب بعث بر عراق، اهمیت این کشور را برای ایران دو چندان کرده است.
پس از حمله ایالات متحده و متحدانش به عراق در سال 2003 و سقوط رژیم بعث و به دنبال آن اشغال کامل عراق توسط امریکاییها، حساسیت عراق برای ایران از گذشته هم بیشتر شد. این بار ایران در همسایگی خود حضور کشوری را میدید که بیش از 30 سال است با آن قطع رابطه دارد و همواره تلاش کرده در منطقه با او به رقابت بپردازد و در بسیاری از موارد او را به مبارزه بطلبد.
ایران به کمک متحدان سنتی خود که در راس آنها مجلس اعلای اسلامی عراق، حزب الدعوه اسلامی، پیمان کردستانی و جریان صدر قرار دارد، کوشید تا جای پای محکمی برای خود در عراق ایجاد کند و با ایجاد پیمان میان آنها و به دنبال آن همپیمان ساختن آن تشکلها با خود نفوذش را در عراق حفظ کند.
انتخابات 7 مارس گذشته در عراق تا اندازهای معادله قدرت در عراق را تغییر داد. در این میان ایران تلاشهای تازهای را برای حفظ جایگاه خود در عراق آغاز کرد که همچنان نیز ادامه دارد. برخی کشورهای منطقه به خصوص اردن، عربستان سعودی و امارات متحده عربی ایران را به دخال در امور داخلی عراق متهم میکنند در حالی که خود بیمحابا از رقبای سیاسی ایران در عراق هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ سیاسی حمایتهای همه جانبه میکنند.
اما این یک روی سکه است. روی دیگر سکه تلاش مضاعف ایالات متحده امریکا است که تلاش میکند به هر نحوی شده متحدان ایران را از آن جدا کند و خود در عراق پیمانی جدید با جریانهای مورد حمایت خود تشکیل دهد. از آنجا که ایالات متحده از روابط نزدیکی با کشورهای عرب رقیب ایران در عراق برخوردار است، ایران در یک جبهه همزمان هم با ایالات متحده و هم با کشورهای عربی رقابت میکند.
پرسشی که برای بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران به وجود آمده این است که ایران چه سیاستی را در عراق دنبال میکند تا بیشترین منافع را کسب و کمترین هزینهها را بپردازد؟
جزئیات دقیقی از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در قبال پرونده عراق نمیتوان ارائه داد. چرا که در بسیاری از موارد تحرکات سیاسی ایران همانند رقبایش محرمانه و فوق سری است. با این حال و با توجه به تحرکاتی که در عراق ایجاد شده میتوان برخی از سیاستهای ایران در عراق را واکاوی کرد.
قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشته باشیم که حمایت از شیعیان عراق یک اصل کلی برای جمهوری اسلامی ایران است. شیعیان عراق اکثریت جمعیتی این کشور را تشکیل میدهند و با توجه به دشمنیهای قومیای که این قوم به خصوص در دوران رژیم بعث و پس از آن توسط افراطیون اهل تسنن و پانعربیستهای افراطی داشتهاند، رابطه تنگاتنگی میان آنها با ایران به عنوان تنها کشور شیعی دنیا به وجود آمده است. شاید در این میان تفاوت دیدگاه در زمینههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی وجود داشته باشد اما در نگاه کلی هر دو طرف وابستگیهای عمیقی به هم احساس میکنند.
با تمام این احوال نگرش ایران به عراق را میتوان به قبل و پس از انتخابات این کشور تقسیمبندی کرد. قبل از انتخابات با وجود دیدگاههای مختلف در درون قوههای ناظر بر سیاستهای عراق در ایران، همگی بر این نکته واقف بودند که برای این که شیعیان در عراق موفق باشند و همزمان جایگاه ایران به قوت خود باقی بماند، باید یک همپیمانی کلی میان شیعیان به وجود بیاید و یک جبهه یکپارچه میان آنها ایجاد شود. این دیدگاه مورد حمایت مرجعیت نجف نیز قرار داشت. اما با تفکرات منفعتطلبانه آقای مالکی چنین هدفی تحقق نیافت. در نهایت شیعیان در حالی در انتخابات سراسری عراق شرکت کردند که دو فهرست به عنوان دو نماینده مستقل شیعیان عراق قدم به رقابتهای انتخاباتی گذاشتند. البته یک تفاوت عمده نیز وجود داشت.
نوری مالکی این بار برای این که بتواند رقبای خود که همگی در پیمانی موسوم به ائتلاف ملی گرد آمده بودند را شکست دهد، شعارهای ضد ایرانی سر داد و حتی وجهه سکولار به خود گرفت. نتیجه آن شد که وی دوم انتخابات شد و پس از انتخابات نیز بیمحابا به رقابت و حتی اتخاذ سیاست حذف متحدان دیروز خود یعنی ائتلاف ملی بر آمد. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان این یک شکست مقطعی برای ایران در عرصه سیاسی عراق بود. ائتلاف ملی که مورد حمایت ایران بود، در این انتخابات سوم شد تا ادعای مدعیان شکست ایران در عراق پررنگتر شود. از این جا به بعد اختلاف بر سر پرونده عراق در ایران نیز بالا گرفت. عدهای مخالف حمایت بیشائبه از مالکی بودند. این افراد عموما در جبهه دولت دهم جمع شدهاند و معتقدند که باید فردی دیگر جایگزین مالکی شود. اما در مقابل این افراد کسانی که از قبل بر پرونده عراق نظارت داشتند، همچنان به دنبال وحدت میان ائتلاف ملی و دولت قانون هستند و میگویند به هر قیمتی شده باید نامزد نخستوزیری از میان یکی از دو ائتلاف مالکی و حکیم انتخاب شود.
کسانی که از قطع حمایت از مالکی سخن میگویند دلیل میآوردند که اولا مالکی دیگر از مقبولیت سیاسی در عراق برخوردار نیست. تمام جریانهای سیاسی عراق با انتخاب مجدد وی به پست نخستوزیری مخالفند و اگر ایران بخواهد از او حمایت کند تا مجددا نخستوزیر شود در حقیقت جایگاه خود را در عراق تضعیف کرده است. ثانیا مالکی مورد حمایت امریکا قرار گرفته و همان طور هم که ثابت شد تلاش میکند با بازی کردن با برگههای ایران و امریکا جایگاه خود را در قدرت تثبیت کند.
ثالثا مالکی تا کنون هر پروتکلی که با ایران به امضا رسانده به هیچ وجه اجرایی نکرده و تمامی آنها را معلق نگه داشته است. از جمله بر سر حضور مجاهدین خلق (منافقین) در عراق که همچنان آزادانه به فعالیت خود ادامه میدهند و دولت عراق هیچ اقدامی برای متوقف کردن یا اخراج آنها از عراق که پیش از این بارها با ایران به توافق رسیده بود، انجام نداده است.
اما جریان دوم بر این اعتقاد است که هنگامی که ملاک حفظ وحدت و یکپارچگی شیعیان است، نباید بر سر افراد به بحث نشست. باید به هر قیمتی شده وحدت را حفظ کرد و پس از آن بر سر جزئیات به بحث نشست.
دیدگاه جریان اول تا کنون به مرحله اجرا در نیامده و پرونده عراق را نیز در دست نگرفته است. اما دیدگاه جریان دوم به دلیل عدم توانایی در اجماع جریانهای سیاسی عراق با یکدیگر تا کنون به جایی نرسیده است. اختلافهای مالکی و متحدانش با ائتلاف ملی آنچنان عمیق شده که ظاهرا دو طرف هیچ تمایلی به نزدیک ساختن دیدگاههای خود ندارند. در این میان تلاشهای ایران نیز به واسطه لجاجتهای مالکی و عدم انعطافپذیریاش بینتیجه مانده است.
نتیجه در حال حاضر به این جا رسیده است که گفته میشود پرونده عراق در ایران از دست متولیانش خارج شده و به علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران سپرده شده است. علی لاریجانی رابطه بسیار صمیمیای با رهبران عراقی دارد و عراقیها به او احترام ویژهای میگذراند. وی قرار است به زودی به عراق سفر کند و با آغاز دور تازهای از رایزنیها میان عراقیها برون رفتی برای بحران قدرت در این کشور بیابد. اکنون ایران امیدوار است که با این تغییر تاکتیک بتواند نقشی موثر در حل پرونده عراق داشته باشد.
نظر شما :