اگر تحریمها کارساز نباشد
ایران هستهای؟ حمله نظامییا گزینه سوم؟
کدام یک بیش از دیگری به ضرر ایالات متحده است: دورنمای ایران با برخورداری از تسلیحات هستهای؟ یا حمله به ایران چه با همراهی و چه بی یاری امریکا؟ باراک اوباما امیدوار است که هیچ گاه در مرحله انتخاب میان این دو گزینه قرار نگیرد. دولت اوباما برای همراه کردن روسیه و چین با خود در شورای امنیت و تحریم ایران به خود میبالد. کنگره ایالات متحده هم هفته گذشته با تحریمهای تند و تیزتر و البته یک جانبه به سراغ ایران رفت. همگان امیدوارند که این تحریمها بتواند برنامه هستهای ایران را متوقف و این کشور را به سر میز مذاکره بازگرداند. با این همه تمامیکارشناسان نسبت به کارآیی تحریمها علیه ایران ابراز شک و تردید میکنند. همگان اعتفاد دارند که این تحریمها نمیتواند منجر به تغییر رفتار از سوی ایرانیها شود.
با این همه همواره میتوانیم بهترین حالت را آرزو کنیم و البته خاورمیانه هم غیرقابل پیش بینی است. با این همه ظاهرا غرب خود را بر سر دو راهی قرار داده است: صدور مجوز برای ایران هستهای و یا کشیدن ماشه برای آغاز سومین نبرد در خاورمیانه.
لحن دولت اوباما در قبال برنامه هستهای ایران در چند ماه اخیر به شدت تغییر کرده است. بی شک اوباما لحن خود را تند و تیز کرده است تا شاید ایرانیها این بار تهدیدهای او را جدی بگیرند. عبارت " تمام گزینهها روی میز است" به کرات مورد استفاده قرار میگیرد. وزیر امور خارجه ایالات متحده هیلاری کلینتون در ماه مارس در ژستی اسرائیل دوستانه گفت: ایالات متحده برای ممانعت از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای هرکاری انجام میدهد.
وزیر دفاع رابرت گیتس نیز در اظهاراتی مشابه گفته بود: ایران گمان میکند که میتواند ما را به پیوستن خود به کلوب هستهای متقاعد کند. اما باید همین جا متذکر شوم که ما حتی حاضر نیستیم در این خصوص با ایرانیها صحبت کنیم.
ایالات متحده با توسل به این لحن تند و تیز به ایران نشان داد که باید به مسیر مصالحه و مذاکره باز گردد. در این میان اسرائیل در شرایطی که امریکا با این رژیم در حمله به ایران همراهی نکند، نمیتواند مستقل عمل کند. باراک اوباما در گفتگویی تلویزیونی همزمان با سفر بنیامین نتانیاهو به اسرائیل گفت: رابطه میان واشنگتن – تل آویو به قدری عمیق است که هیچ کدام از ما نمیخواهیم دیگری را متعجب و یا سورپرایز کنیم.
اگر ایران به همین رویه ادامه دهد، باراک اوباما باید در سال2011 تغییر روش دهد. در این میان برخی کارشناسان شاه کلیدهای رفتاری ایران را برای اوباما تشریح میکنند. نخست آنکه ایران با وجود تمامی اظهار نظرها اندک تمایلی به حمله به کشوری غربی ندارد. اسرائیل نیز از این قاعده مستثنی نیست. ایران به دنبال انرژی هستهای است تا بتواند بر ترس خود از احتمال مورد حمله واقع شدن غلبه کند.
البته در طیف دیگر هم کم نیستند کسانی که با استدلال به رابطه میان حزب الله لبنان و حماس ادعا میکنند که تلاشهای ایران برای هستهای شدن سایر کشورهای منطقهای و غالبا سنی نشین را به فکر دستیابی به تسلیحات هستهای میاندازد.
اما در باب موفقیت حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران؟ هیچ گونه تضمینی وجود ندارد که این حمله بتواند این تاسیسات را کاملا تخریب و غیرقابل احیا کند. علاوه بر این به راه انداختن جنگ در خلیج فارس میتواند بر قیمت نفت و اقتصاد جهانی تاثیر گذار باشد. علاوه بر این هرگونه حمله نظامی به ایران میتواند زنگ خطری باشد برای اسرائیل که در همجواری خود حزب الله لبنان و حماس را جا داده است.
پذیرفتن ایران هستهای و حمله به ایران هر دو مواردی هستند که تبعات سخت و بعضا جبران ناپذیری دارند. با این همه تبعات گزینه دوم غیرقابل باورتر است. حمله نظامی میتواند موجی از عکسالعملهای را در خاورمیانه به راه بیندازد.
در این میان گزینه سومی هم از جانب برخی مطرح میشود: اجازه دهیم ایران به غنی سازی اورانیوم خود ادامه دهد. البته این مساله باید تحت نظارت بینالمللی باشد. همزمان باید از ساخت سانتریفیوژهای بیشتر توسط ایران ممانعت به عمل آید. اورانیوم نیز نباید از حد مجازی بیشتر مورد غنی سازی قرار گیرد. اوباما شاید به کارآیی تحریمها امیدوار باشد اما نباید گزینههای دیگر را کاملا حذف کند.
نظر شما :