شام من با احمدی نژاد
دعوتنامه روی کارت دعوتی با کاغذ مرغوب و خطاطی خیالانگیز با این کلمات مزین شده بود: نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران "با کمال ادب و احترام مستدعی است" همراه اینجانب شام را نزد دکتر محمود احمدینژاد صرف نمایید. شام در هتل اینترکانتیننتال [بین قارهای]-که اسامی مدعوین را با دقت بسیار زیاد روی میزی مستطیل شکل نوشته بود-صرف میشود. پنجاه نفر از ما که اغلب دانشگاهی و خبرنگار هستیم دعوت شدهایم.
در آن سوی اتاق برایان ویلیامز را میبینم و کریستین امانپور و چند نفر دیگر روی صندلیهای خودشان نشستهاند. ساعت 8 بعد از ظهر روزی است که احمدینژاد سخنرانیاش را در سازمان ملل و دانشگاه کلمبیا پایان داده و اکنون تعظیمکنان و لبخندزنان وارد اتاق میشود.
سخنرانی در سازمان ملل برای رئیس جمهور ایران اکنون به یک مراسم آیینی تبدیل شده است. او هر سال در زمان مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک-با عطش سیریناپذیر به جلب توجه و با زیرکی- برنامه تبلیغاتی رسانهای تدارک میبیند و مانند هر چهره بینالمللی خود را برای مخاطبان متنوعی آماده میکند: در این مورد هم که خبرنگاران و دانشگاهیان را دعوت کرده میتواند سخنان و عقایدش را به طیف وسیعتری از مخاطبان آمریکایی برساند.
شکل و رفتار او هم در این غروب جالب و عجب است. با صدایی روان و آرام ما را "دوستان من" خطاب میکند و از ما میخواهد سؤال نپرسیم و به جای آن حرف بزنیم تا شکل یک گفت و گوی صمیمانه بگیرد نه مصاحبه. دانشگاهیان خجالتی نیستند به جای سؤال جملاتی میگویند؛
این که نه تنها به گفت و گو [بین فرهنگها] و آشتی نیاز داریم بلکه از دولت ایران انتقاد کردند که چرا آزادیهای مطبوعاتی را رعایت نمیکند و صاحبنظران ایرانی آمریکا را دستگیر کرده، آن هم صاحبنظرانی که قصدی جز بهبود روابط بین ایران و آمریکا را نداشتهاند. سراسر ضیافت شام هم احمدینژاد بسیار با وقار و فوقالعاده آرام است و به شدت فصیح سخن میگوید.
بعد از یک ساعت، برای پاسخ آماده میشود. نیم ساعت سخنرانی در وصف ارتباط انسان با خدا و از قول مولای رومی ارائه میدهد و میگوید: "باورم این است که خدای متعال، گیتی را برای بشر خلق کرده، و انسان مهمترین خلقت خداست و از طریق اوست که زیباییهای خلقت شناخته میشود و خدا انسان را با رسالت و یک مأموریت خاص به زمین فرستاده است." میگوید آن مأموریت گشتن به دنبال عشق، عدالت، مهربانی و کرامت است.
آن قدر این چهار کلمه عشق، عدالت، مهربانی و کرامت را تکرار میکند که به ترجیعبند سخنانش تبدیل میشود. او با اشتیاقی شبیه به اشتیاق یک روحانی نه چندان ریاکار سخن میگوید. " با عدالت از طریق عشق، مهربانی و کرامت انسانی به تمام مشکلات روی زمین پایان خواهیم داد. ان شاءالله."
وقتی زمان پاسخ به اظهارنظرها میرسد هر یک را با نام مدعوین خطاب قرار میدهد، چون نام هر 23 نفر را نوتبرداری کرده است. در مقایسه با آن چه در دانشگاه کلمبیا گفته بود- این که معمولاً یک نهاد دانشگاهی به تساهل و تسامح بها میدهد اما در دانشگاه کلمبیا، میزبان رعایت ادب و احترام و مهماننوازی نکرد- در ضیافت شام هر مهمان را با دقت و وسواس و با شکیبایی خطاب قرار و داد که بعضی از جملاتش از این قرار بود.
· ایران هیچیک از قوانین سازمان بینالمللی انرژی اتمی را نقض نکرده و این که او برنامه غنیسازی اورانیم چند جانبه با کمک ملل مختلف را پیشنهاد کرده اما نمیتواند بفهمد چرا هیچکس به پیشنهاد او وقعی نگذاشته.
· ایران و عراق باهم میتوانند نقش مثبتی در عراق ایفا کنند. احمدینژاد گفت: "اگر امریکا از عراق خارج شود، مسائل خوبی اتفاق میافتد. من اعتقاد دارم که مردم عراق میتوانند خودشان را اداره کنند."
· میگوید در خاورمیانه دنیا باید به فلسطینیان اجازه دهد که خودشان در مورد آیندهشان تصمیم بگیرند: "این راه انسانی برای پایان دادن به بیثباتی 60 ساله است" او به جای به کار بردن کلمه اسرائیل از واژه رژیم صهیونیستی استفاده میکند و هیچ اشارهای هم به هولوکاست ندارد.
· احمدینژادی ادعا میکند سی روزنامه در ایران منتشر میشود که مخالف دولت او هستند و به این جمله به عنوان شاهد وجود آزادی مطبوعات در ایران استناد میکند.
· در جواب به این سؤال که در مورد میراث هیتلر چه فکر میکند میگوید " من نقش هیتلر را به شدت منفی میبینم، چهرهای تاریک و تنفرانگیز"
· او به این اشاره میکند که آمریکاییها درکی از تاریخ ایران ندارند و فیلم سینمایی 300-که به نظر میرسد کاملاً با آن آشناست-"تحریف کامل تاریخ ایران " میداند و میگوید ایران هرگز درتاریخ خود به کشوری حمله نکرده است.
و سرانجام در پاسخ به افزایش احتمال جنگ آمریکا با ایران میگوید: "آقای بوش علاقهمند و مترصد آسیب رساندن به ایران است. اما اعتقاد من این است که در آمریکا سیاستمداران عاقلی وجود دارند که جلوی جنگ را میگیرند.ما از جنگ بیزاریم. از آن استقبال نمیکنیم. اما خود را برای هر سناریویی آماده کردهایم. با وجود این فکر نمیکنم جنگ رخ بدهد." با گفتن این جمله میگوید صبح زود قرار ملاقات دارد و از گفت و گوهای بزرگی نظیر آن چه در ضیافت شام آن شب اتفاق افتاد استقبال میکند. بعد هم همانطور خوددار و آرام با لبخندی به سمت طبقه بالا رفت.
نظر شما :