موانع يک پروژه منطقه اى
بحث فروش و صادرات گاز بدنبال کشف ذخایر ميادين پارس جنوبى به یکی از موضوعات اساسى در سياست خارجى ايران در بخش انرژى تبديل شده است. اروپا به دلیل نیاز فراوان به انرژی و هزینه های اقتصادی تر به طبع باید در درجه نخست به عنوان بازار اصلى ايران مد نظر قرار مى گرفت، اما با توجه به برخى تحريمها از سوى ايالات متحده که شرکتهاى اروپايى نيز آن را اعمال مى کردند ، ايران به بازار انرژى کشورهايى چين و هند روى آورد.
در همين رابطه قرارداد اجرای خط لوله گاز ايران –پاکستان – هند با مفاد مبنى بر صدور 5/7 ميليون تن گاز طبيعى به طور سالیانه به مدت 25 سال به هند به توافق کشوهاى مذکور رسيد . پاکستان به دليل عبور خط لوله از آن کشور به عنوان طرف سوم در قرار داد، حضور پيدا کرد.
اما حضور پاکستان در قرار داد ،اجرايى پروژه را از همان آغاز با مشکل مواجه کرد.هند خواستار تضمين امنبت 1000 کيلومترى مسير خط لوله دو هزار و هفتصد کيلومترى شد که از مناطقى مانند بلوچستان، پاکستان مى گذشت و مورد تهديد گروههاى مخالف اسلام آباد بود.
ايران براى حل مساله پرداخت حق ترانزيت بيشتر به پاکستان را مطرح کرد تا براهميت حفظ امنيت آن در نزد پاکستان بيفزايد و از اين رو پروژه را خط صلح ناميد، تا منافع مشترک پروژه براى طرفين را مورد تاکيد قرار دهد .اگرچه هند بر عدم امنيت مسير خط لوله اشاره داشت اما در حقيقت مشکل در اختلافات عميق دو کشور ريشه داشت.
پروژه با مساله ديگرى نيزمواجه شد و آن مخالفت امريکا بود.انتشار خبر امضاى قرارداد کافى بود تا مقامات امريکايى مخالفت صريح خويش را اعلان دارند. علت اين مخالفت ،مغايرت اين همکارى با سياستهاى ايالات متحده در جهت منزوى کردن تهران مى بود .
بدين ترتيب اجرايى يک پروژه با ويژگى هاى يک پروژه منطقه اى مطرح شد که با توجه به ميزان اهميت آن مشکلاتى را نيز به همراه داشت . مشکل اصلى مسايل بين کشورهاى مذکوراز يکسو و به طبع آن نفوذ و دخالت بازيگران فرا منطقه اى از سوى ديگر بود
عوامل بازدارنده سياسى
با توجه به مسايل مطرح شده ،متوجه مى شويم که اهميت پروژه از بعد اقتصادى خارج شده و جنبه سياسى پيدا کرده است .و اين مسايل سياسى نيز تنها به ارتباط سه کشور محدود نمى شود بلکه متاثر از تحولات منطقه اى ونقش کشورهاى مذکور در سطح بين المللى است.
طبيعى است که در اين ميان مسايل ايران از بعد بين المللى بيشترى برخوردار و بيش از ساير موارد تاثيرگذاراست. در واقع اساسى ترين مشکل بر سر راه پروژه خط لوله فشار بر پرونده هسته اى ايران و سياستهاى اتخاذى ايالات متحده است. بايد در نظر داشت که امريکا بد نبال انزواى ايران در جامعه بين المللى بسيار مصر و حاضر به صرف وقت و هزينه است .
این کشور در رابطه با کشورهاى اروپايى موفق بوده وتوانسته حمايت اتحاديه اروپا و در پى آن شوراى امنيت را در سياست تحريم ايران هرچند ضعیف و اندک بدست آورد.
گرچه روسيه و چين مخالفت هايى را در اين رابطه اعمال کردند اما اقدامات آنان بيشتر در جهت دستیابی به امتيازات بيشتر از طرفين ايرانى و امريکايى است البته اين بازى داراى سقفى است که در نهايت روسيه و چين را به سکوت و يا همکارى با ايالات متحده ودار مى نمايد
اما در اين ميان وضعيت کشورى مانند هند متفاوت است. هند خود را ملزم به همکارى با غرب مى داند .در حقيقت به دنبال کودتاى که در سياست خارجى هند رخ داد، اين کشور سياست نزديکى به غرب را اتخاذ کرد و در اين زمينه هم موفق به جلب همکارى ايالات متحده، همچنين کشورهاى اروپايى در زمينه هاى سياسى و اقتصادى شده است. اما هند گرچه يک قدرت منطقه اى محسوب ميشود اما فاقد توانايى و قدرت امتيازگيرى به مانند چين يا روسيه در روابط خويش با طرف اروپايى و ايالات متحده است .
در واقع هند نياز به اثبات همراهى و همسويى با کشورهايى مذکور را داردتا هرچه بيشتر زمينه همکارى را فراهم آورد، لذا قرارداد خط لوله گاز که در واقع براى ايران پرستيژ شکست تحريم را پيدا کرده است، عليرغم امتياز دهى مکرر ايران و اشتياق هندى ها ، براى متحدان غربى هند ،مفهوم اتخاذ سياست سلب اعتماد از اين کشور را به همراه دارد.
بنابراين هند بايد يا به منافع محدود در رابطه با ايران فکر کند ، يا به استرتژى رابطه با غرب . به نظر مى رسد اين مساله به علاوه برخى از ملاحظات ديگر هند را هر چه بيشتر به جلب حمايت متحدان غربى اش رهنمود کرده است .
نقش پاکستان و عبور خط لوله از اين کشور براى هند همواره محلى براى ترديد و تشويش بوده است و البته اين مساله قابل تامل است چرا که با توجه به اختلافات ديرينه اسلام آباد و دهلى نو و با توجه به شرايط منطقه اى و حضور ايالات متحده در افغانستان، پاکستان با مساله انزواى سياسى در ميان ائتلاف هاى جديد در منطقه مواجه شده است، لذا دولت متزلزل مشرف ترجيح مى دهد به جاى سرمايه گذارى بر روى ايران به رقابت با رقيب خويش پرداخته، سياست نزديکى به ايالات متحده را در پيش گيرد.
علاوه بر آن گرچه پاکستان از ترانزيت گاز سود مى برد اما همچنان علاقه اى به تو سعه کشور دشمن خويش ندارد بنابراين گرچه در نشستهاى مشترک شرکت مى جويد اما همواره موضوعى مانند بحث قيمت براى عدم توافق وجود دارد تا اجراى پروژه را با تاخير مواجه سازد .
لذا طبيعى است که هند سرمايه گذارى بر روى اين پروژه را به تاخير بياندازد، چرا که همکارى با پاکستان همکارى با يک دولت ديکتاتورى متزلزل و مواجه با اختلافات گروهى و قومى است. از سوى ديگر ايران به عنوان کشورى که با مسایلی از سوى جامعه بين المللى مواجه است، براى هند و از دیدگاه این کشور شريک تجارى قابل اطمينانى نخواهد بود.
بنابراين هندها مى انديشند که با مطرح کردن برخى اختلافات همچنان پروژه را معلق نگاه داشته و از سوى ديگر ايران را به امتياز دهى بيشتر ترغيب نمايند.
اين موضوع را بايد در نظر داشت که در اثناى اين مسايل رقباى ايران در خليج فارس و آسياى مرکزى به دنبال دستيابى به بازار انرژى شرق آسيا مى باشند و کشورهاى مانند هند و چين داراى منابع جانشين براى براورده کردن تقاضاى انرژى خويش مى باشند.
گرچه گاز و نفت ايران بهترين گزينه براى آنان است اما ريسک بالاى پروژه موضوعى است که بايد آن را با ترميم تاکتیک ها و سياست خارجى براى شرکا کاهش داد.
البته در همين رابطه بايد منتظر بهبود روابط هند و پاکستان نيز بود تا موانع از سر راه اين پروژه برداشته شود و سه کشور بتوانند در سطح و توان اجراى يک پروژه منطقه اى حاضر شوند.
نظر شما :