عرب‌ها از قرقيزها ياد بگيرند

۲۵ فروردین ۱۳۸۹ | ۲۰:۴۲ کد : ۷۳۶۲ اخبار اصلی
سقوط مجدد دولت قرقيزستان، کشورى که دو پايگاه نظامى مهم متعلق به دو قطب جهانى آمريکا و روسيه در آن قرار دارد، از اشکالات موجود در سيستم اين کشور حکايت دارد... يادداشتى از عبدالبارى عطوان در مقايسه اتفاقات قرقيزستان با وقايع کشورهاى عربى که در روزنامه القدس العربى منتشر شده است.
عرب‌ها از قرقيزها ياد بگيرند

دیپلماسی ایرانی: سقوط مجدد دولت قرقيزستان، کشورى که دو پايگاه نظامى مهم متعلق به دو قطب جهانى آمريکا و روسيه در آن قرار دارد، از اشکالات موجود در سيستم اين کشور حکايت دارد؛ دولتى که خود نيز زائيده يک کودتا بود و با کودتايى ديگر براندازى شد. سياستمداران قرقيز به جاى اين که گزينه‌ شکست خورده کودتا‌ را تجربه کنند، مى‌توانند با بهبود عملکردشان و ريشه‌کنى فقر، بيکارى، مشکلات معيشتى و فساد مالى و ادارى در اين کشور، دولتى باثبات را روى کار آورند که قادر به ادامه صحيح امور اين کشور باشد.

روزنامه القدس العربى در تحليلى به قلم عبدالبارى عطوان، مدير مسئول اين روزنامه، تحت عنوان درس قرقيز‌ها به ملت‌هاى عرب،‌ کودتاى اخير در قرقيزستان و براندازى دولت قربان بيک باقى‌يف، رئيس جمهور اين کشور را مورد بررسى قرار داده است.

قرقيزستان کشورى کوچک در آسياى ميانه است که اکثر ساکنان آن مسلمان هستند و دو پايگاه نظامى مهم امريکايى و روسى در آن قرار دارد. کشورى که نيروهاى امنيتى آن از توان بالاى سرکوب‌گرى برخوردارند، اما نهايتا نه اين پايگاه و نه نيروهاى امنيتى اين کشور نتوانستند از رئيس جمهور آن در برابر خشم و غضب مردمى که در تظاهراتى جنجالى به خيابان‌ها آمدند،‌ حمايت کنند. اين دومين بار است که طى پنج سال مردم قرقيزستان دست به کودتا مى‌زنند. رئيس جمهور اين کشور براى نجات جان خود پا به فرار مى‌گذارد، کاخ رياست جمهورى آن به غارت مى‌رود و به دست معترضانى که از عامه مردم هستند به آتش کشيده مى‌شود. پس از آن مخالفان به حکومت مى‌رسند و وعده‌ برگزارى انتخابات شفاف و سالم پارلمانى و رياست جمهورى را طى شش ماه آینده مى‌دهند.

حکومت باقى‌يف هم‌چون حکومت همتايانش در کشور‌هاى مختلف عربى بود که ريشه در فساد، چپاول اموال عمومى، استفاده از نيروهاى امنيتى براى سرکوب جنبش‌هاى مخالف و ممنوعيت آزادى‌ها داشت و مهم‌تر از همه اين که وى نيز پنج سال پيش با يک کودتاى مردمى که امريکايى‌ها آن را کودتاى لاله ناميدند، روى کار آمد و با تقلب در انتخابات اعضاى خانواده و بستگان خود را براى مهمترين و حساس‌ترين پست‌هاى دولت برگزيد و هم چون حکمرانان عرب، تلاش کرد تا پسرش را جانشين خود کند.

هر چند که گفته مى‌شود بالا رفتن قيمت سوخت از عوامل مهم کودتاى اخير بود، اما عوامل اين کودتا پس از شدت يافتن گرسنگى و بحران معيشتى و بالا رفتن نرخ بيکارى به بيش از 40 درصد تشديد شد.

باقى‌يف، قرقيزستان را به محفل عياشى و فساد نيروهاى امريکايى تبديل کرده بود تا جايى که بيش از 35 هزار سرباز هر ماه براى گذراندن تعطيلات از افغانستان همجوار، به اين کشور مى‌آمدند و از آنجا به ديگر پايگاه‌هايشان در سراسر جهان مى‌رفتند. در اين ميان مسکو غزل آمادگى براى بستن پايگاه نظامى امريکا (ماناس)‌ را که در نزديکى پايتخت قرقيزستان قرار دارد سرداد و هم‌سو با اين غزل، در جريان سفر اخير روس‌ها به اين کشور، پيشنهاد کمک دو ميليارد و 25 ميليون دلارى خود را مطرح کرد. همين امر موجب شد که امريکايى‌ها نيز مجبور به پرداخت مبلغى بيشتر يا افزايش اجاره‌ سالانه پايگاهشان به 18 ميليون دلار شوند که بيشتر اين مبلغ به جيب اعضاى خانواده و فاميل باقى‌يف رفت.

از سوى ديگر شرکتى که يکى از اعضاى خانواده وى صاحب آن بود، قراردادى سخاوتمندانه را براى تامين سوخت هواپيما‌هاى امريکايى امضا کرد و جالب اين که امريکايى‌ها به عنوان کبوتران دموکراسى و شفافيت و سروران مبارزه با فساد، بيش از همه از اين قرارداد خرسند شدند.

دولت باراک اوباما، رئيس جمهوری امريکا، مثل دولت بوش کاملا از جزئيات چنين قراردادهاى فاسدى مطلع است، اما چنان چه بنا باشد بين ثبات و دموکراسى يکى را انتخاب کند، مسلما گزينه‌ اول را براى خدمت به منافعش و حفظ پايگاهش بر مى‌گزيند. اين همان چيزى است که براى تفسير حمايت‌هايش از ديکتاتورى‌هاى فاسد در جهان عرب از آن استفاده مى‌کند.

قرقيزستان کشورى است که مهمترين پايگاه براى طرح دموکراسى غربى در جهان محسوب مى‌شود؛ کشورى نزديک به افغانستان که سربازان امريکايى هر روز در آن تحت عنوان طرح دموکراسى غربى کشته مى‌شوند. اين مساله عامل سکوت امريکا و عدم ثبت قرقيزستان در فهرست سياه کشورهاى ناقض حقوق بشر و ثبت رئيس جمهورش در ليست بدترين رئيسان جمهور است که مرتکب بدترين اقدامات در زمينه حقوق بشر اعم از کشتن روزنامه‌نگاران،‌ بستن روزنامه‌ها و محاکمه شخصيت‌هاى مخالف شده است.

سوالى که در اين جا مطرح مى‌شود، اين است که دليل وقوع چنين کودتا‌هاى مردمى در کشورهايى مثل قرقيزستان در آسياى ميانه و بوليوى در آمريکاى جنوبى که به براندازى حکومت‌هايشان منجر مى‌شود، چيست و چرا چنين امرى در کشورهاى عربى روى نمى‌دهد. در حالى که وضعيت قرقيزستان از بسيارى از کشورهاى عربى هم چون مصر بهتر است، اما شاهد هستيم مردم اين کشور کوچک که تعداد آنها بيش از پنج ميليون تن نيست به خيابان‌ها مى‌آيند و خواستار تغيير و اصلاح مى‌شوند.

چنانچه بخواهيم بر مصر متمرکز نشويم، مى‌توانيم به کرانه باخترى بپردازيم که مردم فلسطين در آن در بدترين وضعيت تحت اشغال و با وجود موانع شديد امنيتى بسر مى‌برند و شب و روز شاهد تلاش‌ها براى يهودى سازى اين سرزمين هستند، اما حتى شاهد يک تظاهرات اعتراض آميز در آن عليه تشکيلات خودگردان فلسطين يا صلح اقتصادى کابينه‌ سلام فياض نخست وزير دولت موقت آن نيستيم.

برخى معتقدند که سرکوب‌هاى خونبار سيستم‌هاى عربى و نيروهاى امنيتى آنها، ملت‌هاى عرب را مجبور به تسليم‌پذيرى کرده است، اما در قرقيزستان شاهد هستيم که نيروهاى امنيتى اين کشور سرکوب گرانه‌تر عمل کرده و با تيراندازى به سوى معترضان آنها را مى‌کشند و به رغم اين مساله معترضان به تظاهرات خود ادامه داده، به کاخ رياست جمهورى حمله کرده و آن را به آتش مى‌کشند.
 
ملت‌هاى زنده و بيدار کسانى هستند که با سرکوب و تروريسم براى حقوق اساسى‌شان و دفاع از منافعشان مبارزه مى‌کنند و براى تحقق اين هدف مهم قربانى مى‌دهند، اما در ملت‌هاى عربى اين چنين نيست. آنچه که اخيرا در قرقيزستان روى داد، پديده‌اى است که حکام و ملت‌هاى عربى بايد از آن درس بگيرند. ملتى که هر چند از نظر تعداد کوچک بود، اما در عزم و اراده بزرگ نشان داد، با فساد مقابله کرد، رئيس جمهورش را با خانواده‌اش برکنار کرد و جلوى موروثى شدن حکومت را گرفت. وقتى در اوضاع جهان عرب تامل مى‌کنيم، احساس سرخوردگى به ما دست مى‌دهد زيرا ديوار برلين فرو ريخت، ديکتاتورى‌ها اعم از چپ و راست سقوط کرده و به تاريخ پيوستند، ارزش‌هاى دموکراتيک به جمهورى‌هاى موزى رسيد، اما با وجود اين اوضاع عربى هم‌چنان به قوت خود باقى است يا حتى بدتر شده است و اکثر حکم‌رانان عرب يا از بيمارى پيرى رنج مى‌برند يا از سرطان و يا از هر دوى آن!


نظر شما :