چين، چترى براى يک کشور: ايران
درست در روزهايى که جامعه جهانى خود را براى تحريم ايران البته تشديد تحريمهاى پيشين مهيا مىکند، همه نگاهها به سمت چين معطوف شده است. تنها کشورى در شوراى امنيت سازمان ملل که هم حق وتو دارد و هم البته با تحريم بيشتر ايران مخالف است.
ديپلماسى ايرانى: درست در روزهايى که جامعه جهانى خود را براى تحريم ايران البته تشديد تحريمهاى پيشين مهيا مىکند، همه نگاهها به سمت چين معطوف شده است. تنها کشورى در شوراى امنيت سازمان ملل که هم حق وتو دارد و هم البته با تحريم بيشتر ايران مخالف است.
جورزاليم پست در نگاهى مغرضانه به پرونده هستهاى ايران و سير فعاليتهاى اين کشور مىنويسد: خط و نشانهايى که ايران براى غربىها مىکشد در حقيقت بسيارى را نگران کرده است. بسيارى از کسانى که نگران آغاز ناآرامى ديگرى در منطقه خاورميانه هستند که امکان جهانى شدن ان هم وجود دارد. دو عامل در آغاز چنين جنگى دخيل خواهد بود: نخست تلاش ايران براى دستيابى به تسليحات هستهاى و ديگرى ناتوانى جامعه جهانى در متوقف کردن اين کشور!
اگر جنگى اغاز شود بخش عمدهاى از مسئوليت ان بر عهده چينىها خواهد بود. سوال اينجاست که چگونه چين مىتواند مسئول جنگ در کشورى باشد که فرسنگها کيلومتر با آن فاصله دارد؟ آن هم جنگ در منطقهاى مانند خاورميانه که چين در ان هيچگونه دخالت مستقيمى ندارد؟ پاسخ اينجاست که چين در جامه ابرقدرت اقتصادى و نظامى در شرق در شوراى امنيت سازمان ملل حق وتو دارد. اما به جاى آنکه از اين حق در مسير مثبت و قرار گرفتن در کنار ساير کشورها استفاده کند از آن براى اغاز جنگى ديگر در منطقه خاورميانه بهره مىگيرد.
توان نظامى و نفوذ سياسى چين در دو دهه گذشته افزايش چشمگيرى يافته است. رشد اقتصادى چين در ده دهه گذشته هر سال قريب به نه درصد بوده است. همين بالا رفتن نفوذ اقتصادى در سطح جهانى به راحتى اين کشور را به ابرقدرتى در عرضه سياسى هم تبديل کرده است. البته هنوز چين تا به چالش کشيدن توان نظامى ايالات متحده در سطح جهانى فاصله بسيارى دارد.
بودجه نظامى چين تنها 63 درصد از بودجهاى است که آمريکا خرج ارتش و نظامىگرىهاى خود مىکند. دسامبر گذشته بود که همزمان با روز استقلال چين بسيارى از آنچه در پکن گذشت به اين باور رسيدند که چين اين روزها خود را در قامت ابرقدرتى جهانى مىبيند و البته کم هم نيستند کشورهايى که دقيقا همين نگاه را به اين کشور کمونيستى دارند.
با اين وجود تفاوتهاى آشکارى ميان چين و ديگر ابرقدرتهاى جهانى مانند ايالات متحده، اتحاديه اروپا، ژاپن و هندوستان وجود دارد. برخلاف اين کشورها چين از منظر اقتصادى خود کشورى فقير و از منظر سياسى ديکتاتورگونه است. در سى سال رشد محض ، توليد ناخالص ملى اين کشور تنها 6500 دلار بوده است. اين رقم حتى از رقم توليد ناخالص ملى آنگولا و اکوادور هم کمتر است و البته تنها 14 درصد از رشد اقتصادى ايالات متحده است.
چين با توجه به مساحت بالا و جمعيت فوقالعاده اى که در خود جا داده است همواره بدون کمک تجارتهاى برونمرزى کشورى فقير محسوب مىشده است.
از 1979 البته چين سير صعود خود در بازارهاى تجارت جهانى را افزايش داده و در حال حاضر بزرگترين صادر کننده جهانى است. سود ناشى از صادرات هم خرج مسائل و مشکلات داخلى در اين کشور مىشود. در اين ميان مردم چين اندک اندک در ازاى زحمتى که مىکشند انتظار بالا رفتن استاندارهاى زندگى خود را دارند.
موج نارضايتى جديدى که در اين کشور شکل گرفته است در حقيقت بيانگر ضعف دولت کمونيستى چين است. چينىها تنها زمانى مىتوانند تکصدايى در کشور خود را تحمل کنند که استانداردهاى معيشتى در اين کشور سير صعودى خود را حفظ کند. اين وضعيت هم تنها در حالتى ادامه پيدا خواهد کرد که چين هرسال هفت درصد رضد اقتصادى خود را حفظ کند. حفظ اين رشد اقتصادى هم با ادامه روند رو به رشد صادرات در اين کشور ميسر خواهد بود.
اما اصلى ترين مشکل چين همواره نبود منابع طبيعى توليد انرژى در اين کشور بوده است. با وجود معادن ذغال و البته استفاده بهينه از انرژى هستهاى، چين همچنان در تامين انرژى مورد نياز خود نيازمند کمکهاى بيگانه است. نياز چين به واردات انرژى دائما در حال افزايش است. استراليا از جمله کشورهاى صادر کننده انرژى به چين است اما نياز بيش از اندازه اين کشور به منابع انرژى، استراليا را هم در تامين تمام و کمال ان ناکام گذاشته است. چين مىتواند با تجرات در بازار آزاد هر ميزان انرژى که نياز دارد تهيه کند اما رهبران کمونيست اين کشور علاقهاى ندارند شان خود را با بازى در بازار آزادى که به آن اطمينانى هم نيست زير سوال ببرند.
آنها خواهان کنترل بر همه چيز حتى واردات و صادرات هستند. اين کنترل هم تنها در شرايطى ميسر خواهد بود که چين رشما با کشورهاى صادر کننده نفت در ارتباط شفاف و مشخص باشد. در اين ميان چين ترجيح مىدهد با صادرکنندگانى در رابطه باشد که از منظر سياسى با غرب رابطه حسنه چندانى ندارند. در چنين شرايطى نياز اين کشورها به چين هم زياد خواهد بود. در معادلات ديپلماتيک اين حرکت يعنى دوستى از سر منفعت.
همين توضيحات دليل رابطه حسنه سودان با چين را مشخص مىکند. دولت سودان عامل قتل عام 300 هزار نفر در دارفور است. سودان در حال حاضر ده درصد از نفت مورد نياز چين را در اختيار اين کشور قرار مىدهد. چين از سودان نفت مىخرد و سودان در ازاى آن تسليحات چينى مىخرد و البته از حمايت ديپلماتيک چين در عرصه بينالمللى بهرهمند مىشود. سودانىها مىدانند که هرگز با تحريمهاى بينالمللى روبهرو نخواهند شد چرا که چين در شوراى امنيت سازمان ملل از حق وتو برخوردار است.
بزرگترين تامين کننده نفت چين اما ايران است. 15 درصد از نفت مورد نياز چين را ايرانىها تامين مىکنند. پس از ژاپن، چين دومين مصرفکننده نفت ايران در سطح جهانى است. درست مانند سودان، چين از ايران نيز در برابر تحريمهاى بينالمللى محافظت مىکند. وزير امور خارجه چين تاکنون بارها تاکيد کرده است که دولتش از تشديد تحريمها عليه تهران حمايت نخواهد کرد.
جورزاليم پست در ادامه مىزنويسد: بازى خطرناکى آغاز شده است. محمود احمدىنژاد براى ساخت بمب مصمم است! او تاکنون بارها اسرائيل را تهديد به نابودى کرده است. شايد همه اين ها در حد بلوف باشد و شايد هم جدى باشد. اما اين ريسکى است که اسرائيل نمىتواند با آن کنار بيايد. اگر جامعه جهانى نتواند در برابر ايران بايستد بىشک اسرائيل براى منافع خود هم که شده باشد اين کار را انجام خواهد داد.
چين براى تامين نفت مورد نياز خود در حقيقت تمامى معادلات بينالمللى را بر هم زده است. اگر سيستم موجود در شوراى امنيت تنها به دليل پارتىبازىهاى چين در استفاده از حق وتو ناکارآمد جلوه دهد، جهان در آستانه جنگى تمام عيار قرار خواهد گرفت. چين بايد بداند که تنها مسئول جنگ ايران اين کشور خواهد بود.
جورزاليم پست در نگاهى مغرضانه به پرونده هستهاى ايران و سير فعاليتهاى اين کشور مىنويسد: خط و نشانهايى که ايران براى غربىها مىکشد در حقيقت بسيارى را نگران کرده است. بسيارى از کسانى که نگران آغاز ناآرامى ديگرى در منطقه خاورميانه هستند که امکان جهانى شدن ان هم وجود دارد. دو عامل در آغاز چنين جنگى دخيل خواهد بود: نخست تلاش ايران براى دستيابى به تسليحات هستهاى و ديگرى ناتوانى جامعه جهانى در متوقف کردن اين کشور!
اگر جنگى اغاز شود بخش عمدهاى از مسئوليت ان بر عهده چينىها خواهد بود. سوال اينجاست که چگونه چين مىتواند مسئول جنگ در کشورى باشد که فرسنگها کيلومتر با آن فاصله دارد؟ آن هم جنگ در منطقهاى مانند خاورميانه که چين در ان هيچگونه دخالت مستقيمى ندارد؟ پاسخ اينجاست که چين در جامه ابرقدرت اقتصادى و نظامى در شرق در شوراى امنيت سازمان ملل حق وتو دارد. اما به جاى آنکه از اين حق در مسير مثبت و قرار گرفتن در کنار ساير کشورها استفاده کند از آن براى اغاز جنگى ديگر در منطقه خاورميانه بهره مىگيرد.
توان نظامى و نفوذ سياسى چين در دو دهه گذشته افزايش چشمگيرى يافته است. رشد اقتصادى چين در ده دهه گذشته هر سال قريب به نه درصد بوده است. همين بالا رفتن نفوذ اقتصادى در سطح جهانى به راحتى اين کشور را به ابرقدرتى در عرضه سياسى هم تبديل کرده است. البته هنوز چين تا به چالش کشيدن توان نظامى ايالات متحده در سطح جهانى فاصله بسيارى دارد.
بودجه نظامى چين تنها 63 درصد از بودجهاى است که آمريکا خرج ارتش و نظامىگرىهاى خود مىکند. دسامبر گذشته بود که همزمان با روز استقلال چين بسيارى از آنچه در پکن گذشت به اين باور رسيدند که چين اين روزها خود را در قامت ابرقدرتى جهانى مىبيند و البته کم هم نيستند کشورهايى که دقيقا همين نگاه را به اين کشور کمونيستى دارند.
با اين وجود تفاوتهاى آشکارى ميان چين و ديگر ابرقدرتهاى جهانى مانند ايالات متحده، اتحاديه اروپا، ژاپن و هندوستان وجود دارد. برخلاف اين کشورها چين از منظر اقتصادى خود کشورى فقير و از منظر سياسى ديکتاتورگونه است. در سى سال رشد محض ، توليد ناخالص ملى اين کشور تنها 6500 دلار بوده است. اين رقم حتى از رقم توليد ناخالص ملى آنگولا و اکوادور هم کمتر است و البته تنها 14 درصد از رشد اقتصادى ايالات متحده است.
چين با توجه به مساحت بالا و جمعيت فوقالعاده اى که در خود جا داده است همواره بدون کمک تجارتهاى برونمرزى کشورى فقير محسوب مىشده است.
از 1979 البته چين سير صعود خود در بازارهاى تجارت جهانى را افزايش داده و در حال حاضر بزرگترين صادر کننده جهانى است. سود ناشى از صادرات هم خرج مسائل و مشکلات داخلى در اين کشور مىشود. در اين ميان مردم چين اندک اندک در ازاى زحمتى که مىکشند انتظار بالا رفتن استاندارهاى زندگى خود را دارند.
موج نارضايتى جديدى که در اين کشور شکل گرفته است در حقيقت بيانگر ضعف دولت کمونيستى چين است. چينىها تنها زمانى مىتوانند تکصدايى در کشور خود را تحمل کنند که استانداردهاى معيشتى در اين کشور سير صعودى خود را حفظ کند. اين وضعيت هم تنها در حالتى ادامه پيدا خواهد کرد که چين هرسال هفت درصد رضد اقتصادى خود را حفظ کند. حفظ اين رشد اقتصادى هم با ادامه روند رو به رشد صادرات در اين کشور ميسر خواهد بود.
اما اصلى ترين مشکل چين همواره نبود منابع طبيعى توليد انرژى در اين کشور بوده است. با وجود معادن ذغال و البته استفاده بهينه از انرژى هستهاى، چين همچنان در تامين انرژى مورد نياز خود نيازمند کمکهاى بيگانه است. نياز چين به واردات انرژى دائما در حال افزايش است. استراليا از جمله کشورهاى صادر کننده انرژى به چين است اما نياز بيش از اندازه اين کشور به منابع انرژى، استراليا را هم در تامين تمام و کمال ان ناکام گذاشته است. چين مىتواند با تجرات در بازار آزاد هر ميزان انرژى که نياز دارد تهيه کند اما رهبران کمونيست اين کشور علاقهاى ندارند شان خود را با بازى در بازار آزادى که به آن اطمينانى هم نيست زير سوال ببرند.
آنها خواهان کنترل بر همه چيز حتى واردات و صادرات هستند. اين کنترل هم تنها در شرايطى ميسر خواهد بود که چين رشما با کشورهاى صادر کننده نفت در ارتباط شفاف و مشخص باشد. در اين ميان چين ترجيح مىدهد با صادرکنندگانى در رابطه باشد که از منظر سياسى با غرب رابطه حسنه چندانى ندارند. در چنين شرايطى نياز اين کشورها به چين هم زياد خواهد بود. در معادلات ديپلماتيک اين حرکت يعنى دوستى از سر منفعت.
همين توضيحات دليل رابطه حسنه سودان با چين را مشخص مىکند. دولت سودان عامل قتل عام 300 هزار نفر در دارفور است. سودان در حال حاضر ده درصد از نفت مورد نياز چين را در اختيار اين کشور قرار مىدهد. چين از سودان نفت مىخرد و سودان در ازاى آن تسليحات چينى مىخرد و البته از حمايت ديپلماتيک چين در عرصه بينالمللى بهرهمند مىشود. سودانىها مىدانند که هرگز با تحريمهاى بينالمللى روبهرو نخواهند شد چرا که چين در شوراى امنيت سازمان ملل از حق وتو برخوردار است.
بزرگترين تامين کننده نفت چين اما ايران است. 15 درصد از نفت مورد نياز چين را ايرانىها تامين مىکنند. پس از ژاپن، چين دومين مصرفکننده نفت ايران در سطح جهانى است. درست مانند سودان، چين از ايران نيز در برابر تحريمهاى بينالمللى محافظت مىکند. وزير امور خارجه چين تاکنون بارها تاکيد کرده است که دولتش از تشديد تحريمها عليه تهران حمايت نخواهد کرد.
جورزاليم پست در ادامه مىزنويسد: بازى خطرناکى آغاز شده است. محمود احمدىنژاد براى ساخت بمب مصمم است! او تاکنون بارها اسرائيل را تهديد به نابودى کرده است. شايد همه اين ها در حد بلوف باشد و شايد هم جدى باشد. اما اين ريسکى است که اسرائيل نمىتواند با آن کنار بيايد. اگر جامعه جهانى نتواند در برابر ايران بايستد بىشک اسرائيل براى منافع خود هم که شده باشد اين کار را انجام خواهد داد.
چين براى تامين نفت مورد نياز خود در حقيقت تمامى معادلات بينالمللى را بر هم زده است. اگر سيستم موجود در شوراى امنيت تنها به دليل پارتىبازىهاى چين در استفاده از حق وتو ناکارآمد جلوه دهد، جهان در آستانه جنگى تمام عيار قرار خواهد گرفت. چين بايد بداند که تنها مسئول جنگ ايران اين کشور خواهد بود.
نظر شما :