دموکراسی قربانی ایدئولوژی
آمریکا امروزه شرایطی را تجربه میکند که برای کمتر کسی در گستره آمریکا قابل تصور بود. نادیده انگاشتن اصول و مبانی حیاتبخش محافظهکاری مالی به وسیله جورج دبلیو بوش در چارچوب نظریه و شعار انتخاباتی«محافظهکاری دلرحم»، در طول هشت سال ریاستجمهوری، ناکارآمدی ساختارها و نهادهای اقتصادی و مالی در بسط سلامت و رفاه اقتصادی و واقعیت تاریخی و وزن روانی رنگینپوست بودن، به قدرت رسیدن باراک اوباما را گریزناپذیر و الزامی ساخت.
با توجه به این الزامات ساختاری و روانی بود که هیجان و شور فراوان برای رویت باراک اوباما در بالاترین مقام اجرایی در نافذترین کشور جهان به یک نیاز روانی تبدیل شد.
در یک مقطع تاریخی دشوار که کشور شرایط بحران اقتصادی و بینالمللی را تجربه میکرد این فرصت حیات یافت که نه تنها «پالودگی تاریخی» ایجاد شود بلکه چشماندازی متفاوت برای جامعه در ذهنها ترسیم شود.
در بستر این ملاحظات ساختاری، تاریخی و ارزشی بود که باراک اوباما صحبت از بسط و عمیق دادن شفافیت تصمیمگیری از دستگاه سیاسی کشور، بالا بردن سطح مباحثات رسانهای و دسترسی وسیعتر آنان به بازیگران سیاسی و ساختارهای قدرت، کنار گذاشتن فهم سیاست به معنای رقابت برای حذف دیگری و از همه مهمتر زدودن نگاه ایدئولوژیک در طراحی سیاستها و محتوا دادن به خط مشیها بود.
بعد از یک سال حضور در کاخ سفید آنچه انکارناپذیر و محرز میباشد ناکامی فزاینده باراک اوباما در تحقق شعارها و از همه مهمتر به سخره کشیدن بنیانهای حیاتبخش دموکراسی است.
بسیاری این توجیه را دارند که علت ناکامی او در تحقق آرمانها و شعارهای دوران انتخابات به لحاظ معادلات ساختاری میباشد که از کنترل او خارج هستند. هرچند چنین استدلالی از نقطه نظر تئوریک به شدت ضعیف و به وضوح قابل چالش است میتوان این امید را داشت که شاید در آینده این امکان شکل بگیرد اما آنچه بسیار محرز و پرتلالو است نادیده انگاشتن الزامات حیاتبخش حیات دموکراتیک به لحاظ تعصبات ایدئولوژیک است که به شدت تعجبانگیز جلوه میکند.
اکثریت مردم آمریکا در حال حاضر از تاثیرگذاری بر فرآیند تصمیمگیری و سیاستگذاری و جهت دادن به خط مشیها کنار گذاشته شدهاند. در اولین گام او اعلام کرد که بحران ایجاب میکند که بسته محرک اقتصادی به میزان 787 میلیارد دلار تصویب شود.
اعضای حزب مخالف در مجلس به آن رای منفی دادند. در گام بعدی با وجود مخالفت اکثریت مردم آمریکا دو لایحه «سقف و خرید و فروش» را در مجلس نمایندگان به تصویب رساند با وجود اینکه تنها شش نفر از حزب مخالف به آن رای مثبت دادند.
در سومین اقدام مهم او با وجود اینکه نزدیک به 60 درصد مردم آمریکا مخالف هستند موفق به تصویب لایحه بیمه درمانی همگانی در سنای آمریکا شد پس از اینکه در ابتدا مجلس نمایندگان در چارچوب یک رای کاملا حزبی آن را تصویب کرد.
تمامی اعضای حزب مخالف در سنای آمریکا با این لایحه مخالفت کردند و 39 نفر رای منفی اعطا نمودند و یک نفر هم در هنگام رایگیری حضور نداشت. با وجود اینکه مخالفت وسیع در بین مستقلها و مخالفت تقریبا یکپارچه در بین محافظهکاران وجود دارد باراک اوباما به تصویب طرحهایی اقدام کرده است که مبتنی بر خواست و قبول لیبرالهای جامعه است.
21 درصد مردم آمریکا خود را لیبرال نزدیک به 40 درصد محافظهکار و بیشتر از 35 درصد میانهرو یا مستقل خطاب میکنند. با وجود اینکه مخالفت وسیع در بین مردم در رابطه با لایحه بیمه درمانی همگانی وجود دارد اما باراک اوباما و اکثریت دموکرات در کنگره آمریکا اعلام کردهاند که ضرورت برای تصویب آن وجود دارد.
در تمامی نظرسنجیها مردم آمریکا دو موضوع را دغدغه اصلی خود خطاب میکنند. از نظر آنان مهمترین مشکلات بیکاری و کسری بودجه وسیع کشور است و حکومت باید در ابتدا این دو معضل را حل کند اما دولت باراک اوباما اعتقاد دارد مهمترین دغدغه کشور، نبود بیمه درمانی همگانی است.
باراک اوباما بهعنوان یک لیبرال بر این اعتقاد است که الزامات دولت رفاه ایجاد میکند که بیمه درمانی همگانی باشد. اگر هم مردم خواهان آن نیستند باید آن را بپذیرند چرا که منطق لیبرال آن را طلب میکند. به همین روی با وجود مخالفت گسترده ملی و مخالفت یکپارچه حزب مخالف او درصدد است که این ایده را به یک قانون تبدیل کند.
منطق ایدئولوژیک او و دیگر همفکران در کنگره را به این سو سوق داده که مردم ممکن است ندانند که چه برای آنان خوب است و به همین روی به لحاظ ناآگاهی به مخالفت بپردازند. در چارچوب همین منطق بود که نانسی پلوسی، رهبر مجلس و هاری رید، رئیس سنای آمریکا و دیگر رهبران ارشد کنگره اعلام کردند که مخالفان این طرح آمریکایی واقعی، آگاه و دانا نیستند. ناآگاهی و خودپسندی بوده که چشمانداز آنها را شکل داده است.
تیم باراک اوباما در سریر قدرت با وجود مخالفت گسترده سیاستهایی را دنبال میکند که برخاسته از اصول و مبانی ایدئولوژیک و اعتقادی است. هر کجا که این اصول در تعارض با تفکرات و امیال شهروندان قرار میگیرد در صورتی که اهرمهای ساختاری وجود داشته باشند نظرات مردم نادیده گرفته میشوند و مولفههای ایدئولوژیک با جدیت و کوشش فراوان به سوی قانون شدن پیش میروند.
پرواضح است که حکومتداری به معنای انتخاب میباشد و این امکان است که مخالفت با انتخاب از بین گزینهها به وجود آید. اما آنچه در طول یک سال اخیر در صحنه داخلی آمریکا به چشم آمده انتخاب از بین گزینهها نبوده بلکه تحمیل گزینههای ایدئولوژیک محور بدون کمترین نیازی برای مصالحه و بده و بستان بوده است.
دموکراسی به این معنا نیست که صاحبان قدرت تمامی خواستههای شهروندان را اجرا کنند اما در شکل حداقل آن ایجاب میکند که صاحبان اقتدار این فرصت را فراهم کنند که دادههای مخالفان نیز در فرآیند تصمیمگیری وارد شود و زمینههای بده و بستان فرصت تجلی بیابند. باراک اوباما به نیکی نشان داده است که ایدهآل دموکراسی تا زمانی که تطابق ارزشی با اصول ایدئولوژیک داشته باشند احترامبرانگیز هستند و در صورت عدم تطابق بیمعنا جلوه میکنند.
منبع: روزنامه تهران امروز
نظر شما :