ايران و مسئلهاى به نام تاکتيک نزديکبينى
دیپلماسی ایرانی: به نظر میرسد همه صحبتها به تحریم ایران ختم میشود. حتی در مذاکرات اخیر نیز به نظر میرسید صحبت بر سر تحریمهای جدید علیه ایران است. این یک سیاست تعجببرانگیز و تاسفآور است.
گرچه تحریمها میتواند ابزاری موثر در سیاستهای جاری باشد که آن ابزارهم تنها تاکتیکی برای رسیدن به هدف تعبیر میشود. اما به هر حال به آنها این امکان را میدهد که با اعمال تحریمهای سختتر با یک تاکتیک خاص بتوانند یک سری قولهای اختیاری از ایران دریافت کنند. اما از همه اینها مهمتر که میتواند ضربهپذیری غرب را بیشتر کند تمرکز بیش از انداره بر روی تاکتیک به جای تمرکز بر روی استراتژیک است. این جا یک خطرپذیری وجود دارد که میتواند سیاستمداران را برای تولید هر چیزی که به جلوگیری از چیزی دیگر منجر شود وادار کند، یعنی جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای.
استفاده از تحریمها یا رو در رویی کلی با ایران چیز تازهای نیست. در یک شمارش ساده، میبینیم که تحریمهای اقتصادی از زمان جنگ جهانی اول تا کنون 174 بار استفاده شده است. ایران نیز از ابتدای انقلاب در سال 1979 دائما مورد تحریم قرار گرفته است. در یک نگاه علمی میبینیم که تاثیر تحریمها بیشتر این بوده که مشکل جدیدی به وجود آمده است، چرا که با اعمال تحریم مشکل میتوان موفقیتی برای آن پیشبینی کرد و عیب و نقصهای آن را فهمید زیرا که متغیرات بیشماری وجود دارد که میتواند ابزار تحریم را تحت تاثیر قرار دهند (مثلا بزرگی یک کشور، دوره و حدود تحریمها و بسیاری موارد دیگر). در عین حال بسیار واضح است که نمیتوان تحقیقی هم برای آن انجام داد، به طور کلی میتوان گفت تحریمها بیشتر شکست خوردهاند تا موفقیتآمیز باشند.
به دلایل بسیاری میتوان گفت که فعالیتهای هستهای ایران مواردی را به وجود میآورد که هنگامی که وارد جزئیات آن میشویم میبینیم که باعث به وجود آمدن چالشهایی تازه برای تحریمها میشوند. اگر به تقاضای جهانی برای نفت نگاهی بیندازیم، کشورهایی نظیر چین موافق این نیستند که فشارهای بیش از اندازهای به اقتصاد ایران وارد شود. آنها نخریدن نفت از ایران را رد میکنند. از این مهمتر دولت ایران توانسته افکار عمومی داخلی را نیز درگیر برنامههای هستهای خود کند و با توجه به اتفاقاتی که در چند سال دهه گذشته برای این کشور اتفاق افتاده، ثابت شده که ایران میتواند به سرعت سانتریفیوژهایی سریعتر از زمان اجرای تحریمها بسازد. ایران همچنین توانسته خود را به عنوان یک کشور بیزار از قدرتهای خارجی در خارج از مرزهایش مطرح کند. به خصوص هنگامی که با لحنی شدید علیه مداخلات امپریالیست جهانی در امور داخلی دیگر کشورها سخن میگوید. به همین دلیل سیاستهای امریکای جدید و تحریمهای بیشتر میتواند هزینههای رویارویی با ایران را بالا ببرد. در عین حال هنگامی که تحریمها علیه ایران اعمال شوند آنها میتواند مشروعیتی اغواکننده به پایداری و مقاومت خود در برابر غرب بدهند.
خطر اصلی زمانی است که تمرکز نزدیک بر تحریمها نتیجه معکوس دهد. تحریمها میتواند این بهانهها را به آنها بدهد که هنگامی که پشت میز مذاکره بنشینند قدرت چانهزنی آنها را بالا ببرد. متاسفانه آنها همچنین توانستهاند راههای مذاکره را نیز ببندند، آنها با رد یک رویکرد توانستهاند به یک استراتژیک عملی برسند و آن این که دیگر دوران ایران بدون سلاح هستهای پایان یافته است.
امروزه برخی مفسران بر این اعتقادند که انجام مذاکرات عملی به نظر غیر لازم میرسد. در عوض کسانی که مرددند اصرار دارند که بگویند خطرات مذاکرات 1+5 با ایران این است که میتواند زمانهای بیشتری برای یکدندگی و لجاجت ایران به وجود آورد. مذاکرات درونی گروههای امریکایی و همپیمانانشان نخستین نشانههای این سختی را نمایان کرده است.
بدترین شیوه در مذاکرات این است که به ایران اجازه داده شود با زمان بازی کند. اصولا هر کشوری از مذاکرات استفاده میکند تا بتواند با زمان بازی کند. وقتی که زمانی برای مذاکرات تعیین میشود فرصتی برای آن کشور به وجود میآید تا بتواند خود را با رخدادهای به وجود آمده تا زمان مذاکرات هماهنگ کند. یکی از شروط رفتار غرب با ایران باید این باشد که این امکان را از ایران بگیرد. موضوع اصلی ایران این است که این کشور میخواهد از امکان غنیسازی اورانیوم بهره ببرد. ایران چانهزنی در مذاکرات را در اولویت خود قرار داده بود و از این رو میتوانست از بسیاری از مذاکرات دیگر غیبت کند. مذاکرات راه را برای غنیسازی ایران آسانتر نمیکند. علاوه بر آن مذاکرات میتواند ایران را به طور شفاف بیشتر همکار با جامعه جهانی نشان دهد و آنها میتوانند در خارج از این ابزار بیشتر استفاده کنند. مذاکرات میتواند آدرس اشتباهی به مسائل هستهای ایران بر سر رسیدن به چرخه هستهایاش بدهد گرچه در نهایت ایرانیها هم نمیتوانند اوضاع را از این که هست بدتر کنند.
تحریمها زمانی میتواند مفید باشد که موقعیتی پیش آید که بر اساس آن ضرب الاجلی برای ایران در نظر گرفته شود. دولتها بدون وجود ضرب الاجل همیشه توانستهاند حرکت رو به جلو داشته باشند. بر همین اساس ضرب الاجل تاکتیکی است که میتواند برای رسیدن به یک استراتژی عملی مورد استفاده قرار گیرد. والا تحریمها نمیتوانند به طور طبیعی و خود به خودی کاری از پیش ببرند. نباید اشتباهی مرتکب شد که مثلا اگر میخواهیم به طور واقعی فرصتها را به عنوان ابزار از ایران بگیریم و مسئله هستهایش را حل و فصل کنیم، یک مهلت مصنوعی و غیر واقعی به آن بدهیم.
مذاکره با ایران خیلی آسان نخواهد بود. و اشتباه خواهد بود که گمان کنیم ایران در مذاکرات ملتزم به یک سری تعهدات خواهد شد. مثل مذاکرات ژنو که طرف امریکایی مصر بود ایران را به یک سری تعهدات پایبند کند که در نهایت هم مذاکرات شکست خورد.
غیر از آن ثابت شده ایران و امریکا نمیتوانند شانسی برای انجام مذاکرات جدی برای حل اختلافاتشان داشته باشند. به خصوص این که ایران میخواهد بر سر همکاری با امریکا در عراق و افغانستان بر سر برنامه هستهایاش از امریکا امتیاز بگیرد.
آنچه تا کنون روشن شده چالش میان ایران و غرب باز هم عمیقتر و شدیدتر خواهد شد. چالشها هر چه باشد مذاکرات دو طرف را بیش از پیش تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. 1+5 نیازمند استراتژی فعال روشنی در برابر پرونده هستهای ایران است. آنها میخواهند بدانند که آیا در سایه فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران تهدیدی نهفته است یا خیر. در عین حال نمیخواهند تحریکی برای دور خیز ایران به سمت سلاح هستهای نیز ایجاد کنند. آنها باید برای خود روشن کنند که چگونه میتوانند به این خواستهها دست یابند در حالی که ایران به ظاهر از ابزار قانونی در برابر آنها استفاده میکند. تحریمهای جدید میتواند ایران را تحت فشار بگذارد اما باید در نظر داشت تحریک به رفتاری سختتر از جانب ایران حتی جنگ را نیز میتواند به دنبال داشته باشد.
منبع: Arms Control Association
نظر شما :