نقدی بر ديپلماسى عربى ايران

۱۷ آذر ۱۳۸۸ | ۲۱:۳۲ کد : ۶۴۰۴ اخبار اصلی
کشورهاى عربى و ايران به‌خاطر شرايط حساس و شکننده منطقه و ...
نقدی بر ديپلماسى عربى ايران

کشورهاى عربى و ايران به‌خاطر شرايط حساس و شکننده منطقه و جهان در وضعيت بسيار تعيين‌کننده و حساسى قرار گرفته‌اند. مناسبات ايران با دولت‌ها و نظام‌هاى رسمى عربى با وضعيت‌هاى مختلفى روبه‌روست. از اين رو لازم است در اين‌باره دست‌کم در چند بخش نکته‌هايى ذکر شود:

1) وضعيت کنونى حاکم بر اين روابط

در گذشته خيلى نزديک هرگاه از مناسبات ما و اعراب منطقه سخنى به‌ميان مى‌آمد، مقامات مسئول کشور ما در عالى‌ترين سطوح از همراهى منطقه با ما از يکسو و آمريکايى و اسرائيلى بودن دشمنان ما از سوى ديگر سخن مى‌گفتند اما آرام‌آرام در سال‌هاى اخير مقام‌هاى عربى در دام مواجهه صريح با جمهورى اسلامى افتادند. آنان تا جايى پيش رفتند که ايران را تهديدى براى منطقه به‌حساب آوردند.
حاصل آنکه نمايندگى‌هاى سياسى ما در اين کشورها تحت فشار سنگين هجوم تبليغاتى، رسانه‌اى و نيز امنيتى و ديپلماتيک قرار گرفتند. کار به جايى رسيد که به استثناى کشور امارات با ديگر کشورهاى عربى، مناسبات اقتصادى ما در سطح پايينى قرار گرفت. در نگاهى فراگير مى‌توان گفت که در شرايط فعلى برخى از اين رژيم‌ها به‌طور علنى عليه ايران موضع گرفته‌اند. اين در حالى است که اين رويکرد آنها بعضا واکنش رسمى را نيز از طرف مقامات کشور ما در مقابل خود نديده است.

2) ريشه‌هاى تاريخى اختلاف و تنش

ريشه‌هاى تاريخى خصومت‌هاى اعراب با ايران نسبتا قديمى و مستحکم است. البته کسانى هم از بيرون اين ميدان روى اين آتش هيزم فتنه ريختند تا آن را شعله‌ورتر کنند.
با اينکه ريشه‌هاى تخاصم ايران و اعراب به رخدادهاى تاريخى بسيار دورى بازمى‌گردد و نمى‌توان آن را محصور اين سال‌هاى جديد دانست اما حقيقت اين است که مشکل اصلى تشنج و تيرگى روابط ما با اين کشورها در سال‌هاى بعد از انقلاب ربط وثيقى با سابقه متشنج تاريخى اين مناسبات ندارد زيرا مبانى و پايه‌هاى انقلاب اسلامى به رهبرى حکيمانه حضرت امام‌خمينى(ره) رنگ‌و‌بوى طايفه‌اى نداشت و مستقل از چنين رويکردهايى رخ داد. اين انقلاب به معناى واقعى کلمه در معادلات استراتژيک به سود اعراب و منافع آنان بود و مى‌توانست آنان را از چنگال رژيم صهيونيستى برهاند.
به نظر مى‌رسد که تصور موجود اعراب از انقلاب اسلامى به اوهام و خيالات نزديک‌تر است تا واقعيت. آنان به‌طور تدريجى توسط سرويس‌هاى اطلاعاتى کشورهاى غربى به ابزار فشار عليه انقلاب اسلامى مبدل شدند. امروزه طرح ايران هراسى حاکم بر منطقه که توسط رسانه‌هاى مکتوب و تلويزيونى عربى در حال اجراست به نوعى ديکته اسرائيل و آمريکاست اما اين رژيم‌هاى منطقه بدون توجه به عواقب خطرناک آن در شعله‌ور کردن منطقه به آن دامن مى‌زنند!

3) ارزيابى ديپلماسى عربى جمهورى اسلامى با اينکه سياست خارجى ايران در قبال اعراب منطقه با فراز‌و‌نشيب زيادى همراه بوده اما دست‌کم در سال‌هاى اخير، بى‌ترديد، اين ديپلماسى به اندازه‌اى قوى نبوده است که حافظ منافع راهبردى ما در سطح منطقه باشد. کشورهاى عربى پس از انقلاب اسلامى ايران به‌طور رسمى خط دشمنى و خصومت با آن را در پيش گرفتند. اوج اين رفتار اعراب در جنگ عراق عليه ايران ظاهر شد. آنان علنا به صدام کمک‌هاى مالى و تجهيزاتى کردند. براساس يک بررسى دقيق مى‌توان ادعا کرد که حمايت‌هاى آنان از صدام درصد قابل توجهى از ثروت ملى و درآمدهاى ايشان را در آن سال‌ها شامل مى‌شد. اولين نقطه ضعف ديپلماسى کشور ما در همين جا جلوه گر شد که با وجود دست‌هاى روشن اعراب در جنگ عليه کشور، دستگاه سياست خارجى ايران و به معنايى دستگاه سياسى نظام ما با اين کشورها رفتارى در خور از خود نشان نداد و متاسفانه رفتار کلان سياسى ما با عربستان، کويت و امارات به‌گونه‌اى نبود که متناسب با واکنش مورد انتظار از کشور در چنين مواقعى است.
حاصل آنکه اين رفتار ما سبب شد اين کشورها هر روز غيرديپلماتيک‌تر عليه ما موضع گرفتند و در اين مسير غلط بيش از پيش، پيش تاختند. رفتار مصرى‌ها با مسائل کشورمان در طول سال‌هاى جنگ و بعد از آن نيز وضعيت مناسب‌ترى نداشت و بعضا متاسفانه تا آنجا موهنانه شد که يادآورى آن دل هر ايرانى را به درد مى‌آورد. اکنون نيز آنان در برخى از قالب‌هاى رسمى به ما اهانت مى‌کنند و از دوستان ما همچون آقاى سيدحسن نصرالله به شيوه‌اى ناصحيح ياد مى‌کنند. معلوم مى‌شود که سياست خارجى ما با اين کشورها درست نبوده و نيست که آنان اينگونه براى ما خط‌و‌نشان مى‌شکند.
شأن، عزت و اقتدار ما نبايد در حد شعار باقى بماند و صرفا در مناسبات داخل کشور بازگويه شود.
پرسش آن است که چرا عربستانى‌ها، مصرى‌ها و اماراتى‌ها اينگونه در برابر اين نظام رفتا ر مى‌کنند و آنان گمان برده‌اند روابط‌شان براى دستگاه ديپلماسى ما خيلى مهم است.
آيا واقعا اين ما هستيم که به آنان نياز داريم؟ يعنى ما نتوانسته يا نمى‌توانيم معادله ديگرى را بر آنان تحميل کنيم؟ آيا در فرض دخالت دادن درايت‌هاى ديپلماتيک ما قدرت آن را نداريم که در ارتباط با اين گروه از کشورها شيوه متفاوتى از روابط را برقرار سازيم؟
افق چندان روشنى در روابط ما و اعراب نمى‌توان ديد و رصد کرد مگر آنکه ديدگاهى معقول و مبتنى بر واقعيات استراتژيک ميان ما و آنان برقرار شود. چنين توازن قوا و معادله قدرتى آنان را در چشم‌انداز واقعى خود و جايگاه حقيقى‌شان قرار مى‌دهد و اين حقيقت را مشخص مى‌سازد که در صورت ايجاد فرآيندهاى تهديدى عليه منافع ما وضعيت مشابهى در قبال ايشان اتخاذ خواهد شد. طبعا اين امر مى‌تواند در پشت پرده‌هاى ديپلماتيک يا در رسانه‌ها يا هر شکل ديگر رخ دهد.


منبع: روزنامه تهران امروز- نجفعلی میرزایی


نظر شما :