يک‌صدو و بيستمين سال تولد نهرو

۲۴ آبان ۱۳۸۸ | ۱۷:۵۳ کد : ۶۲۶۳ تاریخ دیپلماسی
جواهر لعل نهرو در ۱۴ نوامبر ۱۸۸۹ در خانواده‌ای فرهیخته از برهمنان هند زاده شد
يک‌صدو و بيستمين سال تولد نهرو

اگر مهاتما گاندی پیشوای مردم هند در به دست آوردن استقلال‌شان بود، نهرو اندیشمند و سیاستمدار واقع‌بینی بود که توانست با پیشنهادها و اقدامات سازنده‌ خود در پدید آمدن دولتی کارآمد و توانمند نقش اصلی را ایفا کند.

دولت‌مرد بزرگ هند و یار گاندی جواهر لعل نهرو در الله‌آباد هند زاده شد. پیشینیان او کشمیری بودند، سرزمینی که تنش‌ها و مسائل آن از معضلات اصلی او در کارهای سیاسی‌اش بودند. الله‌آباد شهری است که هر دوازده سال بزرگترین مراسم مذهبی جهان در آن در کناره رود گنگ برگزار می‌شود. در ژانویه تا فوریه‌ سال ۲۰۰۱ میلادی ۹۰ میلیون هندو در مراسمِ ویژه‌ای شرکت کردند و به باور کیش خود گناهان‌شان را در رود گنگ شستند.

نهرو مردی بود که همواره برای برپایی و استواری حکومتی کار می‌کرد که آشتی‌جو و به دور از دخالت‌های مذهبی باشد. اگر گاندی پیشوای مردم هند در به دست آوردن استقلال‌شان بود، نهرو اندیشمند و سیاستمدار واقع‌بینی بود که توانست با پیشنهادها و اقدامات سازنده‌ خود در پدید آمدن دولتی کارآمد و توانمند نقش اصلی را ایفا کند. او همچنین در عرصه‌ بین‌المللی به عنوان بنیانگذار کشورهای غیرمتعهد به شمار می‌آید که در عین ارتباط با بلوک‌های شرق و غرب به هیچکدام وابسته نبودند.

جواهر لعل نهرو در ۱۴ نوامبر ۱۸۸۹ در خانواده‌ای فرهیخته از برهمنان هند زاده شد. پدرش از وکیلان برجسته هند بود و فرزند را برای تحصیل عالی در سال ۱۹۰۵ به بریتانیا فرستاد. نهروی جوان در کمبریج زیست‌شناسی و سپس در لندن حقوق خواند و در بیست و سه سالگی (۱۹۱۲) به عنوان وکیل به هند بازگشت.

 

در سال ۱۹۱۶ با ماهاتما گاندی آشنا شد و از آن پس یار و همکار او ماند. هنگامی که گاندی در سال ۱۹۳۳ از حزب کنگره‌ ملی خارج شد تا تلاش‌های سیاسی‌اش را فراحزبی دنبال کند، نهرو نقش اول را در این حزب پیدا کرد. اگرچه گاندی را بنیانگذار سیاست عدم خشونت و مبارزه منفی علیه انگلیس می‌شناسند، اما این نهرو بود که همواره برای حل مسئله‌ هند به انگلیسی‌های استعمارگر آن زمان پیشنهادهای سازنده ارائه می‌داد.

با جدایی و استقلال هند و پاکستان در سال ۱۹۴۷ و کشته شدن گاندی توسط افراطیان هندو، نهرو به نخست‌وزیری هند رسید و به مدت ۱۷ سال در کنار مقام نخست‌وزیری وزارت امور خارجه‌ هند را هم اداره می‌کرد.

نهرو همواره در زندگی مرد تلاش و پیشنهادهای سازنده و عملی بود. از هنگامی که پس از تحصیل در بریتانیا به میهنش بازگشت تا زمانی که نخستوزیر شد، جمعاً ۱۴ سال به خاطر فعالیت‌های سیاسی ضد استعماری زندانی بود. اما در زندان نیز دست از کار نمی‌کشید. از او ۱۱ کتاب به یادگار مانده که دوتای آنها یعنی "نگاهی به تاریخ جهان" و "زندگی من" به اضافه‌ بسیاری از نامه‌هایی که خطاب به دخترش ایندیرا که پس از او نخست‌وزیر شد را شامل می‌شود. بسیاری از این نامه‌ها از زندان برای ایندیرا نوشته می‌شدند. اگر به این کتاب‌ها و مطالب دقیق آن که بی‌مراجعه به هیچ کتابخانه‌ای نوشته شده‌اند نگاهی بیفکنیم، از ذهن دقیق و حافظه سرشار نهرو شگفت‌زده  می‌شویم.

نهرو برای ایرانیان چهره‌ای آشنا است اما نکات ناشناخته در آثار و کار او بسیارند. محمود تفضلی که سالیان دراز سفیر ایران در هند بوده، پنج اثر از این شخصیت سیاسی و فرهنگی را به فارسی برگردانده که شناخته‌ترین آنها "نامه‌های پدری به دخترش" است.

در سال ۱۹۵۹ با تشکیل دولت نهرو در سال ۱۹۴۷ سیستم خانخانی و مهاراجه‌ها جای خود را به نظام جمهوری داد. نهرو گونه‌ای از سوسیالیسم را با دموکراسی درآمیخت و به مبارزه با فقر در هند پرداخت. در سیاست خارجی راهی میان بلوک‌های شرق و غرب را در پیش گرفت به گونه‌ای که توانست در بسیاری از تنش‌ها و برخوردهای بین‌المللی مانند جنگ کره، مسئله‌ هلند و اندونزی، مسئله‌ تونس، مشکل چین، جنگ الجزایر و فرانسه، بحران کانال سوئز و قیام مجارستان نقش میانجی ایفا کند. سیاست هم‌زیستی مسالمت‌آمیز از وی چنان شخصیتی ساخت که به سخنان و پیشنهادهایش در بحبوحه جنگ سرد از واشنگتن تا مسکو اهمیت ویژه‌ای می‌دادند.

اما سیاست و کشورداری نهرو پیوسته با موفقیت همراه نبود. هنگامی که او در سال ۱۹۵۹ به دالایی‌ لاما رهبر مذهبی تبتی‌ها پناه داد و مسئله تبت را یک مسئله‌ داخلی چین ارزیابی کرد از سوی بسیاری در داخل و خارج هند مورد انتقاد شدید قرار گرفت.

با حمله چین به سرزمین لداخ یا تبت کوچک در هند، نهرو نیز مجبور به ترک سیاست عدم خشونت شد و دستور پاسخ نظامی به حمله‌های چین را داد. در مسئله کشمیر هم که موضوع اختلاف دیرین هند و پاکستان و چین است، سیاست آشتی‌جویانه‌ او توفیق چندانی نداشت.

با این‌همه این نهرو بود که "جهان سوم" را بر سر زبان‌ها انداخت و به مفهوم "کشورهای بلوک آزاد" جان و ارزشی سیاسی داد. در یکی از نامه‌های او که در سال ۱۹۳۵ نوشته می‌خوانیم؛ "چگونه می‌توان باور کرد که می‌شود ملتی را برای همیشه سرکوب کرد آنهم ملتی که برای آزادی تلاش می‌کند و آماده است بهای زیان‌های تلاش‌هایش را هم بپردازد."

 

منبع: دویچه وله


( ۱ )

نظر شما :