تصمیم عباس، هشداری برای غرب و اسرائیل
اعلام عدم نامزدی در انتخابات آتی فلسطین توسط محمود عباس بیش از آن که یک فیگور سیاسی برای افکار عمومی فلسطینیان و کشورهای عربی باشد، اعتراضی شدید علیه غربیها به خصوص ایالات متحده امریکا و اسرائیل تلقی میشود. عباس استعفا داد تا امریکاییها بدانند که وی بیش از این دیگر حاضر نیست از حیثیت و آبروی خود مایه بگذارد تا آنها هر کاری دلشان خواست بکنند.
از آنچه عباس این روزها بر زبان آورده میتوان نتیجه گرفت که وی تا چه اندازه خسته است. او از این که دائما بازی تازهای برایش تدارک میبینند و مجبور است در دو جبهه داخلی و خارجی مبارزهای سخت و دست تنها انجام دهد، دیگر خسته شده است.
چندی پیش محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس را در مناطق فلسطینی روز ۲۴ ژانویه سال ۲۰۱۰ اعلام کرده بود. اما این سیاستمدار ۷۴ ساله پنجشنبه شب ۵ نوامبر در یک سخنرانی تلویزیونی انصراف خود را از نامزدی ریاست جمهوری فلسطینیان اعلام کرد تا پاسخی به آب سردی که امریکاییها بر سرش ریخته بودند، داده باشد. عباس در سخنرانیاش که طی آن انصراف خود را اعلام کرد، ناامیدی خود را از روند صلح خاورمیانه با اسرائیل و سیاست ایالات متحده در خاورمیانه پنهان نکرد و گفت: «ایالات متحده ما را با تصمیم خود برای جانبداری از اسرائیل در روند گفتوگوهای صلح خاورمیانه غافلگیر کرد.»
ظاهرا روز پنج شنبه شیمون پرز رئیس جمهوری اسرائيل ایهود باراک وزیر دفاع این رژیم و ملک عبدالله پادشاه اردن تلاش کردند او را از این تصمیم منصرف کنند اما موفق نشدند.
چرا عباس خسته شد
در زمانی که محمود عباس در سال 2007 تحت فشار ایالات متحده امریکا و دولت جورج بوش که اصرار داشت به هر قیمتی شده دموکراسی و سیستم انتخابات در تمام کشورهای جهان سوم از جمله فلسطین برقرار شود، مجبور به برگزاری انتخابات آزاد شد، افول ستاره اقبالش نیز آغاز شد. زمانی که جنبش حماس در انتخابات سراسری مجلس شرکت کرد و توانست در کمال ناباوری ناظران سیاسی فلسطین، اکثریت آرا را از آن خود کند و تشکیل دولت فلسطینی را بر عهده بگیرد.
در ابتدا به نظر میرسید که دو طرف تلاش دارند به هر نحوی شده، دولت قانونی فلسطینی را اداره کنند و وجود یکدیگر را تحمل کنند. اما حماس با دو رویکرد مخالفت داشت، نخست مذاکره مستقیم با اسرائیل که عباس بر آن اصرار میکرد و دوم بیپاسخ نگذاشتن حملات اسرائیل به غزه و دیگر شهرهای فلسطینیان که گاه و بیگاه به مردم این منطقه حمله میکرد.
اختلافها روز به روز افزایش یافت. تا این که طرفداران نظامی دو طرف وارد خیابانها شده و یکدیگر را هدف قرار دادند. مذاکرات نیز به هیچ نتیجهای نمیرسید. از سوی دیگر اسرائیل نیز استراتژی تضعیف نابودی حماس با استفاده از تاکتیک تشدید اختلاف میان فتح و حماس و حمله به نوار غزه و مواضع حماس را در دستور کار خود قرار داده بود. نتیجه آن شد که غزه از قلمرو حکومت خودگردان جدا شد و دولت حماس بر غزه مستولی شد و جنبش فتح دیگر نقاط فلسطین را در اختیار گرفت.
در روزهای پایانی سال 2008 ارتش اسرائیل به نوار غزه حمله کرد، در حالی که محمود عباس تحت فشار شدید همپیمانان عربش و کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده امریکا مجبور شد در برابر تجاوز اسرائیل موضع سکوت و بیتفاوتی را اختیار کند.
میتوان گفت، فرسایش سیاسی محمود عباس از همینجا آغاز شد. اسرائیل نتوانست حماس را در غزه شکست دهد. در مقابل بدنامیاش برای محمود عباس ماند که متهم شد در برابر تجاوز اسرائیل با سکوتش با آن رژیم همراه شده است.
از سویی تمام وعدهها و قرار و مدارهایی که دولت اسرائیل بر سر تشکیل کشور مستقل فلسطینی با ایالات متحده امریکا به زمامداری جورج بوش و محمود عباس گذاشته بود، یک به یک شکست خورد. با روی کار آمدن دولت تندروی نتانیاهو در اسرائیل و اعلام شروطی تازه برای حکومت خودگردان و فلسطینیان کارها بیش از پیش سخت شد. عباس دیگر اعتمادی به غرب نداشت. گرچه با آمدن باراک اوباما بارقههای امیدی برای امیدواری به صلح خاورمیانه به وجود آمده بود اما آن نیز به مرور از بین رفت.
از ابتدای سال 2009 تا کنون عباس برای این که حداقل خواستههای فلسطینیان ضایع نشود، تن به هر امتیازی به نفع اسرائیل داد. اما بر خلاف وعدهها میدید هر یک گامی که به عقب میرود، اسرائیل و امریکا دو گام به جلو میآیند و خواستههای تازهای مطرح میکنند.
بر سر حمله ناجوانمردانه اسرائیل به غزه حکومت خودگردان، شکایت تازهای تنظیم کرد و به سازمان ملل فرستاد اما تحت فشار ایالات متحده امریکا که مدعی بود این کار مذاکرات صلح را به تاخیر میاندازد، مجبور به پس گرفتن آن شد. پس از آن سر گزارش گلدستون نیز ایالات متحده فشار آورد که محمود عباس به نفع گزارش رای ندهد و خواهان تعویق آن شود. عباس به این خواسته نیز تن داد که جنجالی علیه وی به پا شد.
محمود عباس زمانی که 24 ژانویه را زمان انتخابات اعلام کرد، نظرسنجیهایش نشان میداد که در اوج محبوبیتش به سر میبرد. اما از آن روز تا کنون آن قدر اتفاقهای پیشبینی نشده رخ داد که معلوم نیست هنوز آن جایگاه را نزد افکار عمومی داشته باشد. زمانی که هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه امریکا به منطقه آمد و مواضعی در حمایت از اسرائیل اتخاذ کرد و به تمام خواسته فلسطینیان بیتوجهی کرد، عباس دریافت نه باراک اوباما عرضه دفاع از حقوق فلسطینیان و از سرگیری مذاکرات صلح را دارد و نه ارادهای در امریکا وجود دارد که بخواهد جلوی اسرائیلیهایی که روز به روز بر حجم خواستههایشان میافزایند را بگیرد.
فعلا عباس فرار را بر قرار ترجیح داده. گفته است دیگر نمیخواهد نامزد دور آتی شود و حتی برخی خبرگزاریها گزارش دادهاند که خطاب به امریکاییها گفته است، بروید خر دیگری پیدا کنید؛ من دیگر نیستم.
برخی از ناظران این حرکت عباس را بیش از هر چیز نمایشی میدانند و معتقدند که وی قصد بازار گرمی به نفع خود را دارد. از جمله حماس که معتقد است عباس دوست دارد بیشتر ناز کند تا قهرمان شود و این رفتارش بیشتر یک تاکتیک سیاسی است. اما آنچه مسلم است این بار عباس با این موضعگیری قصد دارد به امریکاییها و اسرائیلیها فشار بیاورد و برای آنها ناز کند. شاید که بتواند به حداقل خواستههایش برسد.
نظر شما :