اوباما ایران هسته‌ای را پذیرفته است

۱۶ آبان ۱۳۸۸ | ۱۷:۳۸ کد : ۶۱۳۹ گفتگو
گفت‌وگو با دکتر ماکان عیدی‌پور،‌ تحلیلگر مسائل بین‌الملل
اوباما ایران هسته‌ای را پذیرفته است

پرونده هسته‌ای ایران را در مرحله فعلی چگونه ارزیابی می‌کنید؟
وقتی راجع به یک موضوع سیاسی صحبت می‌کنیم، گاهی در گذر زمان علت از بین می‌رود. یک مساله سیاسی مانند شراکت است. ممکن است که شما در گذشته رقیب من بودید اما با نوشتن یک تفاهمنامه ما می توانیم با هم شریک شویم و از آن پس منافع مشترکی داشته باشیم. اما مسائل امنیتی اصول غیر قابل تغییر دارند و این اصول حتی به واسطه معاهدات بین‌المللی، به واسطه شرکت مشترک در مسائل جنگ و امنیتی و هیچ چیز دیگری از بین نمی رود و تغییر پیدا نمی‌کند.

مساله‌ای مانند مساله هسته‌ای در حوزه دیپلماتیک و در حوزه سیاسی (حوزه علوم سیاسی و مسائلی مانند اداره کشورها و جهان و مناسبات بین اینها) قابل حل نیست. مساله هسته‌ای یک مساله خشک و ساده و تقریبا 50-60 امنیتی در دنیاست. همه پرونده‌های هسته‌ای را هم باید کنار هم بررسی کنیم و هیچ کدام به صورت مفرد قابل بررسی نیستند.

امروز اگر منقطع فکر کنیم باید بگوییم که اوباما در کاخ سفید بر سر کار آمده است و می‌خواهد وضع دنیا را تغییر دهد، از سوی دیگر بحران اقتصادی هم به وجود آمده است. عراق و افغانستان هم بهم ریخته است و پاکستان هم به طالبان فشار می‌رود بنابراین انتظار رویکرد جدید داریم که احتمالا اوباما در شرایط کنونی تصمیم گرفته است که یک امتیازهایی به ایران بدهد.

پس آیا با این ایده موافق هستید که مشکل هسته‌ای ایران در واقع مشکل ایران و امریکاست؟
خیر، اصلا مشکل، مشکل ایران و امریکا نیست. امریکا از سایر کشورها زودتر صدایش درآمده است چراکه قدرتش بیشتر است، دمش درازتر است پای ما را زودتر از سایرین روی دمش احساس کرده است. وگرنه این مشکل برزیل هم هست. در واقع مستقیما مشکل امریکا لاتین است.

چرا امریکای لاتین؟
اگر ایران هسته‌ای بشود، می‌تواند به رهبران چپ آمریکای لاتین هرنوع کمکی بکند. اگر مثلا کوبا و ونزوئلا به این طریق حمایت شوند، جنبش های چپ در امریکا لاتین را بیش از امروز حمایت می کنند و اگر حکومت های مورد حمایت غرب،  امریکا لاتین نتوانند با این موج مقابله کنند، محکوم به شکست هستند.

بنابراین مشکل هسته‌ای ما مشکل امریکای لاتین است. مشکل آفریقای جنوبی است. به شدت مشکل لیبی و الجزایر و مراکش و تمام کشورهای دنیاست.

پس چرا برخی از کشورهای مانند ترکیه از برنامه هسته‌ای ایران حمایت می‌کنند؟ آیا به این دلیل است که آنها هم می‌خواهند هسته‌ای شوند و از ایران به عنوان یک جاده صاف کن استفاده می‌کنند؟
به طور کامل این طور نیست که اگر ایران هسته‌ای شود ترکیه به راحتی می‌تواند هسته‌ای شود. چراکه ایران هم اگر هسته‌ای شود، یک نفر هم به مدعیان ترکیه اضافه می‌شود. پس از آن ما مخالف هسته‌ای شدن ترکیه خواهیم شد.

یعنی امروز پاکستان مخالف هسته‌ای شدن ایران است؟
قطعا مخالف است. پاکستان مخالف است که ما هسته‌ای شویم چراکه پاکستان به واسطه هسته‌ای بودنش در منطقه یک سری امتیازهای فوق‌العاده دارد و آن امتیازها را از دست خواهد داد. حداقل اینکه پاکستان به عنوان ژاندارم از طرف امریکا در منطقه استفاده می‌شد که این ژاندارمی را از دست می‌دهد. چراکه ژاندرام در کنار یک کشور مسلح کارآیی ندارد.

برگردیم به برنامه هسته‌ای ایران. این برنامه را چگونه باید تعریف کنیم؟
پرونده هسته‌ای ایران را باید در چارچوب دوران جنگ ایران و عراق بررسی کنید.

درحالی که شوروی و امریکا به صورت استثنایی برای اولین بار متفق‌القول شدند که برعلیه یک کشور در دنیا بجنگند. این اتفاق هیچ‌وقت در دنیا در تاریخ روابط بین‌الملل نیافتاده بود که دو ابرقدرت رقیب در یک نظام دوقطبی جهانی برعلیه یک کشور کوچک با هم متحد شوند. اما این اتفاق در برابر ایران افتاد. این استثنا تاریخ روابط بین‌الملل جهان بود. تمام کشورها را بررسی کنید. در آن دوره همه یا به سمت امریکا گرایش داشتند و یا به سمت شوروی.

این استثنایی بودن انقلاب ایران است، انقلاب ما یک انقلاب بسیار استثنایی بود و من معتقدم که این استثنایی بودنش صرفا مربوط به شخصیت امام (ره) بود. یعنی انقلابیون ما بودند که روز 23 بهمن سال 58 تصمیم بگیرند که به کدام سو گرایش دارند. اما فقط امام بودند که واقعا نه شرقی و نه غربی فکر می‌کردند و این استثنا را به وجود آوردند. این استثنا در جنگ ایران و عراق شرایط بسیار خاصی را به وجود آورد و آن هم این بود که شوروی اسلحه و امریکا پول می‌داد.

اینجا بود که برنامه هسته‌ای ایران کلید خورد. جایی که احساس کرد که هیچ راهی برای احساس امنیتش وجود ندارد. ایران در آن زمان احساس کرد که نمی‌تواند امنیت بخرد، چراکه نه امریکا و نه شوروی حاضر نیستند، کمک کنند. ایران درک کرد که چتر هسته‌ای را کسی به او نمی‌دهد، یعنی وضعیت ژاپن را پیدا نمی‌کند که امریکا بگوید زیر نظر من هستی و هر که به تو حمله کند، من جوابش را می‌دهم. دید باید خودکفای امنیتی بشود. اما صدام در سال 65-66 به بمب شیمیایی مسلح شد. در مقابل بمب شیمیایی ما سلاحی نداشتیم و ورق جنگ برگشت. ما در جنگ صرفا به خاطر بمب شیمیایی مجبور شدیم که بغداد را نگیریم وگرنه ما از نظر نظامی در هر عملیاتی می‌توانستیم بغداد را بگیریم. بغداد در 300 کیلیومتری مرز ایران است. عراق در آخر جنگ شکست نظامی خورده بود و به ستوه آمده بودند و می‌خواستند با استفاده از بمب‌های شیمیایی یک فاجعه انسانی به بار بیاورند. ما به نتیجه رسیدیم که در مقابل بمب شیمیایی پاسخی نداریم.

جنگ به پایان رسید و برنامه هسته‌ای ایران مشخص شده است. برخورد غربی‌ها را چگونه تحلیل می‌کنید؟
برخورد غربی‌ها از روز اول بر این اساس بود که فرض کنیم که ایران می‌خواهد بمب بسازد. در غرب دو دسته بودند. یک دسته آنهایی که می‌گفتند که ایران نمی‌خواهد بمب هسته‌ای بسازد و دسته دیگر آنهایی بودند که می‌گفتند، ایران می‌خواهد بمب هسته‌ای بسازد. هر دو گروه توجیه خود را داشتند.

در غرب برخی معتقدند که از آنجا که ایران بخش زیادی از بنزین خود را وارد می‌کند و قابلیت تولید بنزین برای مصرف داخلی خود را ندارد چگونه می‌خواهد سلاح هسته‌ای بسازد. توجیه فکری این افراد چیست؟
این اعتقاد درستی نیست. ما اگر می‌توانیم 5 درصد غنی کنیم پس می‌توانیم بیش از آن را هم غنی کنیم.

اکنون سایت جدید فردو در نزدیکی قم اعلام شده است. غربی‌ها معتقدند که این تاسیسات کوچک‌تر از آن است که برای تولید برق مورد استفاده قرار بگیرد و حتما برای تولید بمب خواهد بود. از نظر فنی آیا درست است؟
برای تولید یک بمب  مثلا به 25-30 کیلوگرم اورانیوم غنی شده بالای 90 درصد نیاز دارید. البته از بالای 50 درصد می‌توان بمب ساخت. از 50 تا 90 درصد را می‌گویند بمب کثیف و از 90 درصد با بالا را می‌گویند بمب کامل. 25-30 کیلوگرم اورانیوم مقدار زیادی نیست. بنابراین اندازه یک تاسیسات برای تولید بمب مهم نیست. می‌توان با نصب سانتریفیوژهای خوب، آبشارها را خوب ببندید و سانتریفیوژهای سریع‌تر و مدرن‌تر استفاده می‌کنید و می‌توانید بمب بسازید.

اکنون شرایط کنونی در ارتباط با برنامه هسته‌ای ایران چگونه است؟
برخی فکر می‌کنند که اوباما آمده است و صورت مساله تغییر کرده است. اوباما امریکا را در شرایط بدتر تحویل گرفته است. اما قوانین هسته‌ای تغییر نکرده است. چالش امنیتی که امریکا با آن به واسطه ایران رو‌به‌روست از بین نرفته است، بلکه 10 برابر شده است. پس اوباما باید چه کند. اوباما صرفا همان سیاست‌های بوش را پی‌گیری می‌کند اما این‌بار می‌خواهد عاقلانه‌تر پیش برود.

یعنی شما با این ایده موافقید که می‌گویند اوباما می‌خواهد دیپلماسی را نیز بیازماید که فردا بگوید این راه را رفتیم و نتیجه نداد. بنابراین اجماع بیشتری در جامعه بین‌المللی علیه ایران به وجود آورد؟
اوباما اجماع لازم ندارد. مانند این است که پدر خانواده صلاح بداند که کاری را انجام بدهد.

اما می‌شنویم که می‌گویند به عنوان مثال حتی تحریم‌های بنزین کارآمدی ندارد، چراکه از طریق عراق و ترکیه ایران می‌تواند به بنزین مورد نیاز خود دست پیدا کند.

امروز شرایط فرق کرده است. موضوع دیگر تحریم‌ها نیست. غربی‌ها احساس می‌کنند که فرصت بسیار کمی تا هسته‌ای شدن ایران باقی مانده است و شرایط در وضعیت خطر است. بنابراین مشخص نیست که می‌خواهند امتیاز بدهند یا امتیاز بگیرند.

ایران و غرب چگونه باید بازی کنند؟
بازی ایران عالی است. ایران می‌خواهد حق غنی سازی خودش را مسجل کند و پس از آن به هدف خود برسد.

یعنی مانند ژاپن و آلمان شود؟
بله. ایران می‌خواهد در سایه علم انرژی هسته‌ای خود به این بازدارندگی دست پیدا کند. بنابراین اگر این توانایی را درسطح علمی داشته باشید نیازی ندارید که به آن عمل کنید. این خودش بازدارنده است.

اکنون پس از ضرب‌الاجل آژانس ایران اعلام کرد که به وقت بیشتری نیاز دارد تا پاسخ آژانس را بدهد، همه با این مساله موافقت کردند. چرا؟
اوباما ایران هسته‌ای را پذیرفته است. چراکه بسیار عاقل است. اوباما خوب می‌فهمد که ایران هسته‌ای شد. حال دو حالت دارد. یکی اینکه ایران را امشب با بمب هسته‌ای بزنند که چنین توانی ندارند و یا دولت را عوض کن تا وقتی بخواهد به آن نقطه از اعتماد به نفس برسد 10-20 سال زمان بگذرد. این گزینه هم که 30 سال است روی آن کار می‌کنند و نمی‌شود.در حوادث انتخابات اخیر هم به این مساله امیدوارتر شدند اما بازهم با شکست مواجه شدند بنابراین امیدهایشان تباه شد و نظام جمهوری اسلامی خود را مستحکم تر از ان نشان داد که هدف چنین استراتژی هایی قرار بگیرد.  بنابراین می‌گویند که این هم که شکست خورد پس حالا باید چه برنامه‌ای داشت. اوباما می‌گوید که درست است که ایران هسته‌ای را پذیرفته‌ایم اما نگذاریم ایران به آن نقطه‌ای برسد که واقعا برود و بمب بسازد. در واقع می‌خواهد به ایران اجازه دهد که ایران بازدارندگی خود را داشته باشد و خودشان هم حداقل به دنیا بگویند که شرایط از این هم می‌توانست بدتر بشود که نشد و یک آرامش نسبی هم به اسرائیل بدهد و یک سری امتیازهایی بگیرد و یک سری آرامش هم به اعراب بدهند.

بنابراین غرب پیشنهادهای جدید ایران را خواهد پذیرفت؟
من معتقدم که آنها همه چیز را  در نهایت می‌پذیرند، مگر اینکه ایران انعطاف بسیار کمی از خود نشان دهد.

غربی‌ها در این ارتباط چگونه فکر می‌کنند؟
غربی‌ها مثلا می‌گویند که 50 درصد اورانیوم را ما غنی می‌کنیم و 50 درصد دیگر در این فاصله در اختیار ایران است که می‌تواند آن را به 90 درصد برساند. بنابراین می‌گویند که این سیستم جواب نمی‌دهد. اما اوباما می‌گوید توجیه پذیری این سیستم در جامعه بین‌الملل بیشتر است.

غربی‌ها هر کاری کنند ایران برنده است. مگر اینکه دیوانه شوند و تهران را با بمب اتم بزنند.


نظر شما :