از محمود عباس تا محمود احمدی نژاد
عکس مشهوری که محمود احمدی نژاد و خالد مشعل را در آغوش یکدیگر نشان می دهد، در واقع تصویری از روابط دولت ایران با جریانات فلسطینی است که در ذهن بسیاری نقش بسته است. اما آیا آنچه به ایران و فلسطین مربوط می شود در همین قاب خلاصه شده است؟ تحولات ماههای اخیر ایران و فلسطین ،تصویر دیگری را در مقابل دیدگان من نمایان ساخته است. قابی از دو محمود. دو محمودی که شباهت ها و قرابت های بسیاری به همدیگر دارند.
یکی از آنها محمود عباس است. متولد ۲۶ مارس ۱۹۳۵ و معروف به ابومازن. او بعد از یاسر عرفات ریاست تشکیلات خود گردان فلسطینی را عهده دار شد. ابومازن با اینکه از چهره های شاخص فتح و ساف بود؛ نقش رهبری جامعه فلسطینی را بخوبی نتوانست ایفا کند؛ او از همان ابتدای تصدی بر این مقام خواسته یا ناخواسته به دشمن تراشی برای خود پرداخت. برخی هم قطاران سابق وی مانند فاروق قدومی در زمره نخستین مخالفان محمود عباس جای گرفتند. بیشترین اتکای محمود عباس در داخل فلسطین به بخش امنیتی تشکیلات خودگردان به ریاست حمدان بود به همین دلیل از مطالبات مردم فلسطین غافل شد تا اینکه ناگهان انتخابات پارلمانی را به گروه حماس واگذار کرد و برای نخستین بار فتح و ساف، دولت را از دست دادند.
حاکمیت حماس و متعاقب آن اختلافات در برخی مسائل مانند نحوه تعامل با اسرائیل و همچنین چالش های ایجاد شده در تقسیم قدرت خیلی زودتر از آنچه تصور می شد حماس و محمود عباس را رودروی هم قرار داد. سرانجام در ژانویه 2005 محمود عباس علیه دولت اسماعیل هنیه کودتا کرد و در رام الله دولت فلسطینی تشکیل داد. بدین ترتیب رهبران حماس نیز قدرت خود را در غزه متمرکز کردند. پس از اینکه آتش فتنه و اختلاف دامن گیر جامعه فاسطین شد، اسرائیل به خود جرات داد تا غزه را آماج حملات غیر انسانی خود قرار دهد. در جریان این حملات و پیش از آن محمود عباس حمایت چندانی از مردم غزه نکرد.
نفر بعدی، محمود احمدی نژاد است. او در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 1979 تنها 22 سال داشت و به فعالیت های دانشجویی می پرداخت. در دوره جنگ نیز مناصب حاشیه ای را عهده دار بود. نخستین سمت مهم وی استانداری استان اردبیل است که در 37 سالگی عهده دار شد. با پیروزی همفکران محموداحمدی نژاد در انتخابات شورا ها در سال 1382 وی در 47 سالگی شهردار تهران شد و پس از مدت کوتاهی در حالی که هنوز 50 ساله نشده بود؛ رئیس جمهوری ایران شد. محمود احمدی نژاد بلافاصله پس از تصدی این سمت، با تخریب دولت های پیشین، اکثر کارشناسان و مدیران دولتی را به حاشیه راند بدین ترتیب وی مجموعه ای مهم، تاثیر گذار و در عین حال پر تعداد از مخالفین خود، شامل تکنوکرات ها و سیاسیون حاکم در جمهوری اسلامی را شکل داد. وی در طول دوران ریاست جمهوری خود با بی اعتنایی به طبقه متوسط و توهین ها و تحقیرها نسبت به طبقه بالای متوسط و در عین حال با توجه ویژه به طبقه پائین جامعه به اختلافات طبقاتی دامن زد.
محمود احمدی نژاد اوج هنر خود در اختلاف افکنی را در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری آشکار کرد. وی با طرح اتهاماتی نسبت به فرزندان برخی روحانیون مطرح جمهوری اسلامی در برنامه های تلویزیونی و همچنین ارائه آمار و ارقام عوام فریبانه علاوه بر اینکه سیاسیون مخالف خود را در جبهه ای واحد متحد کرد. اقشار دیگر جامعه همچون روحانیون، دانشگاهیان، کسبه و بازاریان و کارمندان و... را نیز به جمع مخالفین خود افزود. با گذشت زمان و افزایش مخالفت ها، وابستگی احمدی نژاد نیز به نهاد های امنیتی و نظامی بخصوص سپاه و بسیج افزایش یافت. وضعیت امروز محمود احمدی نژاد بی شباهت به وضعیت محمود عباس نیست. محمود عباس گرچه به طور اسمی رئیس تشکیلات فلسطینی است ولی در بین جمع کثیری از اهالی فلسطین جایگاهی ندارد. در حال حاضر عمق شکاف و تفرقه به وجود آمده در جامعه فلسطین چنان است که محمود عباس ادامه حیات سیاسی خود را در توسل به جریانات غیر فلسطینی می بیند. تا مدتی پیش وی با اتکا به آمریکا و برخی کشورهای عربی به حکومت خود ادامه می داد اما وقایع مربوط به گزارش گلدستون نشان داد که محمود عباس برای ادامه حکومت خود حتی حاضر شده است با اسرائیلی ها معامله کند ولی با مردم خود به تفاهم نرسد!
خوشبختانه محمود احمدی نژاد هنوز به این مرحله از وابستگی به بیگانگان نرسیده است ولی بی اعتنایی وی به خواست مردم می تواند او را در مسیر سرنوشت محمود عباس قرار دهد. آیا محمود احمدی نژاد به دامن ملت باز خواهد گشت یا اینکه به بیراهه محمود عباس خواهد رفت؟
نظر شما :