کسینجر: دو راهی اوباما برای نیافتادن در ویتنامی دیگر

۲۰ مهر ۱۳۸۸ | ۲۲:۲۶ کد : ۵۹۹۰ اخبار اصلی
هنری کسینجر وزير امور خارجه‌ اسبق ایالات متحده امريکا در يادداشتى با اشاره به درخواست فرمانده ارشد نيروهاى امريکايى در افغانستان براى افزايش نيروها در اين کشور نوشت، اکنون رئيس جمهوری امريکا در دو راهى و مخمصه گرفتار شده است.
کسینجر: دو راهی اوباما برای نیافتادن در ویتنامی دیگر

هنری کسینجر وزير امور خارجه‌ اسبق ایالات متحده امريکا و برنده جايزه صلح نوبل اين کشور در مقاله‌اى با اشاره به درخواست فرمانده ارشد نيروهاى امريکايى در افغانستان براى افزايش نيروها در اين کشور نوشت، اکنون رئيس جمهوری امريکا در دو راهى و مخمصه گرفتار شده است.

هنرى کيسينجر که بين سال‌هاى 1973 تا 1977 وزیر امور خارجه امریکا بود و در سال 1973 نيز جايزه صلح نوبل را دريافت کرد،‌ در مقاله‌اى که در روزنامه‌ آلمانى ولت به چاپ رسيد، نسبت به پيامدهاى جنگ افغانستان و تبديل اين جنگ به جنگ ويتنام هشدار داد و خواهان تحمل و صبر مقام‌های امريکايى در برابر اين بحران شد.

کيسينجر در ابتداى مقاله‌ خود آورده است که درخواست ژنرال استنلى مک کريستال فرمانده ارشد نيروهاى امريکايى و ناتو در افغانستان براى اعزام سربازان بيشتر به اين کشور، اوباما را با چالشى جدى روبه‌رو کرده است؛ چرا که اگر وى پيشنهاد مک کريستال رابا استناد به دلايل معتبر نپذيرد، مطمئنا پيامدهاى دراماتيک ضعف نيروها در افغانستان متوجه وى خواهد شد. از سوی دیگر اگر وى خواست فرمانده امريکايى افغانستان را اجابت کند، مطمئنا مخالفان جنگ افغانستان اوباما را مسئول اصلى جنگ افغانستان خواهند دانست. واقعيات فوق مايه رنج و تلخکامی رئيس جمهورى امريکاست. اگر من صادقانه بخواهم در اين مورد سخن بگويم و اظهار نظر کنم، بايد بگويم که من در راستاى تحقق خواسته ژنرال و همچنين تغيير استراتژى در افغانستان عمل مى‌کنم، اما به طور هم‌زمان اميدوارم که اين بحث‌ها به نتايجى مشابه آنچه که ما در جنگ با شورشيان به ويژه در ويتنام و عراق با آن روبرو شديم، منتهى نشود.

کيسينجر در ادامه‌ مقاله‌ خود آورده است، جنگ افغانستان ابتدا مورد حمايت عموم بود، اما به دنبال استراتژى‌هايى که شورشيان در اين کشور اتخاذ کردند و نتايجى که اين استراتژى به دنبال داشت، نتيجه بازى افغانستان به تساوى کشيده شد و به دنبال آن ‌امکان پيروزى ما در اين کشور نیز به چالش کشيده شده است. به اين ترتيب براى بخشى از عموم مردم که ابتدا جنگ افغانستان مورد حمايت آنها بود، مسائل اخلاقى و اصول اخلاقى جنگ مطرح و مورد شک و ترديد قرار گرفته و به دنبال آن زمزمه‌هايى مبنى بر استراتژى خروج هر چه بيشتر سر داده می‌شود.

درخواست استراتژى خروج مطمئنا استعاره‌اى از عقب نشينى است و عقب نشينى‌اى که با برآورده شدن خواست‌ها همراه نباشد، به معناى تسليم و شکست ماست. البته شکل ديگر از استراتژى خروج از اين کشور پيروزی است. هر چند که اين پيروزى ابتدا با خروج نيروها منافات دارد، چرا که يکى از اين استراتژى‌ها توافق با افراطيون است که البته اين مذاکرات و توافقات نيز با عاملان افراطى و انتحارى عملا غير ممکن است. از اين رو تنها راهى که باقى مى‌ماند افزايش نيروها است که در اين شرايط نيز صبر و تحمل مردم امريکا بار ديگر به بوته آزمايش گذاشته می‌شود.

کسینجر در ادامه می‌نویسد، استراتژى فعلى افغانستان متکى و مبتنى بر دکترين کلاسيک مقابله است؛ آن هم به اين معنا که بايد يک دولت مرکزى را ايجاد کرد، از آن حمايت کرد و تا زمانى که شرايط زندگى مردم بهبود بايد و خود دولت مرکزى و نيروهاى دولت بتوانند از خودشان حفاظت کنند و روى پاى خود بايستند از آن‌ها حمايت شود. خواست ژنرال مک کريستال نيز براى افزايش نيروها بر اساس اين دکترين عنوان شده است. آن هم با اين استدلال که نيروهاى فعلى افغانستان براى به نتيجه رسيدن اين دکترين کافى نيستند. تصميم براى عدم اعزام نيروهاى بيشتر به افغانستان در واقع واگذارى استراتژى پيشنهادى مک کريستال و استراتژى حمايت شده از سوى ژنرال پترائوس است که به معناى اولين اقدام براى عقب نشينى است. البته امکان ديگرى نيز وجود دارد و آن اين که نيروهاى حاضر در افغانستان را تنها در حد نيروهاى مبارزه با ترور تقليل دهيم که در اين شرايط نيز هدف اصلى و اولويت اول امريکايى‌ها در افغانستان جلوگيرى از تبديل اين کشور به پايگاه تروريسم تعریف خواهد شد.

تمام فرماندهانى که در افغانستان هستند، بدون استثنا داراى لياقت‌هاى بسيارى هستند و تمام آنها اخيرا از سوى دولت اوباما برگزيده شده‌اند. اگر پيشنهادهای آنها ازسوى اوباما پذيرفته نشود، اين به معناى پيروزى سياست داخلى اوباما بر اظهار نظرهاى استراتژيک است. اوباما به عنوان کانديداى رياست جمهورى امريکا، افغانستان را جنگ استراتژيک و ضرورى خود ناميد. اگر وى به عنوان رئيس جمهوری به دنبال عمل به وعده خود و افزايش نيروها باشد، شهامت خود را نشان داده است. تغيير ناگهانى استراتژى امريکا در قبال افغانستان ثبات داخلى پاکستان را نيز به طور اساسى تحت تاثير قرار خواهد داد چرا که در آن صورت القاعده در امتداد مرزهاى پاکستان و افغانستان آزادانه به فعاليت‌هاى خود ادامه خواهد داد و علاوه بر آن هند نيز در اعتماد به امريکا دچار ترديد جدى خواهد شد.

کيسينجر در پايان یادداشت خود آورده است، مخالفت برخى از کشورها براى اعزام نيرو به افغانستان نيز امريکا را با بى‌اعتمادى جهانيان مواجه مى‌کند. اين که استراتژى ما به عنوان عقب نشينى از منطقه يا راه حلى موثر براى پيشرفت تلقى شود، تاثيرى بسيار مهم در چشم اندازهاى نظم جهان خواهد داشت.


نظر شما :