رپرتاژ آگهی شخصی در پرونده ملی هسته ای

۲۸ شهریور ۱۳۸۸ | ۲۰:۴۰ کد : ۵۷۲۸ اخبار اصلی
نگاهی به مستند «پرونده هسته ای» که از شبکه سه سیما پخش شد.
رپرتاژ آگهی شخصی در پرونده ملی هسته ای

به سنت جالب شب های ماه مبارک رمضان، شبکه سه دیشب نیز پس از سریال ویژه خود، یک مستند سیاسی عجیب پخش کرد که بیشتر به رپرتاژ آگهی شخصی در پرونده ملی هسته ای شبیه بود.

به گزارش خبرنگار "آینده"، گروه سیاسی شبکه سه سیما که در شب های پرمنزلت رمضان تلاش وافری در هدایت فکری و سیاسی جوانان کشورمان در قالب برنامه های سیاسی عجیب و غریب به خرج داده است، مستندی گنگ ولی هدفمند را در قالب پروژه ای برای پرونده هسته ای ایران به نمایش گذاشت که متاسفانه تلاش زیاد و عجیبی برای القای نقش یک فرد در پیروزی پرونده هسته ای کشورمان در بعد بین المللی داشت! پیروزی که کیفیت و سطح آن تا پایان مشخص نشد.

 البته کارگردان باهوش این مستند هیچ اشاره ای از وضعیت فعلی پرونده هسته ای ایران و آخرین گزارش محمد البرادعی نکرده و سعی داشت با تکنیک سفسطه، زحمات تمامی مدیران جمهوری اسلامی را به روش های مختلف زیر سوال برده و مخدوش کند.

در این مستند که تکیه بسیاری به پخش تصاویر سیدمحمد خاتمی، فاطمه حقیقت جو، حسن روحانی، حسین موسویان، جواد وعیدی و محمد البرادعی داشت، خط جالبی برای محکومیت این افراد براساس کلام خودشان که ارتباطی به موضوع مستند نداشت، انتخاب شده بود تا شاخص های خیانت در ذهن مخاطب شکل بگیرد.

برای نمونه، قرار دادن گفتاری از فاطمه حقیقت جو در بازشناسی فضای سیاسی و تعریف احزاب در ایران که در دانشگاه ماساچوست پخش شد، در اصل ربطی به ماجرای هسته ای نداشت، اما این صحبت ها درست زمانی پخش می شد که یک مقام آمریکایی تحلیلی از وضعیت سیاسی ایران می کرد و این تحلیل با صحبت های نماینده پیشین مجلس ششم تکمیل می شد.

این تکنیک در مورد صحبت های سیدمحمد خاتمی و علی لاریجانی هم انجام شد، گرچه خط صحبت های لاریجانی و وعیدی با صحبت های خاتمی، روحانی هیچ تراز موضوعی نداشت، ولی مهم این بود که هر دو گروه سازش کرده و سرشان کلاه رفته بود!

تلاش برای نشان دادن ناکامی های هسته ای ایران در زمان حضور روحانی و لاریجانی و از طرفی سنگین کردن کفه اتهام ها به سوی سیدمحمد خاتمی، به حدی مغرضانه بود که حتی در میانه مستند کارگردان را دچار جمع ضدین کرد و اجازه نداد تا پایان مستند نیز از زیر سایه آن فرار کند.

این بن بست جالب موضوعی زمانی بود که در نیمه ابتدایی مستند تصاویر، کلام شخصیت های خارجی و صحبت های مقامات داخلی در تلاش بود تا به مخاطب القا کند تیم های هسته ای برشمرده توان مذاکره نداشته و در حال سازش بودند، اما پس از این نیمه، قرار گرفتن ناگهانی صحبت های محمد آقازاده، غایب امروز دولت دهم در بیان اینکه: "فناوری هسته ای را مدیون آقای خامنه ای هستیم"، بیننده را دچار شوک موضوعی و تضاد ذهنی می کند که اگر فناوری هسته ای ایران رشدی داشته و توانسته در فرصت و فضای طولانی شدن گفتگو یا به اصطلاح لاس زدن سیاسی دستاوردهای خود را کامل کرده و آماده انجام مرحله پایانی شود، پس چرا مسئولان آن زمان که هنر کش دادن بحث ها و موضوعات را داشتند، در این مستند محکوم به خیانت و سازش می شوند؟

از سوی دیگر اگر تمامی زیر و بم پرونده هسته ای براساس گفتار مقامات خارجی که در این مستند بر آنها تاکید می شد، به دست رهبر انقلاب و قدرتی تصمیم گیرنده و فراتر از دولت پنجم و ششم بوده، هدف مخفی این مستند چیست؟

به واقع درهم و برهم کردن قطعه های پازل موفقیت هسته ای ایران به نفع چه کسی است و آیا «حاضری خوری سیاسی» می تواند دستاورد 20 ساله مقامات گوناگون سیاسی، امنیتی و علمی کشور را در پیشرفت و توسعه این فناوری پایمال کند؟

این بحث های اصولی در هیچ جای این مستند جواب داده نمی شود و برعکس دشمنی عجیب با تیم های مذاکره کننده هسته ای چنان است که صحبت های نامشخصی از محمدجواد ظریف در گفتگو با البرادعی گلچین شده که وی تاکید می کند: "ما اعتبارمان را در داخل کشورمان از دست داده ایم!"

این گونه انتخاب موضوع نشان می دهد هدف اصلی، مخدوش شدن ذهن مخاطب بی اطلاع، کم اطلاع و عوام شبکه جوان سیماست که القائات زیبا را در قالب یک مستند سیاسی، به جای واقعیت های موجود ببلعد!

جالب آن که در نیمه دوم این مستند آن قدر آسمان و ریسمان به هم بافته می شود که دست آخر کارگردان نابغه فراموش می کند نتیجه گیری مناسب کرده و دست کم این رپرتاژ آگهی شخصی را حرفه ای به پایان برساند.

در این بخش، ابتدا انتخابات مجلس هفتم، سپس صحبت های بوش در مورد احمدی نژاد و بعد کلیدواژه های نامفهومی از چند مصاحبه احمدی نژاد انتخاب می شود تا نشان دهد شجاعت فردی وی موجب رشد پرونده هسته ای شده و حتی پیش از این با قراردادن کلامی از رهبر انقلاب در جایی که مقامات خارجی و به خصوص تروئیکای اروپایی را تهدید به پایان رفتار نرم ایران می کنند، تاکید دارد با وجود تهدید رهبری به ورود در قضیه هسته ای، احمدی نژاد به خاطر روحیه شخصی خودش به مخالفت می پردازد.

از گاف های جالب تصویری در این مستند، روایت مذاکره های سعدآباد بود، موضوعی که در طیف حامیان دولت به عنوان سوژه ای برای کوبیدن دولت قبلی استفاده می شود؛ اما در این مستند برای نخستین بار به صورت تصویری مراحل مذاکره براساس گفتار مقامات خارجی و مسئولان کشورمان به نمایش درآمد.

نکته مهم نشان دادن سطح مقاومت تیم مذاکره کننده ایرانی با سه نماینده تروئیکای اروپایی و حتی واکنش عصبی "یوشکا فیشر"، وزیر خارجه وقت آلمان به عدم تفاهم و توافق بر سر موضوعات مورد نظر بود که با واکنش تیم مذاکره کننده ایرانی و مخالفت مستیم خاتمی ناکام ماند.

زیرنویس‌هایی بود که برای سخنان انگلیسی در این مستند ترجمه شده بود. به کرّات مشاهده کردم که گوینده چیز دیگری می‌گوید و ترجمه چیز دیگری می‌گوید. در بسیاری از جملات، ضمایر حذف شده‌اند و امر بر شنونده مشتبه می‌شود که این جمله را چه کسی گفته. سخنانی که درباره رایس گفته شده، برای موضوعات دیگری ترجمه کرده‌اند بدون اینکه اشاره‌ای به رایس شده باشد.  

در بخشی از این مستند بوش گفت: «Iran was dangerous, is dangerous, and will be dangerous if it has the knowledge to build a nuclear bomb» به این معنا که:«ایران خطرناک بود، هست و خواهد بود اگر به دانش ساخت سلاح (بمب) هسته‌ای دست یابد» اما با کمال تعجب دیدیم که زیرنویس این مستند ساخت صدا و سیما، «بمب هسته‌ای» را «انرژی هسته‌ای» ترجمه کرد که جای بسی شرمساری است. یعنی بوش صراحتاً با انرژی هسته‌ای مخالفت کرده!

جالب است که در این مستند مقامات ایالات متحده و شخص بوش بارها و بارها از جمله تاکیدی: "همه گزینه ها روی میز است!" استفاده می کنند، ولی مستندساز هسته ای تلویزیون ایران دست و پا می زند تا نشان دهد آمریکا در فکر حمله به ایران بوده و مقامات وقت سیاسی ترسیده اند! آیا باید دم خروس کلام ناتمام بوش را باور کرد یا قسم و آیه های این کارگردان را؟

این بن بست هسته ای همان محصولی است که مقدمه آن در دولت خاتمی کلید خورد، زمانی که بوش مدعی بود آماده مذاکره است، ناگهان با تفاهم نامه ای مواجه شد که سیاست های خشن و ستیزه جویانه دولت نئومحافظه کار کاخ سفید را فلج می کرد.

ای کاش افراد ساده دل و کم اطلاعی که این مستند را تولید کرده بودند، درایت مقامات وقت سیاسی کشور و مسئول اصلی پرونده هسته ای را این گونه مخدوش نمی کردند و حداقل توان فهم ماجرا را داشتند که جنگیدن همیشه روش مناسبی با عقرب جرار نیست!

تکنیک گفتمان جهانی و زمان خریدن یکی از هنرهای بزرگ دولت و تیم های مذاکره کننده قبلی بود به حدی که متخصصان کشورمان توانستند در زمان موجود برنامه های خود را اجرا کنند.

اما در مستندی که برای طیف عظیمی از جوانان کشورمان که دائم و در طول روز با ابزارهای مختلف اطلاعات و اخبار گوناگون روز ایران و جهان را قرار دارند، تاکید عجیبی به ناتوانی دولت و تیم مذاکره کننده هسته ای شده و حتی در بخشی از آن به وضوح از تغییر مسیر آمریکا برای گفتگو زبان به اعتراف می گشاید، آیا می توان توقع داشت با این تضادهای وحشتناک اعتباری برای صداوسیما و این اقدامات عجولانه باقی بماند؟

از سوی دیگر در این مستند، آشکارا شکست برنامه های بوش و بن بست وی پس از ماجرای تفاهم نامه و پس از آن نرفتن تیم هسته ای برکنار شده دولت نهم به نیویورک به نمایش درآمده و عملا دست دولت جمهوری خواه را می بندد تا ناکام حل بحران هسته ای ایران شوند.

آیا این معجزه یک شبه و تغییر سیاست کاخ سفید محصول افراد حاضر است یا کسانی که روزها و شب ها برای این روش و بازی سیاسی زمان و عمر صرف کرده اند؟

این مدل ارتباط های عجیب و غریب موضوعات تخصصی و عمیق سیاسی جز به تحمیق کشیدن مخاطب و محدود کردن دایره دید عامیانه وی در شناخت روزگار امروز جهان است؟

آیا پس از برکناری حسن روحانی و آمدن دکتر لاریجانی که البته ایشان نیز جزو چهره های برکنار شده هسته ای دولت نهم شدند، افراد مختلفی از مقامات سیاسی و حقوقی کشور تاکید نکردند که با زبان زور نباید صحبت کرد و باید ادامه مسیر گفتمان بین المللی را دنبال کرده تا پرونده راهی شورای امنیت نشود؟

چرا به رغم مسئولیت هایی که به دکتر لاریجانی داده شده بود و او برای حفظ درهای مذاکره تلاش می کرد، ناگهان به دلیل اظهارات نمایشی و غیر مدون، پرونده هسته ای راهی شورای امنیت شد تا لاریجانی هم به خاطر تکروی سیاسی و موضوعی در بعد هسته ای که بدون توجه به مصالح نظام و نظر رهبر انقلاب بیان می شد، عطای ماندن را به لقای برکناری ترجیح دهد؟!

آیا قطار هسته ای که لاک پشت وار ولی هدفمند از دولت های گذشته به قهرمان مستند سیاسی شبکه سه می رسد، چه نتیجه ای با سیاست خرگوش وار خود گرفته که نقش مسئولان مختلف نظام و هدایت رهبر انقلاب تا این سطح گستاخانه ندیده گرفته می شود و با چیدن یک سری حرف های عجیب و غریب فناوری هسته ای محصول تلاش یک فرد معرفی می شود؟

جالب است که در پایان این مستند که بیشتر فتورمانی از عکس های مقامات و تصاویر جسته گریخته بی کیفیت از مصاحبه های گوناگون شخصیت های سیاسی داخلی و خارجی است، بحث حضور آمریکا بدون پیش شرط برای مذاکره دولت اوباما با ایران مطرح می شود، در حالی که به نظر می رسد از نوامبر گذشته که اوباما انتخاب و از ژانویه که ساکن کاخ سفید شده به رغم شرایط افتخار آفرین حال حاضر و حضور گزینه مورد علاقه رئیس دولت در راس تیم مذاکره کننده، هنوز اتفاق خاصی در پرونده هسته ای نیافتاده وهمچنان تحریمها پابرجا ومذاکرات هم ادامه دارد.

گرچه پایان این مستند بازهم یکی از گاف های رسانه ای مستندساز نابغه بود تا مهر تاییدی بر ادعای مقامات غربی در خصوص اتهام بهره گیری ایران از لبنان و گروه های فلسطینی برای مقابله با حمله احتمالی باشد.

اظهارات جالب توجه محسن رضایی در مناظره با احمدی نژاد در مورد سه بار تصمیم حمله آمریکا و فرو نشاندن مدبرانه آن و اداره بحث هسته ای در بعد کلان توسط رهبر انقلاب را نباید فراموش نکنیم تا میزان موفقیت و پیروزی تیم هسته ای حاضر قابل ارزیابی باشد!


نظر شما :