رئیسجمهور به دنبال دیپلماسی بدون دیپلمات است
دکتر محمد صدر که از سال 60 تاکنون در دستگاه دیپلماسی کشور فعالیت میکند را میتوان در زمره منتقدان سیاست خارجی دولت به حساب آورد.
او از آنچه «رفتار دیپلماتیک بدون دیپلمات» میخواند و از اینکه این سالها دیپلماتهای وزارت خارجه نادیده گرفته شدهاند، انتقاد دارد. عموزاده آیتالله صدر به همه آنچه در کارنامه دیپلماسی این چند سال گذشته است با دیدی منتقدانه نگاه میکند و همین نگاه باعث میشود که گسترش دایره کشورهایی که در دولت نهم با آنها ارتباط برقرار شده خیلی به چشمش نیاید. معاون عربی- آفریقایی وزارت خارجه در دولت خاتمی همهجا از عملکرد این دولت در سیاست خارجی دفاع میکند.
او که آخرین سال ریاستجمهوری خاتمی را در سمت مشاور سیاسی رئیسجمهور گذرانده سیاست خارجی دولت اصلاحات را موفقترین «بعد از انقلاب و حتی پیش از انقلاب» میداند. او که چاوز را دوست خاتمی در دوران ریاست جمهوریاش معرفی میکند اما بر دولت خرده میگیرد که چرا دایره کشورهای جدید فراتر از آمریکای لاتین نمیرود. محمد صدر که کار سیاسی خود را با شهید رجایی آغاز کرده میگوید: «خیلی چیزها از او یاد گرفتم». رجایی را «آدم بزرگی» میداند که دیگر نمونهای از آن ندیده است. وقتی از رئیسجمهور 29 روزه انقلاب سخن میگوید، دیگر آن دیپلمات وزارت خارجه نیست.
آقای دکتر صدر! بعد از گذشت چهار سال از ریاست جمهوری آقای احمدینژاد موضع کشورهای اروپایی را نسبت به ایران چهطور ارزیابی میکنید؟
در این چهار سال یکی از حوزههایی که سیاست خارجی در آن به بنبست رسیداروپا است. در این دوران هیچ ارتباط سیاسی سطح بالایی به صورت دوجانبه شکل نگرفت. هیچ کدام از رؤسای کشورهای اروپایی به ایران سفر نکردند و آقای احمدینژاد هم به هیچ کدام از این کشورها دعوت نشد و عملاً ایران در برابر کشورهای اروپایی منزوی شد.
البته پوتین سال 84 به ایران آمد. . .
بله، ولی برای روشن کردن تکلیف رژیم حقوقی خزر.
فکر میکنید آنچه را «انزوای ایران در برابر کشورهای اروپایی» میگویید، چهطور شکل گرفت؟
به خاطر خط مشی سیاسی آقای احمدی نژاد. ایشان یک سیاست خارجی جنجالی را پیاده کرد. نمونه آن سخنرانی ژنو درباره نژادپرستی. موضع گیریهای ایشان در آنجا به ضرر ایران و به نفع رژیم صهیونیستی بود. موضع گیریهایی که در داخل کشور داشت هم به تخریب این رابطه کمک کرد و باعث شد یک شخصیت جنجالی غیرقابلپیشبینی از رئیسجمهور کشورمان به همه دنیا معرفی شود.
ولی دولت نهم این سخنرانی را یکی از افتخارات خود میداند...
در روابط بینالملل یکی از مسائلی که مطرح است قابل پیشبینی بودن افراد و نظام هاست. یعنی میگویند اگر این رئیسجمهور حرکاتش حرکات غیرعادی باشد و جنجالآمیز باشد قابل پیشبینی نیست، وقتی قابل پیشبینی نبود هر روز ممکن است بلند شود و یک کاری را انجام دهد.
فکر میکنید در دولت دهم روابط ایران با کشورهای اروپای متعادل میشود؟
به نظر من این رابطه با چالشهای جدیدی روبه رو میشود. در چهار سال گذشته فقط علمکرد سیاست خارجی ایشان مورد انتقاد بود.
برخی منتقدان میگویند آقای احمدینژاد در روند روابط دیپلماسی افرادی خارج از دایره دیپلماسی را به کار میگیرد. آیا این موضوع را تأیید میکنید؟ تبعات این اقدام چیست؟
بله! یکی از اشکالات بزرگ سیاست خارجی آقای احمدینژاد در چهار سال گذشته، دیپلماسی بدون دیپلمات بود. یعنی از کسانی استقاده میشد که هیچ تجربه دیپلماسیای نداشتند. مثلاً آقای هاشمی ثمره که نامه رئیسجمهور را به فرانسه برد هیچ تجربهای در مسائل سیاست خارجی و اساساً دیپلماسی نداشت. مدت کوتاهی هم که ایشان در وزارت خارجه بود کارهای گزینشی و ارزشیابی انجام میداد نه کار سیاسی و دیپلماتیک. یکی از دلایل ناموفق بودن سیاست خارجی آقای احمدینژاد در چهارسال گذشته عدم استفاده از دیپلماتهای با تجربه وزارت خارجه است.
این نگاه هیچوقت مورد انتقاد دیپلماتهای وزارت خارجه قرار نگرفت؟
این دید هیچوقت مورد قبول دیپلماتهای وزارت خارجه نبود. ایشان دیپلماتهای وزارت خارجه را قبول نداشت. ایشان از اول که آمد در برابر وزارت خارجه موضعگیری کرد که وزارت خارجهایها مرعوب هستند و ریشههای غربی دارند.
این عدم تعامل وزارت خارجه به رئیسجمهور برمیگردد یا به وزیر امور خارجه؟
به نظر من به رئیسجمهور. رئیسجمهور باید این را بداند که سیاست خارجی و دیپلماسی نیاز به دیپلمات دارد. حتی اگر خود رئیسجمهور هم دیپلمات باشد - که الان نیست- باز هم یک نفر که نمیتواند همه اطلاعات دنیا را هم جمعآوری کند، هم تحلیل کند، دهم بر مبنای تحلیلش یک استراتژی و برنامه تنظیم کند و آن را اجرا کند.
تعداد کشورهایی که امروز با آنها رابطه داریم از همیشه سیسال گذشته بیشتر است. این را به عنوان یک عملکرد مثبت برای دولت نهم قبول ندارید؟
یک اصل در سیاست خارجی داریم: داشتن رابطه با همه کشورها. البته کشورهایی که به رسمیت میشناسیم. هرچه قدر کشورهایی که با آنها رابطه داریم بیشتر باشد بهتر است. اما واقعیت این است که کشورها درجهبندی میشوند. یعنی همه کشورها دارای ارزش، توان، موقعیت مساوی و قدرت تأثیرگذاری مساوی در دنیا نیستند. اشکال سیاست خارجی آقای احمدینژاد این بود که نتوانست با کشورهای مهم دنیا رابطه برقرار کند.
منظورتان کشورهای اروپایی است؟
راس آن کشورهای اروپایی بود. بعد از آن هم کشورهای مهم عربی. نه تنها رابطه خوبی برقرار نشد بلکه روز به روز هم این رابطه بدتر شد. در رأس کشورهای عربی هم عربستان. احمدینژاد چهار بار به عربستان رفت، اما ملک عبدالله حاضر نشد بیاید. همیشه همسایهها در سیاست خارجی یک کشور نقش مهمی دارند. همه کشورهای به دنبال این هستند که با همسایهها رابطه خوبی داشته باشند. عقل این را حکم میکند.
بهترین دوره روابط ایران و عربستان به نظر شما چه زمانی بود؟ دوره آقای هاشمی؟
نه! اوج روابط ایران و عربستان در دوره آقای خاتمی است. من در تمام ملاقاتهای آقای خاتمی با ملک عبدالله حاضر بودم. اصلاً حالت مرید و مرادی داشت نسبت به آقای خاتمی. علاقه داشت به آقای خاتمی. نتیجه خوب شدن رابطه عربستان با خاتمی هم افزایش قیمت نفت بود.
اقدام دولت نهم در افزایش تعداد کشورهایی که با آنها رابطه داریم چقدر توانسته شأن دیپلماتیک ایران را در سازمان ملل یا شورای عالی امنیت ملی ارتقا دهد و حداقل پشتوانههایی را در این مجامع برای کشورمان فراهم کند؟
آقای احمدینژاد اصرار داشت که عضو غیر دائم شورای امنیت در سازمان ملل بشود. آنجا ژاپن رقیب ما بود. هرچه هم به آقای احمدینژاد گفته شد ژاپن موقعیتش بالاست و آرای بیشتری میآورد، ایشان بر موضع خودش اصرار داشت. با یک عدد خیلی بالایی ژاپن رقابت را برد و نشان داد دولت ایران در سازمان ملل منزوی است. یعنی روابط دولت نهم نتوانست به سیاست خارجی آقای احمدینژاد کمک کند.
نظرتان درباره گسترش روابط با کشوهای آمریکای لاتین چیست؟
ارتباط دولت آقای احمدینژاد با کشورهای آمریکای لاتین اشکالی ندارد. خوب هم هست اما بسنده کردن رابطه با این کشورها کار اشتباهی است. چون این کشورها نه همسایگان ما هستند نه منافع مشترکی در منطقه با ما دارند و نه در جامعه بینالملل تأثیرگذارند که بتوانند جایی مشکلی را از ما حل کنند.
اگر رابطه با کشورهای آمریکای لاتین خوب است چرا در دولت آقای خاتمی مغفول مانده بود؟
مغفول نمانده بود. اتفاقاً این ونزوئلا و همین آقای چاوز یکی از دوستان آقای خاتمی بود. هم آقای خاتمی رفت ونزوئلا هم چاوز آمد ایران.
روابط ایران با سایر دولتها در دولت قبل چگونه بود؟
سیاست خارجی در آن زمان موفق بود و کشورهای مهم دنیا با ما رابطه داشتند اگرچه بُعد تبلیغاتی این مسائل پایین بود. این جوری نبود که مثلاً در زمان آقای خاتمی به کشورهای آفریقایی کمتوجهی شود. قطعاً این جوری نبود. در حالی که رابطه گستردهای بااروپا داشتیم با کشورهای مهم عربی هم رابطه داشتیم با آسیای مرکزی و قفقاز هم رابطه داشتیم.
نمود رابطه با «کشورهای مهم» در زمان خاتمی که میفرمایید چه بود؟
جایگاه بینالمللی ایران در دولت آقای خاتمی بهترین جایگاه بعد از انقلاب و حتی قبل از انقلاب بوده است. همان طور که گفتم تلاش آقای احمدینژاد برای عضویت غیر دائم شورای امنیت در سازمان ملل بینتیجه ماند، اما آقای خاتمی در سال 2001 یک پیشنهاد به نام گفت وگوی تمدنها را میدهد به سازمان ملل و سازمان ملل نه تنها به صورت کامل آن را تصویب میکند، بلکه همه کشورهای عضو رأی میدهند که سال2001 بشود سال گفت وگوی تمدنها. این نشان میدهد که جایگاه ایران در سازمان ملل کجا بود. این نمود آن است.
اما اهمیت پیشنهاد نامگذاری سالی به نام گفتوگوی تمدنها با درخواست عضویت در شورای امنیت یکی نیست.
خب شورای امنیت هر موضوعی را که بخواهد میتواند وتو کند. یعنی آمریکایی که در آن زمان با ایران رابطه نداشت اصلاً جرات اینکه با ایران مخالفت کند نداشت. در عین حال آقای کلینتون در سازمان ملل دنبال آقای خاتمی میدوید که بیاید با آقای خاتمی صحبت کند و ملاقات کند. البته متأسفانه عکس این جریان در زمان آقای احمدینژاد اتفاق افتاد. آقای احمدینژاد دو بار در سازمان ملل پای سخنرانی جورج بوش نشست در حالی که بوش اصلاً توجهی نکرد. در حالی که کلینتون در سازمان ملل رفت پای سخنرانی آقای خاتمی نشست. به این میگویند موقعیت بینالمللی.
در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی برای شرکت در شورای همکاری خلیج فارس دو مرتبه درخواست داده شد، که به نتیجه هم نرسید. اما وقتی آقای احمدینژاد با دعوت در این جلسه شرکت کرد مورد هجمه داخلی قرار گرفت. این کار چه توجیهی داشت؟
این حرف درست نیست. هیچ زمان ما چنین درخواستی نکردیم. در هشت سالی که من مسئول بودم هیچ درخواستی برای شرکت در شورای همکاری خلیج فارس ارائه نشد. این کار دلیل هم داشت. فلسفه وجودی شورای همکاری خلیج فارس ضد ایران است. آمریکا برای مقابله با ایران شورای همکاری را تشکیل داد. نکته دوم اینکه این کشورهای عربی تک تک شان جرات اینکه علیه ما حرفی بزنند ندارند، این است که ترجیح میدهند حرفهای علیه ما را در شورا بزنند که وقتی ما اعتراض میکنیم بگویند تصمیم شورا این بوده و دست ما نیست.
به این دلیل ما اصلاً صلاح نمیدانستیم که ایران برای شرکت در شورای همکاری درخواست کند. ما هم هیچ وقت این کار را نکردیم. اما شرکت آقای احمدینژاد در این جلسه اشتباه بود و نتیجهاش آن شد که اولاً در اجلاس قطر میز آقای احمدینژاد را نسبت به رؤسای کشورهای دیگر عقبتر گذاشته بودند، که البته تلویزیون ایران این صحنه را نشان نداد. یعنی ایشان در ردیف بقیه رؤسا ننشست. حتی در نشستن هم ایران را تحقیر کردند. بعد هم آنجا در مقابل ایشان همان ادعاهای قبلی دوباره مطرح شد که ایشان نتوانست عکسالعملی نشان دهد. دوباره بحث جزایر را مطرح کردند؛ به تمامیت ارضی ایران خدشه وارد کردند و همه در مقابل رئیسجمهور ایران. یکی از اشتباهات بزرگ آقای احمدینژاد شرکت در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس در قطر بود و قبل از آن سفر ایشان به امارات به دلیل ادعاهای ارضیای که آنها درباره ایران کردند.
این نوع سرمایهگذاری روی کشورهای خلیج فارس کار درستی است؟
اتفاقاً این سرمایهگذاریها منافع ایران را زیر سؤال میبرد. نتیجه این سفرها میدانید چه شد؟ بعد از یک مدت دوباره ادعای تمامیت ارضی مطرح شد. دبیر شورای همکاری خلیج فارس گفت ما اصلاً به پیشنهاداتی که آقای احمدینژاد مطرح کرد توجهی نمیکنیم تا مشکل جزایر حل شود. و بعد از مدتی وزیر خارجه قطرگفت ما دیگر آقای احمدینژاد را دعوت نمیکنیم و توبه کردیم. یعنی به غیر از اهانت به رئیسجمهور و ایران این سفرها دستاورد دیگری نداشت.
بر اساس تحلیلهای آمریکایی تلاش آقای احمدینژاد برای برقراری رابطه با آمریکا برای بالا بردن وجهه سیاسی خارجی و داخلی اوست. ارزیابی شما چیست؟ آیا این تلاش به نتیجه میرسد؟
من پیش از این هم گفتهام که آقای احمدینژاد اشتباه میکند که دنبال ایجاد رابطه با آمریکا آن هم به این صورت است. یکی از دوستان خود ایشان هم در مجلس این را گفت که چرا آقای رئیسجمهور از موضع ضعف رفتار میکند. من همان وقت گفتم که جورج بوش رئیسجمهور افراطی و غیرعادی است. با شما رابطه برقرار نخواهد کرد، بیخود این را دنبال نکنید. الان هم اوباما همینطور است اگر هم بخواهد رابطهای برقرار کند این کار را از طریق رهبری دارد دنبال میکند. چنانچه نامهای که فرستاد از طریق رهبری بود. به نظر من آقای احمدینژاد نمیتواند کاری کند. اگر کاری هم انجام شود در چارچوب اختیارات رهبری خواهد بود.
افرادی مانند هوشنگ امیراحمدی در دوره آقای هاشمی و آقای خاتمی هم رفت و آمدهای اینچنینی داشتند. چه شد که این رفت و آمدها در دولت آقای احمدینژاد رسانهای شد؟
دوران آقای هاشمی را نمیدانم ولی در دوران آقای خاتمی چنین چیزی نبوده. آقای امیراحمدی مثل همه میآید و میرود اما اینکه با مقامات بالا رفت و آمد داشته باشد مثلاً با رئیسجمهور، وزیر خارجه یا معاون وزیر دیدار داشته باشد چنین چیزی در دولت آقای خاتمی نبوده و در آن زمان روزنامه کیهان ایشان را به عنوان عامل سیا معرفی میکرد و هر زمان که میآمد ایران دو تا مقاله درباره آن مینوشت، اما در دولت آقای احمدینژاد به زعم این روزنامه ظاهراً ایشان دیگر تطهیر شده، درحالی که خبرهایی از این هست که ایشان در رفت و آمدهای اخیر با مقامات دولتی هم دیدار میکند.
این رفت و آمدها چهقدر مؤثر است؟
اینکه این آدم چهقدر مؤثر است را نمیدانم. ولی ظاهراً چون آقای احمدینژاد خیلی به برقراری رابطه با آمریکا علاقهمند است و از آن طرف هم آن طور که باید و شاید چندان پیشرفتی حاصل نکرده ممکن است به این روش متوسل شده باشد.
فکر میکنید مسئله هستهای ایران مانند چهارسال گذشته همچنان یک زخم بسته باقیمیماند؟
یکی از چالشهای سیاست خارجی آقای احمدینژاد مسئله هستهای است و این چالش ادامه پیدا میکند. علتش هم آن است که آقای احمدینژاد در چارچوب مذاکراتی که شروع کرد - مذاکراتی که همه به تعویق افتاد- کار را به جایی رساند که یا باید امتیاز بدهیم یا باید تحریمهای بیشتر را تحمل کنیم. در صورتی که در همین بحث انرژی هستهای بارها به ایشان گفته میشد کاری نکنید که پرونده ایران برود به شورای حکام. اما ایشان میگفت نمیرود. این هم نمونه دیپلماسی بدون دیپلمات است. بعد که پرونده رفت شورای امنیت میگفت اصلاً قطعنامه تحریم صادر نمیشود. قطعنامه اول که صادر شد گفت قطعنامه دوم صادر نمیشود. دوم که صادر شد گفت قطعنامه سوم صادر نمیشود. متأسفانه این روند ما را به جایی رساند که این جریان تحریم همچنان ادامه دارد.
آقای رئیسجمهور پیوستن به پروتکل الحاقی را با عهدنامههایی که در زمان قاجار بسته میشده مقایسه میکند. با توجه به اینکه این کار در زمانی رخ داده که شما مشاور سیاسی رئیسجمهور وقت بودید این تشبیه را میپذیرید؟
این فقط یک کار تبلیغاتی از سوی آقای احمدینژاد است. من مطمئنم که ایشان نه مطالعه ای درباره قراردادهای زمان قاجار دارند و نه حتی از پروتکل به صورت دقیق اطلاع دارند. مقام معظم رهبری که خودشان درجریان کامل این مسائل بودند در آن زمان این مسئله را تأیید کردند. آن شرایط، شرایط بسیار حساسی بود و منافع ایران حکم میکرد که این کار انجام شود که شد و ایران را از یک خطر بسیار بزرگ نجات داد.
آقای صدر! عرصه سیاست خارجی را در دولت دهم چهطور میبینید؟
شرایط کنونی ادامه چهار سال گذشته است. در چهار سال گذشته آقای احمدینژاد سیاست خارجی موفقی نداشت. جز در جاهایی محدود نتوانست موقعیتی مطلوب برای ایران کسب کند. نتیجه سیاست خارجی آقای احمدینژاد انزوای سیاسی ایران و افت جایگاه کشورمان در جامعه بینالمللی بود.
منبع: روزنامه خبر
نظر شما :