سالروز ترور احمد شاه مسعود
«به خدا سوگند حتى اگر به اندازه کلاهم جاى ماندن در اين سرزمين را داشته باشم، مىمانم و مقاومت مى کنم.» اين سوگند مردى است که هنوز فرزندان سرزمين افغانستان به ياد دارند و برگ برنده ياران او براى جلب اعتماد عمومى در عرصههاى مشارکت طلبانه افغانستان نوين است. نام او هنوز هم براى مردم افغانستان نشانههاى اعتماد و اميد است.
سپتامبر 2001 يادآور روزهاى تلخى براى مردم افغانستان است، اگرچه بسيارى از مردم کشورهاى متجاوزبه افغانستان مخالف حمله به اين سرزمين بودند، اما اين کشتارها و تجاوزها شايد حربه دولتمردانشان براى تسکين غم قربانيان حادثه يازدهم سپتامبر و انتقام بود. چه بسا فرزندان و ياران احمدشاه مسعود همچنان به دنبال خون خواهى او هستند.
به گزارش ايسنا، احمدشاه مسعود که او را شير پنجشير مىخواندند از فرماندهان و مجاهدين افغان در11 شهريور ماه سال 1332 در روستاى جنگلک استان پنجشير متولد شد.
پدر او از افسران ارتش افغانستان در دوران سلطنت محمد ظاهر شاه بود و در تشويق و جمعآورى مجاهدان و مبارزان از زادگاه خود، براى کسب استقلال از استعمار بريتانيا در سلطنت شاه امان الله شخص فعال و پر تحرکى محسوب مىشد.
سالهاى آغاز کودکى مسعود در زادگاهش دره پنجشير گذشت. قبل از آنکه آموزش هاى ابتدايى را به پايان برساند با خانواده به کابل رفت و در مدرسه شاه دوشمشيره ادامه تحصيل داد اما به دليل تغيير وضعيت پدرش به هرات رفت و با علوم دينى و مذهبى آشنا شد و سپس به کابل رفت و اگرچه به فعاليتهاى نظامى علاقه داشت؛ اما در سال 1352به دانشکده مهندسى پوليتکنيک وارد شد و همزمان به عضويت نهضت اسلامى افغانستان در آمد و دو سال بعد رهبرى مبارزه در نخستين قيام پنجشير در برابر حکومت وقت را به عهده گرفت.
احمد شاه مسعود با ناکامى اين قيام و اعدام دوستانش تحت تعقيب دولت به پاکستان رفت و پس از کودتاى هفتم ارديبهشت ماه 1357 و آغاز جهاد در نورستان و کنر با رهبرى دستههاى کوچک مجاهدين در رهبرى مبارزه عليه رژيم کمونيستى وابسته به شوروى شرکت کرد.
احمد شاه مسعود در خرداد ماه 1358 با رهبرى گروههاى چريک مجاهد نورستان وارد پنجشير شد ودر طول يک ماه اولين دستههاى منظم چريکى را در دره پنجشير ايجاد کرد و سه سال به درگيرى با روسها همت گماشت و در 1361 به همراه سه گروه نظامى خود يعنى گروههاى محلى، ضربت و متحرک با شش تهاجم گسترده ارتش علیه اتحاد شوروى سابق در پنجشير براى توافق آتش بس به پاى ميز مذاکره با فرمانده کل نظامى روسها در افغانستان رفت. در طول دو سال آتش بس به سازماندهى نيروهاى مقاومت عليه اشغال افغانستان در خارج از دره پنجشير مبادرت کرد و با تاسيس شوراى نظارتی در 9 استان شمالى افغانستان يکى از منظمترين تشکلهاى نظامى و چريکى عليه اشغال شوروى و مقابله با رژيم کمونيستى را پايهگذارى کرد.
تا سال 1367هشت حمله ارتش متجاوزين اتحاد شوروى سابق در پنجشير در برابر نيروهاى چريکى آموزش ديده احمد شاه به شکست کامل انجاميد و به دنبال خروج آخرين سرباز اتحاد شوروى از خاک افغانستان در سال 1369، شوراى عالى فرماندهان ارشد جهادى افغانستان در شاه سليم را راه اندازى کرد و به دعوت پاکستان به ديدار مقامات پاکستان و سران مجاهدين مستقر در پاکستان رفت.
تشکيلات نظامى احمد شاه ترکيب کارآمدى از روشهاى سنتى رزمى افغانها و قواعد مدرن جنگ چريکى بود که او از چهگوارا و ديگر رهبران چريکى آموخته بود. روشهاى نظامى مسعود به عنوان موثرترين قواعد جنگ چريکى در بين همه نيروهاى مقاومت تاکنون شناخته شده است و حلقه ياران او براى مبارزه در راه آزادى و امنيت افغانستان با حضور اشخاصى همچون عبدالله عبدالله پزشک او شکل گرفت.
احمد شاه مسعود در ادامه فعاليتهاى چريکى با وجود اختلافات داخلى در سال 1371 شهر جبل السراج در شمال کابل را به کنترل در آورد و نيروهايش را براى تصرف شهر کابل آماده کرد. در اين بين عبدالوکيل وزير امور خارجه دولت کمونيستى افغانستان با پيشنهاد تشکيل دولت ائتلافى با مجاهدين و ايستادگى در مقابل حکمتيار به ديدار او آمد، اما او اين پيشنهاد را رد کرد.
وکيل براى بار دوم با تسليم بدون قيد و شرط دولت نزد مسعود مىرود و مسعود به وکيل مىگويد موضوع را بايد با سران مجاهدين از جمله حکمتيار در ميان بگذارد و هنگامى که نيروهاى او پايتخت را در محاصره داشتند با حکمتيار در خصوص تسليم بدون قيد و شرط دولت نجيب الله گفت و گو مى کند و احمدشاه مسعود با تاکيد بر سقوط رژيم کمونيستى و لزوم تشکيل دولتى با مشارکت همه گروه ها، ورود گروههاى نظامى مجاهدين از چهار گوشه شهر را علت هرج و مرج و درگيرى در شهر بر مى شمرد. اما حکمتيار در همين گفت و گو به مسعود پيشنهاد تشکيل دولت از سوى حزب اسلامى و جمعيت اسلامى افغانستان را ارائه مىکند که مسعود آن را رد و همچنان بر مشارکت ديگر جناحها در دولت تاکيد مى کند.
او پس از اين گفت و گوى بى نتيجه با حکمتيار در صدد دفاع از کابل برآمد و با استفاده از هليکوپترهاى پايگاه هوايى بگرام هزاران تن از نيروهاى خود را به کابل اعزام کرد تا با ساير نيروهاى رژيم که آماده انتقال قدرت و پذيرش دولت مجاهدين بودند، مانع هجوم نيروهاى حزب اسلامى حکمتيار به شهر شوند و از شکستن کمربندهاى امنيتى شهر و فروپاشى نظم و ثبات پايتخت جلوگيرى کنند.
در حالى که رهبران احزاب مجاهدين در پيشاور حکومت انتقالى خود را به رياست صبغت الله مجددى اعلان کردند، نيروهاى حزب اسلامى حکمتيار در فرداى آن روز در زدوبند پنهانى با بخشى از جناح خلق و پرچم به رهبرى رازمحمد پکتين، محمداسلم وطنجار وزراى داخله و دفاع و ژنرال محمدرفيع معاون رئيس جمهوری وارد حوزههاى امنيتى شهر و نقاط مهم پايتخت شدند.
در نتيجه اين وضع کمربندهاى امنيتى اطراف پايتخت شکست و دستههاى مختلف مسلح احزاب و گروه هاى مجاهدين و غير مجاهدين وارد شهر شدند. گلبدين حکمتيار ظهر آن روز از تصرف کابل و به پايان رسيدن عمر حکومت احزاب مجاهدين قبل از تسليم گيرى قدرت که حتى نمايندگان وى در پاى توافقنامه اين حکومت امضا کرده بودند، سخن گفت.
احمد شاه مسعود در اولين ابلاغيه حکومت انتقالى مجاهدين به وزارت دفاع اين حکومت منصوب و موظف به دفاع از کابل و تأمين ثبات پايتخت شد. اما براى تأمين چنين امرى در جنگ با گلبدين حکمتيار قرار گرفت. چون حکمتيار قبلا آرامش و ثبات پايتخت را نخست با تهديد و سپس با هجوم نيروهاى خويش برهم زده بود. هرچند نيروهاى حکمتيار در اين جنگ از شهر کابل بيرون رانده شدند و مراسم رسمى انتقال قدرت برگزار شد اما احمدشاه مسعود در دولت مجاهدين در کابل که چهار سال و پنج ماه به طول کشيد، درگير جنگ تحميلى و فرسايشى شد.
سقوط رژيم حزب دمکراتيک خلق به دست احمد شاه مسعود براى اطلاعات نظامى ارتش پاکستان که گلبدين حکمتيار را در رهبرى دولت مجاهدين مد نظر داشت ناخوشايند وغيرقابل تحمل محسوب مى شد.
آزادگى و استقلالى احمدشاه مسعود براى ساير همسايگان و بسيارى از کشورهاى صاحب علاقه و ذى نفع در افغانستان جز ايران که حامى او در تلاش هاى چريکى بود، خوشايند نبود.
بسيارى از آن کشورها در مقاطع مختلف موضع منفى در قبال دولت مجاهدين گرفتند. سازمان ملل متحد، ايالات متحده امريکا و اروپا نه تنها از دولت مجاهدين که زمانى آنها را در جنگ عليه شوروى يارى مىرسانيدند حمايت نکردند بلکه برعکس با سکوت رضايت آميز خود دست پاکستان و همسايگان را در تداوم دخالت و بى ثباتى در افغانستان باز گذاشتند. تلاش مسعود در اين دوره براى قانع کردن کشورهاى غربى به خصوص امريکا در کمک به تأمين ثبات در افغانستان با قطع دخالت پاکستان بىنتيجه ماند.
مسعود در سال 1371 با قبول هرگونه خطرى به منطقه تحت کنترل نيروهاى حکمتيار در شرق کابل رفت و با او معاهده صلح و ختم جنگ امضا کرد و حکمتيار خواستار عقب رفتن نيروهاى مسعود از کابل شد.
احمدشاه مسعود برکنارى خود را از وزارت دفاع در سال 1372 به منظور استقرار صلح توسط رهبران احزاب مجاهدين در جلال آباد پذيرفت. اما کنار رفتن او از وزارت دفاع موجب قناعت گلبدين حکمتيار در پايان دادن به جنگ عليه کابل نشد و بيش از يک سال و نيم کابل را گلوله باران کرد و هزاران نفر را به کام مرگ کشاند.
سرانجام مسعود براى دستيابى به صلح هرچند با ناخشنودى و اکراه حضور او را در تابستان 1375 در کابل به عنوان صدر اعظم پذيرفت.
اما جبهه جديد درگيرى با طالبان بود و او چند بار براى جلوگيرى از سقوط هرات و استانهاى غربى کشور صدها تن از نيروهاى خود را از مرکز به شيندند و هرات اعزام داشت و تا سال 1374 مانع سقوط آن مناطق به دست طالبان شد. در حالى که طالبان با تصرف ولايات شرقى در سال 1375 به کابل پايتخت کشور دست يافت و احمدشاه مسعود يک روز قبل از ورود طالبان به شهر کابل، نيروهاى خود را از پايتخت به سوى شمال عقب برد، زيرا براى او تداوم مقاومت در برابر سلطه طالبان و تجاوز پاکستان از اهميت و اولويت برخوردار بود و پس از ترک پايتخت هزارن تن نيروهاى خود را داخل وادى پنجشير ساخت و مدخل دره را با قسمتى از سرک غرض جلوگيرى از ورود نيروهاى طالبان منفجر کرد و فرصتى براى مردم پايتخت و شمال پايتخت در شناخت بهتر طالبان مهيا کرد و دوهفته بعد در يک حمله سريع و ناگهانى نيروهاى طالبان را از دهانه پنجشير و سالنگ تا دامنههاى کوتل خيرخانه درهم شکست و اولين بار دهها نفر از جنگجويان خارجى را که بيشترشان پاکستانى بودند به اسارت درآورد.
سپس با عبدالکريم خليلى رهبر حزب وحدت و ژنرال عبدالرشيد دوستم در شهرک خنجان شمال سالنگ معاهده تشکيل ائتلاف نظامى "شوراى عالى دفاع از وطن" را امضا کرد.
در سالهاى 1376 و 1377 هجرى خورشيدى دو بار لشکر وحشت طالبان با سپاهيان اجير و داوطلب ويرانى از شمال افغانستان سرازير شدند و به استثناى وادى پنجشير و برخى از دره ها و دامنههاى شمال هندوکش و پامير سيطره وحشت و ترور را به همه ولايات کشور گسترش دادند.
احمدشاه مسعود در سالهاى حاکميت طالبان و سلطه تروريسم چند بار به گونه شگفت آورى در سال هاى 1375 و 1376 و 1378 درهها و تاکستانهاى شمالى را از اشغال نيروى مهاجم طالبان و تروريسم آزاد ساخت و هزاران نفر از نيروهاى زمين سوز و آدم کش آنها را که صدها پاکستانى و عرب در ميان شان قرارداشت سرکوب کرد و به اسارت درآورد.
او در سال 1377در پنجشير جلسهاى را متشکل از سيصد تن فرماندهان مناطق و اقوام مختلف افغانستان، رهبران گروهها و احزاب مجاهدين براى ايجاد هماهنگى و اتخاذ استراتژى واحد مبارزه و مقاومت عليه طالبان داير کرد.
سختترين و نابرابر ترين جنگ احمد شاه مسعود با نيروهاى طالبان و متجاوزين خارجى در تابستان 1379 در تالقان به وقوع پيوست. اين جنگ با هجوم 20 هزار تن نيروى طالبان، تروريستهاى القاعده و متجاوزين پاکستانى براى تسخير تالقان و تصرف بدخشان و تمام مناطق عقبى در شمال و شمال شرق وادى پنجشير بيش از يک ماه طول کشيد. در اين جنگ نيروهاى خارجى در ميان طالبان بيشتر از نيروى بومى طالبان بود.
با اينکه او در طول سالهاى مقاومت و جنگ با طالبان و تروريسم از هر فرصت و زمانى براى مذاکره با طالبان نيز استفاده کرد اما اين مذاکرات به نتيجهاى نرسيد. او در اين سالها پيوسته با افراد و نمايندگان مختلف رسمى و غيررسمى مجامع جهانى چه در داخل افغانستان و چه درخارج از کشور به مذاکره و گفت و گو پرداخت تا حقانيت مبارزه و مقاومت خود را به گوش آنها برساند و همکارى آنها را در استقرار صلح و ثبات در کشورش جلب کند. عمدهترين مذاکرات او با جامعه اروپايى در مقر پارلمان اروپا در شهر استراسبورگ فرانسه بود.
او در طول حيات مبارزه و مقاومت براى عدالت و آزادى در وطنش پيوسته در معرض خطر بود. نخستين توطئه براى ترور او در سال 1354 از سوى گلبدين حکمتيار و دومين تلاش در تابستان 1358 رخ داد که ناکام ماند.
حتى تلاشهاى نافرجامى براى کشتن مسعود از سوى خاد انجام گرفت. نقشههاى ترور او با انفجارهایى که از راه دور کنترل مىشد به ويژه در دوران دولت مجاهدين در کابل بارها خنثى شد و در سال هاى 1367، 1371 و 1373 از اين اقدامات جان سالم به در برد.
اما سرانجام دو تن از اعضاى القاعده با نام خبرنگار به نامهاى عبدالستار دهمن با پاسپورت بلژيکى به اسم محمد کريم توزانى و محمد قاسم بقالى که هر دو مراکشى بودند و از طريق کابل وارد استان پروان شدند و با نامه رسمى وزارت خارجه طالبان به وزارت دفاع معرفى شدند تا به فعاليت خبرى در استانهاى پروان و کاپيسا بروند. پاسپورت آنها ويزاى يکساله کثيرالورود پاکستان را داشت که توسط خليل الرحمن منشى اول سفارت پاکستان در لندن صادر شده بود.
اين دو در قالب کار خبرى منتظر مصاحبه با احمدشاه مسعود بودند و در 18 شهريور 1380 برابر با نهم سپتامبر 2001 براى مصاحبه در خواجه بهاءالدين استان تخار آماده شدند. در اين مصاحبه محمد کريم توزانى که نامی حقیقیش عبدالستار دهمن بود در نقش خبرنگار و محمدقاسم بقالى که او نیز نام حقیقیش السویر بود در نقش فيلمبردار ظاهر شدند. در نخستين لحظات مصاحبه، محمدقاسم بقالى فرد اصلى عمليات انتحارى که در مقابل احمدشاه مسعود قرار گرفت، بمبى را که در کمرخود به جاى چند بطرى جاسازى کرده بود را منفجر کرد. آتش اصلى انفجار قلب مسعود را نشانه گرفت و او در همان لحظات آغاز انفجار به شهادت رسيد.
محمد عاصم سهيل از کارمندان وزارت خارجه که در کنارش نشسته بود نيز جان داد. مسعود خليلى سفير افغانستان در دهلى که براى ترجمه مصاحبه حضور داشت به شدت مجروح شد و فهيم دشتى خبرنگار داخلى که در وسط اتاق مصروف عکس بردار بود جراحات خفيفی برداشت. بدن محمدقاسم بقالى متلاشى شد و محمد کريم توزانى که بدون برداشتن جراحاتى در حال فرار بود توسط مجاهدین به قتل رسيد.
جسد مسعود را در سردخانهاى گذاشتند و پيکر او را 8 روز بعد به زادگاهش در وادى پنجشير آوردند و بيست و ششم شهريور ماه 1380 در سريچه تپه بلندى ميان رخه و بازارک که اکنون تپه سالار شهيدان نام گرفته است، به خاک سپردند.
با گذشت هشت سال از اين واقعه هنوز اطلاعات دقيقى درباره طرح حمله انتحارى به جان احمد شاه مسعود وجود ندارد. مرگ او درهالهاى از غبار حادثه برجهاى دو قلوى امريکا در اخبار جهان منعکس شد. اما ياران او تنها پس از 13 روز از مرگ او در جنگى جديد در برابر امريکا قرار گرفتند. حمله امريکا به افغانستان شايد در ابتدا توانست طالبان را از عرصه سياسى و نظامى در افغانستان خارج کند، اما ريشههاى آن همچنان در اين کشور باقى ماند و افغانستان در سالهاى اخير شاهد رشد شديد طالبان بود.
نظر شما :