افغانستان جنگ اوباما نيست
کاهش حمايت مردمى از جنگ افغانستان در آمريکا تعجببرانگيز نيست. بحران اقتصادى جهانى مردم را بيشتر به مسائل داخلى کشانده است. به علاوه خستگى از يک جنگ عمومى در امريکا به همراه اين واقعيت که جنگ افغانستان قرار نيست به اين زودى به نقطه خوبى برسد- امروز وضعيت افغانستان بدتر از سالهاى گذشته است- اين جنگ را به يک نبرد بدون طرفدار تبديل کرده است.
اما مخالفت محافظهکاران امريکايى با جنگ افغانستان – درست مانند جنگ در عراق- نشانه و علامتى از يک مسئله بزرگترى است: تاريخ طولانى احزاب سياسى که قدرت را در دست ندارند،ديدگاهى انزواگرا را توسعه مىدهد. به عنوان مثال، دموکراتها همواره در گفتار مخالف حمايت ريگان،رئيسجمهور اسبق امريکا از شورشيانى بودند که عليه دولت چپى نيکاراگوئه بودند،آنها همچنين با دولت دموکراتيک در السالوادور مخالف بودند، از دخالتها و تجاوزهاى امريکا در گرنادا شکايت مىکردند و با ايستادگى امريکا در مقابل اتحاديه جماهير شوروى مخالف بودند.
بسيارى از دموکراتها با سياستهاى جورج بوش، رئيسجمهور سابق امريکا مخالف بودند و يا انتقادهايى را به اين سياستها داشتند. اين مخالفتها و انتقادها شامل آزادسازى پاناما بود از سوى ديگر آنها به شدت مخالف جنگ اول خليج فارس بودند به طورى که تنها 10 سناتور دموکرات در سنا به آن راى داده بودند.
در دهه 1990 اما ورق برگشت. در اين دوران بسيارى جنگ کوزوو را جنگ کلينتون ناميدند و اکثريت جمهورىخواهان در سنا عليه بمباران اردوگاههاى آنها راى دادند و اين درحالى بود که صربها سبب آوارگى حدود نيم ميليون کوزوويى در منطقه شده بودند و امنيت و ثبات منطقه جنوب اروپا را برهم زده بودند،و برخلاف امروز، اين مسئله با مشکلات اقتصادى در داخل کشور گره نخورده بود. در ضمن در آن دوره تمام مسووليت اين جنگ تنها بر دوش امريکا نبود. (18 کشور ديگر در جبهه ما در بالکان مبارزه مىکردند). محافظهکاران همچنين بر سر اين مسئله توافق داشتند که کلينتون ضربه سنگينى به صدام حسين در در عراق در سال 1998 وارد کرد که اين مسئله سبب شد تا توجه مردم امريکا از اسکاندال مونيکا لوينسکى به سمت عراق تغيير جهت دهد.
در اين دهه دموکراتها به شدت با سياستهاى جورج بوش در عراق مخالفت کردند و حتى اين جنگ را جنگى باخته مىدانستند و هرکارى براى پيشروى اين جنگ انجام مىدادند.
نگرانى ما اين است که تمايل حزبى که خارج از قدرت است،امريکا را از نقش بينالمللى خود دور کند و سياستهاى اوباما درباره افغانستان را سست کند.
رئيسجمهور مستحق اعتبار 17 هزار نيروى تازه در افغانستان است که اوايل سال جارى وعده داده است. همچنين تغييرات در فرماندهان امريکايى در افغانستان نيز تصميم مهمى است.
هر دوى اين تصميمها، تصميمات بسيار سختى است. عکسالعمل رئيسجمهور حتى برخى را در حزب خود با شک و ترديد مواجه کرد که گمان مىکردند که اوباما تعهدات امريکا در افغانستان را برطرف خواهد کرد. اوباما نه تنها به نصيحتهاى آنها گوش نداد،بلکه تعهدات امريکا در افغانستان را نيز دوبرابر کرد. بنابراين آنها ديگر طرفداران پر پرو پاقرص اوباما در افغانستان نيستند.
جنگ در افغانستان در واقع بخش بحرانى مبارزه امريکا عليه اسلام نظامى است. اگر ما در افغانستان پيروز نشويم در واقع پيامدهاى فاجعهبارى براى اعتبار امريکا و پاکستان خواهد داشت. اين مسئله مىتواند فلاکت و نااميدى را براى مردم افغانستان به همراه داشته باشد. چنين شرايطى مىتواند افغانستان را بار ديگر به خانهاى براى تروريسم تبديل کند. دولتهاى همسايه افغانستان بخصوص پاکستان هستهاى، به سرعت پس از چنين حادثهاى از هم مىپاشد و بىثبات مىشود.
پيشرفت و موفقيت نهايى در افغانستان،هرچند که بسيار دشوار است اما با مقايسه نسبت به شرايط در عراق مسئلهاى غير قابل دسترس نيست.
ما همچنين بر اين باوريم که حمايت از سياستهاى رئيسجمهور در افغانستان حرکتى زيرکانه براى جمهورىخواهان است. در يک کلام تمايل به منزوى کردن به طور کلى براى امريکا مناسب نيست. حتى در جنگهايى که هيچکس از آنها حمايت نمىکرد مانند جنگ ويتنام اين مسئله خود را نشان داده است. جمهورىخواهان در چنين شرايطى بايد در کنار رئيسجمهور باشند و از او حمايت کنند. ما به خوبى مىدانيم که عدم حمايت از رئيسجمهور چه صدماتى را مىتواند به سياست خارجى امريکا وارد کند. جمهورىخواهان هرگز نبايد آنچه را که دموکراتها با جورج بوش کردند تکرار کنند.
سياستهاى اوباما مسلما از انتقادها به دور نخواهد بود.
ما همچنين براين باوريم که جمهورىخواهان بايد مقاومت خود را ادامه دهند و عکسالعملهيا به موقع تمام احزاب مخالف را داشته باشند و اين نکته را فراموش نکنند که به هرحال اوباما شخصى است از حزب مخالف. در چنين شرايطى، اوباما مسلما در شرايطى گام برخواهد داشت که امنيت ملى و ارزشهاى عميقتر در اولويت قرار مىگيرد. جمهورىخواهان نيز بايد چنين کنند. در چنين شرايطى حتى اگر شرايط در آسياى مرکزى سختتر هم شود، مهم اين است که سياستمداران بد را از صحنه دور کنيم و حتى اجازه ظهور دوباره به آنها ندهيم.
مبنع: وال استريت ژورنال
نظر شما :