تسلیم بعد از فرار

۲۸ مرداد ۱۳۸۸ | ۱۷:۰۸ کد : ۵۴۳۶ اخبار اصلی
گفت و گو با محافظ بن لادن بعد از فرار از زندان یمن
تسلیم بعد از فرار
بعد از پیگیری های مستمر روزنامه القدس العربی چاپ لندن موفق شد موافقت فوزی محمد عبدالقوی محافظ اسامه بن لادن را برای گفت وگو درباره وجود القاعده و طالبان در یمن و نحوه شکل گرفتن آنها در این کشور و تحولات خاورمیانه جلب کند. فوزی محمد از محافظان سابق اسامه بن لادن رهبر گروه القاعده و همچنین یکی از فراریان زندان سیاسی یمن است. در این گفت وگو می توان نوعی ترس و احتیاط را در چهره فوزی محمد مشاهده کرد.

-لطفاً خودتان را کامل برای خوانندگان ما معرفی کنید و مختصری درباره نحوه شکل گرفتن حرکت تان توضیح دهید.
من فوزی محمد عبدالقوی الوجیه از اهالی شهر تعز هستم و در یک خانواده کاملاً مذهبی که در رسومات دینی بسیار سختگیر بودند، پرورش یافتم. پدرم از علمای شافعی یمن است. تحصیلات راهنمایی را در شهر تعز سپری کردم و دوران کودکی را در این شهر گذراندم. در حال حاضر متاهل و دارای دختری به نام صهیب هستم.

-
چطور و چگونه حرکت جهادی خودتان را آغاز کردید؟
حرکت جهادی من از زمان بازگشت جوانان جهادی از کشور بوسنی و هرزگوین شروع شد. من از اخلاص و جانفشانی این جوانان که برای نجات جان مسلمانان به بوسنی رفته بودند تا حامی برادران و خواهران دینی خود باشند، تحت تاثیر قرار گرفتم. اولین سفر جهادی من در مارس 1998 به افغانستان بود تا آنجا مراحل آموزش نظامی را طی کنم و راهی کوزوو شوم.

-
ملاقات شما با اسامه بن لادن چه زمانی بود، آیا در همان سفری که به افغانستان داشتید با او ملاقات کردید یا اینکه در مکانی دیگر با او دیدار داشتید؟
اوایل سال 1998 زمانی که من به قندهار رسیدم با اسامه بن لادن ملاقات کردم و این دیدار قبل از اعزام ما به پادگان های آموزش نظامی صورت گرفت.

-
شما را چگونه به عنوان محافظ شخصی اسامه بن لادن انتخاب کردند؟
بعد از آنکه نیروهای امریکایی، پایگاه های نظامی طالبان در منطقه خوست افغانستان را بمباران کردند به کابل منتقل شدم و از آنجا به قندهار رفتم. در مدت کوتاهی که در قندهار اقامت داشتم سرکرده گروه طالبان از من خواست به عنوان یکی از نیروهای محافظ بن لادن باشم که بدون هرگونه تردیدی درخواست او را پذیرفتم؛ به خاطر آنکه من شدیداً تحت تاثیر رفتار و اخلاق بن لادن قرار گرفته بودم و همزمان او را به عنوان پدر و برادر خود می دانستم.

-
چه مدت محافظ شخصی بن لادن بودید؟
به مدت دو سال و شش ماه به عنوان محافظ شخصی بن لادن خدمت می کردم.

-
در این مدت به طور مستمر به عنوان محافظ بن لادن ایفای نقش می کردید؟
بله، من تقریباً به صورت مستمر به عنوان محافظ شخصی بن لادن بودم به جز دوره های کوتاهی که به آموزش دوره های نظامی اختصاص داشت و پس از آن باز می گشتم.

-
دقیقاً چه زمانی به عنوان محافظ بن لادن انتخاب شدید؟
بعد از آنکه نیروهای نظامی امریکا پایگاه نظامی طالبان در خوست را مورد هجوم قرار دادند برای مدت کوتاهی به عنوان محافظ شخصی اسامه بن لادن بودم. پس از آن عازم آموزش نظامی شدم و پس از این مدت تا ماه مه سال 2001 در خدمت بن لادن بودم.

-
بازگشت شما به یمن چه زمانی صورت گرفت؟
در ماه مه 2001، دقیقاً چهار ماه قبل از حادثه 11 سپتامبر به یمن بازگشتم.

-
روش دستگیری و محاکمه شما به چه صورت بود؟
زمانی که در کشور عربستان بودم دستگیر شدم. من جزء کسانی بودم که سازمان اطلاعات یمن آنها را در لیست سیاه خود قرار داده بود.

-
سفر شما به عربستان عادی بود یا در حال تدارک برنامه بودید یا اینکه از ترس دستگیری توسط سازمان اطلاعات یمن به این کشور پناهنده شده بودید؟
بله، برای یک سفر عادی وارد عربستان شده بودم.

-
زمانی که در عربستان بودید اطلاع نداشتید حکومت یمن خواهان دستگیری شماست؟
بله، اطلاع داشتم حکومت یمن در جست وجویم است. وزارت اطلاعات یمن مشخصات من را به همراه عکس در اختیار عربستان قرار داده بود و از این طریق نیروهای امنیتی عربستان پس از شناسایی من را دستگیر کردند.

-
پس از بازگشت از افغانستان به یمن بازگشتید یا اینکه می خواستید از طریق عربستان یا سومالی وارد یمن شوید؟
پس از بازگشت از افغانستان به یمن رفتم و یک سال و نیم در این کشور بودم و بعداً برای زیارت عازم عربستان شدم.

-
دلایل آنها برای بازداشت شما چه بود و برای چند سال شما را محکوم کردند؟
مهم ترین اتهامات شان تشکیل گروه های مسلح و مشارکت در ربودن نفتکش فرانسوی (لیمبور) بود که در اواخر سال 2002 عازم سواحل حضرموت یمن شده بود. در محاکمه اولیه به 10 سال حبس محکوم شدم.

-
و شما خواهان تجدیدنظر در حکم صادره نشدید؟
دادگاه اجازه تجدیدنظر در حکم صادره را نداده بود.

-
ارزیابی شما از محاکمه تان چگونه است، آیا عدالت در مورد شما به اجرا گذاشته شد؟
محاکمه ما در زمان کوتاهی برگزار شد. قضاتی که ما را محاکمه می کردند از استقلال قضایی برخوردار نبودند و ما این دادگاه را مشروع نمی دانستیم. خواه این محاکمه عدالت را رعایت کند یا نکند، مستقل باشد یا نباشد، ما مجموعاً با این محاکمه مخالف بودیم.

-
در این دادگاه عدالت به اجرا گذاشته شد یا اینکه به نظر شما این یک محاکمه سیاسی بود، چنان که عده یی از وکلا این دادگاه را مورد تایید قرار ندادند؟
همان گونه که اشاره کردم ما این دادگاه را مشروع نمی دانستیم و به حکمی که صادر می کردند، اعتقادی نداشتیم اما ایمان داشتیم که جهانیان این دادگاه را از طریق رسانه های جمعی مشاهده می کنند و رای بر بی گناهی ما صادر می کنند. نظر مردم برای ما اهمیت داشت نه تصمیمی که دادگاه می گرفت.

-
تمام دوران محکومیت خود را در زندان سپری کردید؟
تقریباً ما نصف دوران محکومیت خود را در زندان سپری کردیم و همان طور که از طریق رسانه ها مطلع شدید توانستیم همراه با اشخاصی که متهم به همکاری با طالبان شده بودند از زندان سیاسی صنعا فرار کنیم.

-
ممکن است نحوه فرار خود از این زندان را که به «فرار بزرگ» مشهور است برای ما و خوانندگان مان شرح دهید؟
ما با استفاده از قاشق غذا خوری کف زندان را حفر کردیم و به خاک رسیدیم اما بعد از حفاری به یک بتن سخت در زیر ساختمان مسجد که مقابل زندان قرار داشت، برخوردیم. ما توانستیم به وسیله میله یی فلزی که هنگام حفاری در میان خاک پیدا کرد ه بودیم این بتن سخت را از میان ببریم و به حرکت خود ادامه بدهیم. خاک ها را در اتاق نگهداری می کردیم و با آب آن را تبدیل به گل کرده و بر دیوار اتاق ها می کشیدیم. این روشی است که در افغانستان برای ساختن خانه از آن استفاده می کنند. این کار باعث می شد خاک های حفرشده، کاهش پیدا کنند.

-
طول این تونل که در زیر زندان حفر کردید چند متر بود؟
تقریباً طول این تونل 45 متر و عرض آن بین 70 تا 90 سانتیمتر بود که در بعضی نقاط عرض آن متفاوت بود. در بعضی جاها عریض بود و در بعضی نقاط تنگ.

-
حفر این تونل چقدر طول کشید؟
50
روز تمام برای حفر این تونل وقت گذاشتیم و هنگام حفاری تمامی مسائل را رعایت می کردیم تا کسی متوجه کار ما نشود.

-
از چه وسایلی برای حفاری تونل استفاده کردید؟
همان طوری که قبلاً گفتم به وسیله قاشق و ظروف غذا خوری توانستیم این تونل را حفر کنیم.

-
می توانید به طور مفصل و دقیق نحوه فرار از زندان را برای ما شرح بدهید و به ما بگویید در این لحظات پراسترس چه احساسی داشتید؟
زمانی که می خواستیم از زندان خارج شویم تعدادی مشغول نماز خواندن بودند و تعدادی دیگر از طریق تونلی که حفر کرده بودیم توانستند خودشان را به مسجد مقابل زندان برسانند و وارد آن شوند. از آنجا وضعیت نگهبانان زندان را به دیگران اطلاع می دادند. تعدادی دیگر نیز مشغول آرایش کردن موهای سر و صورت شان بودند تا نگهبانان زندان در موقع خروج از مسجد متوجه فرار ما نشوند. در این لحظه استرس و اضطراب شدیدی داشتیم.

-
چگونه توانستید بدون اینکه فردی از نگهبانان زندان متوجه شود با موفقیت از آنجا فرار کنید؟
ما توانستیم با یک برنامه ریزی دقیق و منظم به این موفقیت نائل شویم. این موفقیت فقط با خواست خداوند صورت گرفت و کسی نمی توانست مانع خواست خداوند شود.

-
در اینجا سوالی که ذهن خیلی ها را به خود مشغول کرده این است که شما چگونه توانسته اید از این تونلی که بسیار تنگ است، فرار کنید. به خصوص شخصی مثل «بیحانی» که از لحاظ وزنی وزن بالایی داشت و جالب است بدانیم چگونه توانست از این تونل خارج شود؟
ما زمانی که در حال حفر تونل بودیم همه جنبه ها را در نظر داشتیم و این مساله را در نظر گرفته بودیم که موقع خروج، دوستانی که دارای وزن بالایی بودند با مشکل مواجه نشوند. لازم است به این نکته اشاره کنم اولین کسی که تمام وسایل خود را جمع کرده بود، به سر و صورت خود رسیده بود و وارد تونل شد همین «بیحانی» بود. سپس یکی پس از دیگری وارد تونل شدیم. بعد از اینکه وارد مسجد شدیم تا اذان صبح منتظر ماندیم و بعد از خواندن نماز صبح همراه با نمازگزاران بدون اینکه کسی متوجه ما شود از مسجد خارج شدیم.

-
نماز صبح را همراه نمازگزاران خواندید یا در مکان دیگری نماز خواندید؟
ما نماز صبح را در نمازخانه خانم ها خواندیم و هنگام خروج اولین اشخاصی که از مسجد خارج می شدند همراه آنها خارج شدیم. ما ابتدا خودمان را به قسمتی که آقایان در آنجا نماز می خواندند، رساندیم و بعد از آن همراه آنها از مسجد خارج شدیم تا نگهبانان زندان متوجه خروج مان نشوند. ما تمام جنبه های احتیاطی را در نظر گرفته بودیم. با اصلاح کردن سر و صورت مان دیگر نگهبانان قادر به شناسایی ما نبودند.

-
فاصله در ورودی نمازخانه زنان با در ورودی مردان زیاد است؟
نه، در نزدیکی نمازخانه مردان قرار دارد و از ترس اینکه کسی ما را تعقیب نکند به آن قسمت رفتیم.

-
نمازخانه زنان در معرض دید نگهبانان زندان قرار نداشت؟
نه، فاصله زیادی با نگهبانان زندان دارد. نگهبانان زندان داخل مسجد را دید نمی زدند و فقط بیرون از مسجد را تحت نظر خود داشتند. از این لحاظ نقطه امنی به شمار می رفت.

-
آیا وقتی از مسجد خارج شدید ماشینی منتظر شما بود یا همراه مردم عادی از آنجا خارج شدید؟
ما کاملاً طبیعی با دیگر نمازگزاران از مسجد خارج شدیم و از آن منطقه دور شدیم.

-
آیا در حفر کردن تونل، نگهبانان زندان با شما همکاری داشتند که بعد از فرار شما از زندان مورد بازخواست حکومت یمن قرار گرفتند؟
لازم است به این نکته اشاره کنم طبیعت هر نظامی این است که احساس ترس کند مبادا کار خود را از دست بدهد و مورد مواخذه و بازخواست قرار گیرد. یک نظامی از لحاظ قلبی شاید همراه شما باشد اما از لحاظ عملی هیچ گونه کاری را برای شما انجام نمی دهد و آن هم شرکت در چنین عملیات بزرگی که علاوه بر از دست دادن کار خود مورد مواخذه قرار می گیرد و به چندین سال حبس محکوم می شود. آنها هرگز دست به چنین کاری نخواهند زد.

-
واقعاً نگهبانان زندان در فرار شما از زندان هیچ گونه دخالتی نداشتند؟
بله، همین طور است.

-
در مدت چند سالی که در زندان بودید نگهبانان با شما برخورد خوبی داشتند؟
همان طور که قبلاً گفتم یک نظامی قلباً با شما ابراز همدردی می کند اما از لحاظ عملی از او بخواهید برای شما کاری را انجام بدهد هرگز چنین کاری انجام نمی دهد. در صورتی که وضعیت ما در زندان برعکس آن چیزی است که شما می گویید. رابطه ما با آنها رابطه خوبی نبود و در صورتی که اگر از کار ما باخبر می شدند شدیداً با ما برخورد می کردند.

-
زمانی که وزارت امنیت یمن برای دستگیری هر یک از 23 نفر شما مبلغ 25 هزار دلار در نظر گرفتند شما احساس نگرانی نمی کردید؟
در حقیقت این مبلغی را که وزارت امنیت یمن برای دستگیری ما در نظر گرفته بود باعث نمی شد ما احساس نگرانی کنیم اما مهم ترین نگرانی ما این بود که مبادا برنامه هایی که برای فرارمان از زندان چیده بودیم با یک اشتباه کوچک امنیتی با شکست مواجه شود.

-
منظور شما از اشتباه امنیتی چیست؟
منظورم از اشتباه جزیی امنیتی این است که مبادا یکی از افرادمان اشتباهی را مرتکب شود و نیروهای امنیتی یمن ما را دستگیر کنند.

-
چرا بعد از اینکه توانستید با موفقیت از زندان فرار کنید خود را تسلیم حکومت یمن کردید؟
در حقیقت بعد از اینکه رئیس جمهور یمن علی عبدالله صالح گفته بود در صورتی که ما خودمان را به نیروهای امنیتی یمن معرفی کنیم مورد عفو او قرار می گیریم در نتیجه ما تصمیم گرفتیم خودمان را معرفی کنیم و بعد از اینکه خودمان را معرفی کردیم رئیس جمهور یمن ما را مورد عفو قرار داد به این شرط که ما همانند دیگر مردمان یمن زندگی عادی داشته باشیم و در هیچ گونه حزب یا گروهی که تهدیدی برای امنیت ملی یمن است، فعالیتی نکنیم.

-
خودتان را مستقیماً به رئیس جمهور یمن یا به نمایندگان او معرفی کردید؟
بعضی از دوستان خودشان را مستقیماً به رئیس جمهور و برخی دیگر خود را به نیروهای امنیتی معرفی کرده بودند. اما در ابتدا ما از جانب رئیس جمهور یمن مورد عفو قرار گرفته بودیم و بعد خودمان را معرفی کردیم.

-
زمانی که تصمیم گرفتید خودتان را معرفی کنید، سران قبایل واسطه شما با حکومت بودند یا از طریق اشخاص دیگری معرفی شدید؟
ما توسط دیگر دوستانی که قبل از ما از زندان خارج شده بودند معرفی شدیم که این اشخاص پس از آزاد شدن از زندان معتقد بودند اختلافات موجود میان آنها و حکومت یمن باید از راه های مسالمت آمیز حل شود تا منجر به درگیری نشود که ما با این اشخاص ارتباط داشتیم و از طریق آنها خودمان را تسلیم حکومت یمن کردیم.

منبع: روزنامه اعتماد


نظر شما :