نباید هر موضوعی را به گردن خارجی انداخت
گمانهزنیها و تصوری که از نقش و ارتباط روسیه با وقایع پس از انتخابات ایران وجود دارد طی یک ماه اخیر در میان اقشار مختلف جامعه و حتی برخی تحلیلگران روند افزایشی داشته است به شکلی که شاهدیم در کنار شعارهای سنتی مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل، این روزها فریاد مرگ بر روسیه نیز شنیده میشود. در عین حال برخی از نخبگان کشور نیز از وجود نوعی ارتباط میان تحولات اخیر ایران و نقش و نفوذ روسیه اظهاراتی داشته اند.
گفتاری از حسن بهشتی پور، کارشناس و تحلیل گر مسائل قفقاز:
در روابط میان ایران و روسیه همواره نوعی بدبینی حاکم بوده است. بخشی از این بدبینی به روابط میان دو دولت مربوط میشده و بخشی نیز در میان مردم ایران رواج داشته است.
اگر سابقه تاریخی ایران و شوروی در دوره روسیه تزاری را از روابط ایران و روسیه پس از فرپاشی شوروی در سال 1991 را از یکدیگر تفکیک کنیم تاحدود زیادی شبهات موجود در ذهن ایرانیان برطرف خواهد شد. در واقع تمایز میان این دورهها ضروری است.
از طرف دیگر متاسفانه در ایران به جای پرداختن به نقاط ضعفها و ریشهیابی مشکلات داخلی به شکلی دقیق و علمی، همواره این تمایل وجود دارد که این مشکلات به گردن کشورهای خارجی انداخته شود، جای تاسف است که در برخی موارد این مسئله در بین نخبگان و روشنفکران کشور دنبال میشود. به عنوان مثال در تحولات پس از انتخابات ایران بسیاری روسیه را دخیل می دانند بی آنکه دلایل قانع کنندهای برای استدلالهای خود داشته باشند.
این مسئله همان رویهای را دنبال میکند که در بسیاری از موارد عدهای دیگر از مقامات یا صاحب نظران کشور در موارد مختلف کشورهای غربی را متهم میکنند، این رویه مشکل آفرین است. اینکه همواره چشم مسئولین یا روشنفکران ایرانی به دنبال توطئههایی باشد که امریکاییان یا اروپاییان از یک طرف و روسیه و چین از سوی دیگر برای ایران در نظر گرفته اند.
اما به این مسئله توجه نداریم که مشکل از کجاست و ما چه نقطه ضعفهایی داریم که باید مورد بررسی قرار گیرد. آیا ما ایرانیان هنوز هم باید نگاهمان به سوی عوامل خارجی باشد؟ همان اندازه که برای ایرانیان آزادی اهمیت دارد، همان اندازه استقلال برای ما ارزشمند است. همانطور که در قانون اساسی کشور آمده که نباید میان آزادی و استقلال تفکیک قائل شد.
تصوری که دور از واقع است
اخیرا فاکتورهایی میان مردم ایران در خصوص نقش روسیه در تحولات پس از انتخابات مطرح می شود که پایه و اساس منطقی و مستدل ندارد. من به عنوان فردی که حداقل بیست سال است مسائل ایران و روسیه را رصد میکنم فارغ از هر نوع تعصب میگویم که وقایعی مانند آنچه اخیرا در ایران رخ داده است هیچ مبنای خارجی ندارد.
به عنوان مثال در بیان ارتباط ایران و روسیه در تحولات اخیر مطرح می شود که آقای احمدی نژاد پس از انتخابات به اجلاس شانگهای در روسیه رفته و آقای مدودف از ایشان استقبال کرده است، در حالی که اولا این برنامه از پیش مشخص بوده، سال قبل در تاجیکستان برگزار و آقای احمدی نژاد در اجلاس حاضر شد، امسال در روسیه بود و سال آینده نیز در کشوری دیگر خواهد بود.
ثانیا استقبال رئیس جمهور روسیه از آقای احمدی نژاد استقبال گرمی نبود که با استناد به آن بتوان به رابطه ویژه ای اشاره کرد. همچنین گفته میشود که نیروهای نظامی و امنیتی ایران در روسیه آموزش چریکی و ضد چریکی دیدهاند در حالی که مراکز امنیتی و انتظامی ایران دارای سوابق لازم هستند؛ یا در بحث خزر این گونه در میان مردم ایران رواج یافته که روسیه و کشورهای حاشیه خزر حق ایران را خورده اند در حالی که هنوز رژيم حقوقی دریای خزر میان کشورهای منطقه در حال بررسی است و هیچ قرارداد نهایی مورد توافق قرار نگرفته است.
کلیه این مباحث جنبه تبلیغاتی و رسانهای دارد و صرف قرار دادن چند فاکتور در کنار هم مبنایی برای استدلال منطقی نیست. این در حالی است که در برابر این نوع برداشتها، اعتقاد به این که در ایران انقلاب رنگی در حال شکل گیری است نیز غیر واقعی و فاقد ارتباط است.
تحولات پس از انتخابات ایران نه تنها ارتباطی با حرکتهای تحت عنوان انقلاب رنگی ندارد، بلکه نمیتوان به صرف برخی شباهتها نمیتوان در مورد موضوعات قضاوت کرد.
بنابراین نه تنها نباید مشکلات رخ داده پس از انتخابات ریاست جمهوری را به گردن غرب انداخت بلکه نباید برخی موضوعات را فارغ از دلایل منطقی به روسیه و چین ربط داد یا به واسطه برخی شباهت ها تحت عنوان انقلاب رنگی از آن یاد کرد.
باید به خود باز گردیم و ضعفها را جستجو کنیم، استقلال و آزادی ما ایرانیان دست خودمان است، لزومی ندارد هر موضوعی را به گردن خارجی انداخت.
نظر شما :