انتخابات لبنان چيزى را تغيير نداد

۱۳ تیر ۱۳۸۸ | ۱۶:۲۶ کد : ۴۹۱۳ گفتگو
گفت‌و‌گوى اختصاصى ديپلماسى ايرانى با محمد ایرانی سفیر سابق ایران در لبنان درباره نتایج انتخابات لبنان و نقش سیاست خارجی ایران در مورد آن.
انتخابات لبنان چيزى را تغيير نداد

 آقای ایرانی برای ما بگویید در لبنان چه شد؟ چرا حزب الله و کلا 8 مارس با وجود آن پیش‌بینی‌ها چنین اتفاقی برایشان افتاد؟

قبل از هر چیزی به نظرم باید مقداری درباره ساختار انتخاباتی در لبنان، ترکیب مجلس و تقسیم قدرت در لبنان اطلاعات دقیقی داشته باشیم و واقعا آنچه در صحنه لبنان در انتخابات پارلمان از نظر تفاوت و پیچیدگی‌هایش با مناطق دیگر بررسی کنیم. لبنان یک وضعیت منحصر به فرد و ویژه‌ای دارد. برای این که کشوری است که نظامش بر اساس یک نظام طائفه‌ای شکل گرفته است. به عبارت دیگر تعریفی که از پیروزی یا شکست درباره کشورهای دیگر مرسوم هست از آنجا که در آن کشورها احزاب حرف اول را می‌زنند و در صورت پیروزی امتیازهای مربوط به نظام مدیریتی کشور و قدرت را در اختیار می‌گیرند در لبنان وجود ندارد. در لبنان اساسا این توازنات طائفی است که روند موازنات را شکل می‌دهد. روشن‌تر این که هیچ طائفه‌ای در لبنان نمی‌تواند طائفه دیگر را تجاهل بکند و در واقع به نقش آن اعترافی نداشته باشد. آنچه به اسم انتخابات در پارلمان شاهد هستیم جابه‌جایی برخی از نیروهایی است که مربوط به طوایف مختلف هستند و اینها اکثریت مجلس را که 64 به علاوه یک خواهد بود با جابه‌جایی خود می‌توانند تغییر دهند و در واقع اکثریتی که در مجلس شکل می‌گیرد بتواند در داخل دولت هم این اکثریت خود را نشان دهد. اما هرگز معنایش این نخواهد بود که اگر جریانی در مجلس اکثریت را به دست بیاورد کلیه اختیارات دولت، مصوبات و مجلس و همه امور را در اختیار خواهد گرفت.

حزب الله و کلا جریان 8 مارس تا آخرین لحظه انتخابات پیش‌بینی می‌کرد که برنده انتخابات لبنان باشد. چرا در حالی که جریان 14 مارس بیم داشت که در انتخابات شکست بخورد در آخر این جریان 8 مارس بود که شکست خورد؟

عوامل متعددی ترکیب جدید را در پارلمان لبنان شکل داد. ببینید اگر شما نگاه عمومی به وضعیت لبنان داشته باشید، می‌بینید که تغییر اساسی در چارچوب‌های طائفه‌ای لبنان شکل نگرفته است. نظام طائفه‌ای در لبنان به گونه‌ای است که هیچ طرف و هیچ جهتی نمی‌تواند از طرف مقابل به عنوان طائفه امتیازی به نفع خود بگیرد. آنچه در قانون آمده تثبیت کرسی‌هایی است که در داخل مجلس برای هر طائفه‌ای وجود دارد. این همواره ثابت بوده است. یک طرف مقابل به عنوان طائفه یا مذهب خاص به هیچ وجه نمی‌تواند در منطق خودش در ترکیب دولت جدید و ترکیب انتخاباتی که در پارلمان صورت می‌گیرد، از سهمیه طرف مقابل به نفع خودش بگیرد. آنچه در آنجا اهمیت دارد، ائتلاف است. ائتلاف و توازن به گونه‌ای است که طرفی بیشترین قدرت را دارد که در درون طوایف آنها را به خودش جذب کند و خود را اکثریت بنامد. بنابر این آنچه ما به آن اکثریت می‌گوییم همه طوایف را شامل می‌شود. آنچه به عنوان اقلیت هست همه طوایف را دارد. این یک وجه تفاوتی است که بین پارلمان لبنان با بقیه حوزه‌های دیگر وجود دارد. اما آنچه که به وضعیت فعلی منجر شد، که نشان می‌دهد بر اساس نتایج اولیه گروه اکثریت همچنان در مجلس اکثریت خواهد بود و گروه 8 مارس به شکل معارضه باقی خواهند ماند که در واقع تغییری در ترکیب گذشته مجلس صورت نگرفته و وضعیت به همان شکلی که بوده، مجددا ادامه پیدا می‌کند. حال اگر بخواهیم می‌توانیم به این نام شکست بدهیم. اما آنچه این انتخابات نشان داد این است که ما یک بار دیگر وضعیت طائفه‌ای را در انتخابات لبنان دیدیم. زعامت و رهبری‌های طائفی همچنان حرف اول را در آنجا می‌زنند. یعنی به عبارت دیگر در طایفه اهل سنت همچنان آقای سعد حریری به عنوان رهبر توانست طوائف مختلف اهل سنت را به شکلی دور هم جمع بکند و از آنها بهره‌برداری بکند. آقای میشل عون به عنوان یک رهبر مسیحی جایگاه خودش را تثبیت کرد. در مرحله بعد هم حزب الله و امل وضعیت شیعه را در تحت کنترل خودشان دارند و به نفعشان حفظ کرده‌اند. در واقع رهبری‌ها و زعامت‌های سیاسی همچنان در لبنان حرف اول را می‌زنند.

عواملی که باعث شد وضعیت بدین ترتیب شود، بخشی از آن عوامل پیدا و ملموس هستند و برخی نیز مخفی و پشت پرده‌اند. آن چیزی که باعث شد نتیجه به این شکل به دست بیاید تا حدودی تا چند روز قبل از انتخابات قابل پیش‌بینی بود. یکی از این موارد حضور بسیار گسترده مسیحی‌ها و اهل سنت پای صندوق‌های رای بود. چیزی که در قبل کمتر سابقه داشت. یعنی در انتخابات گذشته اگر دقت بکنیم مجموع کل لبنان 5/46 درصد در انتخابات شرکت کردند و امروز 55 درصد است. در برخی مناطق مسیحی‌نشین 70 درصد مشارکت داشته‌اند.

عوامل تحریک برای شرکت در انتخابات چه بود؟

صحنه لبنان در خلال این سه چهار سال اخیر کاملا سیاسی شده که طوایف مختلف شروع کردند به نوعی حضور خود را در آن تثبیت کنند. حوادث مختلفی در لبنان رخ داد. مواردی که مربوط به یارگیری‌های جدید بود، بازگشت آقای میشل عون به صحنه بود. تعارضاتی که در درون گروه‌های مسیحی وجود داشت و اختلاف‌ نظرهایی که در صحنه‌های سیاسی و مدیریت کشوری ایجاد شد. این عوامل صحنه سیاسی مسیحی را داغ نگه داشتند. البته این را هم باید گفت که آنچه در صحنه جنوب لبنان که مرکز حضور اکثریت شیعی، حزب الله و مقاومت است تغییری درش به وجود نیامده است. حزب الله و مقاومت بر عکس شاید تفاوت حزب‌الله با جریان‌های دیگر که شکست خورده خیلی تفاوت دارد. این نشان می‌دهد که مردم همچنان در جنوب به مقاومت و گروه‌های معارضه اعتقاد دارند. اما آنچه صحنه را تغییر داد و در مجموع به نفع اکثریت کرد، یکی حضور گسترده مسیحیان و اهل سنت پای صندوق رای بود. معمولا استقبال آنچنانی در صحنه مسیحیت نمی‌شد اما وقتی صحنه به لحاظ سیاسی در این سه چهار سال اخیر داغ شد به‌ویژه میان میشل عون و جامعه مسیحی و تبلیغات بسیار گسترده‌ای که صورت گرفت، همگی عواملی شدند تا همه پای صندوق رای بیایند که عامل تعیین کننده‌ای بود. نکته دوم اقدامی جدیدی است که گروه اکثریت از لبنانی‌های مقیم خارج استفاده کردند. نزدیک به چهار برابر جمعیت لبنانی‌هایی که در داخل کشورشان زندگی می‌کنند در خارج از لبنان زندگی می‌کنند. کسانی که به مغتربین، یعنی کسانی که در غرب زندگی می‌کنند در میان لبنانی‌ها معروف هستند. این گروه‌ها همچنان روابط و علایق خود را نسبت به میهن و کشورشان حفظ کرده‌اند و دائما با لبنان در رفت و آمدند. بیشتر اینها مسیحی هستند. اقدامی که این بار صورت گرفت، اکثریت و به خصوص مسیحی‌ها سازمان‌دهی‌ای انجام دادند تا تعداد زیادی از اینها را وارد انتخابات لبنان بکنند و برگردانند.

در انتخابات لبنان مثل بقیه کشورها امکان رای دادن فقط در داخل کشور ممکن است و نمی‌توان صندوقی برای رای دادن در خارج از کشور تعبیه کرد. خصوصا هر لبنانی بر اساس شناسنامه‌ای که نشان می‌دهد محل تولدش کجاست باید به مرکز محل تولدش مراجعه بکند و سپس رای دهد. این محدودیتی ایجاد کرده که افراد مسیحی یک منطقه‌ای از لبنان که به دنیا آمدند فقط در آنجا می‌توانند رای دهند. بنابراین ما شاهد بودیم که مثلا در منطقه جنوب یک نماینده با 250 هزار رای وارد مجلس می‌شود و یک نماینده مسیحی با 200، 500 یا 700 رای به مجلس می‌آید. این هم از ویژگی‌های منحصر به فرد انتخابات لبنان است که عامل تاثیرگذار در انتخابات لبنان بوده است.

فرق انتخابات فعلی با انتخابات گذشته در این خلاصه می‌شد که گروه اکثریت خواستار این می‌شدند که قانون انتخابات برای این دوره همان قانون 1960 باشد که مدت زیادی متوقف شده بود. آن قانون می‌گفت حوزه انتخاباتی در بیروت باید شهرستان باشد و نه استان. یعنی به عبارت دیگر حوزه فعالیت‌های طوایف لبنان را محدود می‌کرد به یک بخش کوچکتر. در شرایط فعلی که حوزه انتخاباتی وسیع‌تر بود برخی از حوزه‌هایی که در کل استان اکثریت را داشتند، می‌توانستند آرای کوچکتر را تحت تاثیر قرار بدهند و آنها را به طرف خودشان جذب کرده و حرف اول را بزنند. اما در حوزه شهرستان خود آن گروه‌های کوچک تعیین‌کننده می‌شوند. این مسئله در این دوره اتفاق افتاد. تفاوت آن هم این بود که کل انتخابات در لبنان این بار در یک روز انجام شد. در انتخابات گذشته 5 حوزه تعریف می‌کردند و هر روز یک انتخابات برگزار می‌شد و این فضا فراهم می‌آمد که گروه‌‌ها ماشین‌های انتخاباتی خود ماننده حوزه‌ها، اتاق‌های فکر، عملیاتشان و غیره را از یک منطقه به منطقه دیگر ببرند. اما وقتی در یک روز انجام شود هر کس در یک حوزه رای می‌دهد.

در این میان اقدامی نیز صورت گرفت که رئیس جمهوری آن را انجام داد. او دو روز قبل از انتخابات از دو نفر از نمایندگان مغضوب معارضه نزدیک بودند خواست از انتخابات کنار بکشند و از لیست انتخاباتی خارج شوند. خروج این دو اعتراض گروه‌های معارضه را در بر داشت. آنها از میشل سلیمان توضیح خواستند که چرا در این شرایط حساس دست به چنین کاری زده است. این موضوع به هر حال فارغ از دلایلش بر انتخابات تاثیر گذاشت. در فضای تنگاتنگ لبنان وقتی دو نماینده کنار می‌روند دو نماینده دیگر از جریان مقابل جایگزینشان می‌شوند که این فضای رقابتی را سخت می‌کند.

نکته دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد، این است که لبنان به دلیل اهمیتش در صحنه منطقه‌ای، بسیاری از کشورهای دیگر به صورت نامحسوس در آن حضور دارند، نفوذ دارند، دخالت می کنند یا فعالیت می‌کنند. مثلا امریکایی‌ها به لحاظ سیاسی نتایج انتخابات خیلی برایشان اهمیت دارد و به هر حال سفرهایی که این روزهای اخیر انجام شد و هدفش هم کاملا مشخص بود که انتخاباتی است. اسرائیلی‌ها به این مسئله اعتراف کردند. تهدیداتی که از سوی امریکایی‌ها بر سر شیوه کمک‌رسانی به لبنان متوجه لبنان بود. کشورهای عربی هم نفوذ خود را دارند. در مناطق سنی نشین از مدت‌ها قبل این بحث جدی بود که برخی از کشورهای عربی مانند عربستان سعودی به شدت در حال سرمایه‌گذاری هستند. برخی اقطاب سنی لبنانی مثل رفیق حریری و غیره اموال بسیاری را برای این انتخابات هزینه کردند. مسیحیان و سنی‌ها از ثروتمندترین اقشار لبنان هستند که به راحتی میلیون دلار خرج می‌کنند.

حرف از سفر بایدن به لبنان زدید ولی پرسش که مطرح می‌شود این است که با توجه به پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه و با توجه به نگاه ضد امریکایی که این روزها در لبنان شاهدش هستیم چرا بازتاب این مخالفت‌ها و ضدیت‌ها را در انتخابات ندیدیم؟

شاید سطح انتظارات بیش از حد به این سمت تمایل پیدا کرد. واقعیت این است که باید وضغیت فعلی را با آنچه در گذشته در صحنه لبنان وجود داشته، مقایسه کنیم. در ترکیب دولت و مجلس و ساختار سیاسی در لبنان ما شاهد مقاومت نبودیم و جناح مبارزاتی علیه اسرائیل در مجلس یا بسیار ضعیف بود یا اصلا وجود نداشت. جریان مقاومت به طور کل جریانی است که حداقل در شرایط فعلی نیمی از حاکمیت لبنان را تشکیل می‌ دهد. توازنات سیاسی در لبنان حرف اول را در لبنان می‌زند با وجود این که مقاومت یا معارضه نتوانستند اکثریت را در لبنان به دست بیاورند. اما هرگز اکثریت به حضور آنها در مجلس و دولت نمی‌تواند تجاهل کند. اینها واقعیتی هستند که نیمی از حرکت سیاسی لبنان را تشکیل می‌دهند. یعنی هر اتفاقی بخواهد بیفتد باید آنها حتما مشارکت داشته باشند. در نمای کلی یک پیروزی قابل ملاحظه‌ای است که برای مقاومت رقم خورده و همچنان ادامه دارد. اگر لبنان را به طور عام با 10 یا 15 سال قبلش مقایسه بکنیم با توجه به تبلیغات دو هفته پیش شاید توهم و این خیال وجود داشته که اگر حزب الله و مقاومت و جریان معارضه پیروز شوند کل صحنه لبنان را در اختیار خواهند گرفت و به لحاظ ترکیب طائفه‌ای در اختیار شیعه قرار خواهند داد. دولت را هم در اختیار خواهند گرفت...

این تفکر چندان دور از واقعیت نبود چون جریان‌ها در هر دو طرف هم مسیحی، هم سنی، هم شیعه و هم دروزی دارند. تحلیلگران فکر می‌کردند اینها بتوانند قدرت را به نوعی در اختیار بگیرند کما این که سید حسن نصر الله خود این را گوشزد می‌کرد. پس چرا چنین اتفاقی نیفتاد؟

عوامل آن را گفتم. کسانی که در لبنان ارکان اصلی نظام را تشکیل می‌دهند و دلشان برای آینده لبنان و ثبات در آن می‌سوزد، متفق القولند چیزی که حرف اول و آخر را در لبنان می‌زند، وحدت ملی است. یعنی امکان این که گروه اکثریت بخواهد به سمت و سوی مد نظر خودش برود، این امکان در شرایط فعلی وجود ندارد. این موضوع می‌تواند لبنان را با یک چالش جدید و اساسی رو به رو کند. ترکیب اکثریت در گذشته همین بوده است. بحران‌ها را ما شاهد بودیم که در نهایت به توازن و تعادل منتهی شد و راه حلی یافته شد تا وحدت ملی حاصل شود. لبنان ناگزیر است که وحدت ملی را پیشه خود کند. من فکر می‌کنم جابه‌جایی برخی از افراد در درون مجلس یا ترکیت اکثریت یا تغییر وضعیت گذشته تغییر آن چنانی در صحنه به وجود نخواهد آورد. گرچه منکر این هم نیستم که ما احتمالا شاهد برخی از تنش‌ها و بحران‌ها در دولت آینده خواهیم بود. ولی لبنان محکوم به این است که با توزنات سیاسی و با وحدت ملی رو به جلو رود.

سفر آقای متکی به پاریس را چگونه ارزیابی می‌کنید. برخی روزنامه‌های عربی نوشته بودند که آقای متکی در آنجا به نوعی برای نتایج انتخابات لبنان معامله‌ای یا تبانی‌ای کرده که بر نتایج انتخابات اثرگذار بوده است؟

به گمان من در این چارچوب ما باید به چند مسئله توجه کنیم. ما در روابطمان با لبنان همواره چارچوب روابط خود با فرانسه را حفظ کردیم. به عبارت دیگر در دو بعد منطقه‌ای و بین‌المللی همکاری‌های فرانسه و ایران همیشه برای تثبیت وضعیت در لبنان و ایجاد لبنان مستقر، مقتدر و قوی همیشه لازم و ضروری بوده است. به نظرم این معنا که از سفر آقای متکی این گونه برداشت شود که سازشی میان دو طرف برای ذبح گروه معارضه صورت گرفته باشد، اصلا قبول ندارم و کاملا هم غلط است. ما همیشه نیاز به روابط خوب و نزدیک با لبنان داشتیم و این سابقه هم داشته است. ما در جریان طائف و حتی بعد از آن در جریانات مربوط به جنگ شش روزه با اسرائیل در سال 1996 که موسوم به جنگ ضاحیه شد، در آنجا توافقات گسترده‌ای با برخی از کشورها که ایران و فرانسه هم حضور داشتند، انجام دادیم. ارتباطات نزدیکی همیشه بوده و این دو لازم و ملزوم یکدیگر است. حال بخواهیم سفر آقای متکی را بگذاریم به حساب نتایج انتخابات لبنان واقع بینانه نیست. در گذشته در صحنه لبنان مشورت داشتیم. گرچه ممکن است در برخی مواقع این ارتباطات کم شده باشد. اما همیشه در تحولات لبنان نقش ایران و فرانسه نقش بارزی بوده است. همیشه هم ما و هم فرانسوی‌ها بر وحدت لبنان تاکید داشته‌اند. اصلا هم مسائل جزئی که گفته شده در مورد انتخابات هیچ وقت مورد بحث و گفت و گوی دو طرف نبوده است.

نقدهای بسیاری بر دولت نهم وارد می‌کنند. الآن برخی معتقدند که اتفاقی که برای لبنان افتاده است، به نوعی یک نمره منفی برای کارنامه دولت نهم در بخش سیاست خارجی محسوب می‌شود. البته رابطه ما با حزب الله یک رابطه سنتی است که محدود به یک دولت چهار ساله خاصی نیست. اما به هر حال چون سنتیترین حوزه دیپلماسی ما لبنان بوده این تحلیل را می‌کنند که اتفاقی که در لبنان افتاده می‌تواند شکستی برای دولت نهم باشد. ارزیابی شما چیست؟

من نمی‌خواهم درباره مباحث داخلی شوم. ولی رابطه ما با لبنان و مقاومت یک رابطه استراتژیک و از پیش تعریف شده است که کاملا در چارچوب دو طرف یعنی هم مقاومت و هم جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. بحث این نیست که هر دولتی که بخواهد در لبنان سر کار بیاید، بتواند از آن استفاده ابزاری بکند. یک بحث استراتژیک است. اگرچه در دوره‌هایی ممکن است این استفاده شده باشد. اما این گونه که شما می‌گویید، نیست. روابط ما با حزب الله لبنان و جریان مقاومت یک رابطه قدیمی از گذشته بوده که دائما همه دولت‌ها بر آن تاکید داشته‌اند. فکر نمی‌کنم این بحث با توجه به این که انتخابات ایران و لبنان هم‌زمان شده، بتوانیم از طریق آن برای سیاست‌های داخلی نتیجه‌گیری کنیم. ولی فکر می‌کنم آن چیزی که در لبنان اتفاق افتاد، بتواند در پرونده سیاسی مقاومت از لحاظ نوع تعاملش با کشورهای مختلف تاثیری داشته باشد ولی در رابطه با ایران به تصور من هر دولتی که در ایران به روی کار بیاید اعم از دولت موجود یا هر دولت دیگر تاثیری در روند ما با جریان مقاومت نداشته باشد.

در لبنان در سال‌های اخیر ایران و سوریه با عربستان و دیگر کشورهای عربی دو جبهه رقیب هم بوده‌اند. آیا این انتخابات می‌تواند به نوعی این ایده را به ما بدهد که عربستان به عنوان رقیب ما در لبنان از ما پیشی گرفته است؟

من از این زاویه به مسئله نگاه می‌کنم که وضعیت ترکیب مجلس لبنان یعنی مقایسه شرایط گذشته با شرایط فعلی تغییری نکرده است. حتی به لحاظ کرسی شاید حتی یک یا دو کرسی هم کمتر از گذشته باشد. از سویی الآن در لبنان بحث تشکیل یک ائتلاف جدیدی مطرح است که احتمالا در مجلس آینده شکل می‌گیرد که ائتلاف در واقع میانه‌روها و معتدلین است که بحث جدی است. یعنی کسانی که در انتخابات فعلی کمتر از گذشته رای آوردند ولی وارد مجلس شدند. چه در این جناح و چه در آن جناح به این نتیجه رسیدند که روند مبارزاتی آنها روند درستی نیست و اینها باید یک روند تشکیلاتی جدیدی را سامان بدهند و دور هم جمع بشوند و این ممکن است کل ترکیب آینده لبنان را تحت تاثیر قرار دهد. مواردی از این دست زیاد وجود دارد که باید صبر کرد و دید به کجا می‌انجامد. از این رو نمی‌توان گفت تغییری در پیشی گرفتن یا عقب افتادن جریانی صورت گرفته است. چرا که روند به همان شکل قبل بوده است. کما این که گفته می‌شود دخالت‌ها از سوی طرف‌های عربی کاملا وجود داشته است. اما این که بخواهیم بگوییم این دخالت‌ها باعث تضعیف جریان مقاومت و ایران شده، اشتباه است و باید بگویم هیچ تاثیری نخواهد داشت. آنچه در جنوب لبنان شاهدش بودیم با عنوان استفتا که یک پیمان مهمی میان حزب الله و امل انجام شد، حضور بسیار بسیار گسترده مردم را بیش از گذشته به دنبال داشت. که یک هم‌پیمانی جدیدی را به نمایش گذاشت. شاید در تعاملات سیاسی اتفاقی بیفتد اما در تعاملات رو زمینی و واقعی تاثیر آن چنانی نخواهد داشت. البته ممکن است به هر حال روابط سوریه و کشورهای عربی بهبود یابد.        


نظر شما :