پل بريمر حاکم امريکايى سابق عراق:
انحلال ارتش درست ولى تصميمگيرى بر سر حزب بعث اشتباه بود
پل بریمر، حاکم غير نظامى سابق عراق بار ديگر از تصميم دولت وقت امریکا مبنى بر منحل کردن ارتش عراق پس از اشغال خاک اين کشور دفاع کرد.
پل برمر در گفتوگويى مفصل با روزنامه الشرق الاوسط، درباره موضوع منحل کردن ارتش عراق و اين که چه کسى تصميم گيرنده اصلى اين اقدام بوده است، گفت: «فرمانده نيروهاى امریکايى در 17 آوريل سال 2003 اعلام کرد که حتى يک گردان عراقى باقى نمانده و اکثر سربازان و افسران عراقى به منازلشان رفتهاند. اکثريت اين سربازان شيعه و افسران نيز سنى بودند. به کار بردن لفظ منحل کردن ارتش عراق اشتباه است بلکه موضوع فراخوانى مجدد ارتش عراق بود که با توجه به گسترده بودن ارتش، بازگرداندن تمامى آنها امرى بسيار سخت و دشوار بود زيرا در آن زمان حدود 12 هزار ژنرال در ارتش عراق فعال بودند در حالى که ارتش امریکا تنها 307 ژنرال داشت. بنابر این فراخواندن تمامى اين ارتش به خدمت امرى دشوار بود. مشکل ديگر نيز به عدم وجود پايگاههاى نظامى بازمىگشت که بيشتر آنها در حمله ويران شده بود از این رو اين مساله در پنتاگون مطرح شد و هيچ کس به اين تصميم اعتراضى نکرد. کانالى که در امریکا من گزارشهايم را در خصوص اين مساله به آن ابلاغ کردم پنتاگون بود که به دونالد رامسفلد وزير دفاع امریکا ابلاغ شد، همانطور که گزارشهاى مربوط به فرماندهان نظامى عراق به پنتاگون ابلاغ شد. وزارت دفاع، مسئول هماهنگى سازمانها و ادارهها در دولت امریکا بود. رامسفلد با اين تصميم موافقت کرد و اين موضوع را از طريق مشاور امنيت ملى به کاخ سفيد ابلاغ کرد که آن زمان هيچ اعتراضى نسبت به اين طرح انجام نشد.»
حاکم غير نظامى سابق امریکا در عراق تاکيد کرد، من شخصا تا همين جا با اين تصميم موافق هستم و هنوز معتقدم که تصميم سخت و دشوارى بود. به نظر من اشتباه در اين بود که پنتاگون توضيح کافى به وزارت امور خارجه، شوراى امنيت ملى و سازمان اطلاعات مرکزى امریکا (سيا) ارائه نداد؛ اما در کل این تصميم اشتباه نبود و جورج بوش، رئيس جمهوری امریکا نيز با آن موافقت کرد.
برمر درخصوص اين که برخى با پاکسازى ارتش قديم و ايجاد ارتش جديد با استفاده از عناصر قديمى به جاى منحل کردن آن موافق بودند، گفت: «آنچه که ما عملا انجام داديم ايجاد ارتشى جديد بود و اعلام کرديم که هر کسى از ارتش قبلى تمايل دارد، مىتواند به ارتش جديد بپيوندد و در اين ميان تنها سرهنگهاى ارتش قبلى براى پيوستن به ارتش جديد مجاز نبودند اما نظاميان با رتبههاى ديگر مىتوانستند به ارتش بپيوندند. ما حتى به افسرانى که به ارتش جديد نپيوستند، غرامت داديم اما نبايد فراموش کنيم که ارتش قبلى حدود 600 هزار نيرو داشت و ما در ارتش جديد 40 هزار نيرو را جذب کرديم. من دليل بحث و جدلها در اين خصوص را نمىفهم، در آن زمان کردها صراحتا به ما اعلام کردند بازگشت ارتش صدام به اين معنا است که هرگز عراق مستقل و دموکراتیک نخواهيم داشت. آنها حتى تهديد به جدايى از عراق کردند و به نظر من اگر چنين امرى روى مىداد، جنگى منطقهاى صورت مىگرفت که همسايگان عراق نيز در آن حضور داشتند. از این رو صراحتا مىگويم از اين تصميم حمايت مىکنم و معناى اين بحث و جدلها را درک نمىکنم.»
وى درباره تصميم منحل کردن حزب بعث و قانون بعثزدايى نیز اظهار کرد، بايد با حقايق تعامل داشت. يک روز پس از براندازى حکومت صدام و سقوط بغداد زمانى که من يک تاجر بودم و در بغداد و واشنگتن دفتر داشتم و بين دو کشور رفت و آمد مىکردم، ژنرال تامى فرانکس فرمانده کل نيروهاى مرکزى امریکا که فرماندهى حمله به عراق را به عهده داشت، تصميم گرفت تا با حزب بعث تعامل نداشته باشد و با توجه به بررسىهاى پيش از جنگ، دولت امریکا تصميم گرفت تا از فعاليت فرماندهان عالى حزب بعث در دولت جلوگيرى کند که اين امر به صدور حکم منجر شد و بر اساس آن به 20 هزار تن از بعثىها براى فعاليت در ارگانهاى دولتى عراق مجوز داده نشد اما کسى به اين افراد نگفت که عراق را ترک کنند بلکه مىتوانستند در بخشهاى مختلف ازجمله تجارت، کشاورزى و حتى رسانهاى فعاليت کنند.
برمر تاکيد کرد، شک ندارم که اين تصميم مهم بود زيرا اکثريت عراقىها با بعثزدايى موافق بودند و اين اقدام با استقبال گسترده مردمى برخوردار شد؛ اما مشکل به نحوه اجراى اين مساله باز مىگردد. من به عراقىها گفتم براى نيروهاى ائتلاف تشخيص اين موضوع که چه کسانى با ايدئولوژى حزب بعث به اين حزب گرويده يا به دليل اشغال مجبور به پيوستن به حزب بعث شدهاند، سخت و دشوار است لذا پس از صدور حکم تاکيد کردم که اين مساله بايد به عراقىها واگذار شود زيرا آنها مىتوانند آن را تشخيص دهند. اشتباه من در اين بود که از سياستمداران عراقى خواستم اين حکم را اجرا کنند و اين مساله را به شوراى 20 نفره حکومتى واگذار کردم که اين اقدام اشتباه بود.
برمر در خصوص اين که آيا بايد اين حکم توسط امریکايىها اجرا مىشد، گفت: «نه از طريق امریکايىها بلکه بايد يک شوراى قضايى متشکل از وکلا و قضات براى اجراى اين حکم تشکيل مىشد.دليل واگذارى اين مساله به سياستمداران عراقى اين بود که آنها خواهان اختيارات سياسى بيشتر بودند و ما سعى کرديم با توجه به اهميت موضوع حزب بعث براى عراقىها اين مساله را به آنها واگذار کنيم که معتقدم اقدام اشتباهى بود. به ويژه آن که آنها نيز اجراى حکم بعثزدايى را بر معلمان متمرکز کردند زيرا معتقد بودند آنها با تغيير ايدئولوژى دانش آموزان خطر بازگرداندن تفکرات بعث به عراق را تشديد مىکنند.»
وى دربارهى موضوع دستگيرى صدام با توجه به داستانهاى متفاوتى که در اين خصوص روايت شده، گفت: «ما اطلاعاتى درباره محل اختفاى صدام به صورت مستقيم دريافت نکرديم و هيچ اطلاعى از مکان اختفاى او نداشتيم. ابتدا توانستيم پسران و نزديکان صدام را دستگير کنيم که اين مساله 26 ژوئيه 2003 انجام شد؛ اما پس از آن هنوز اطلاعاتى از جايگاه صدام نداشتيم. به دليل اخبار متفاوت، دستگيرى صدام دشوار بود لذا ما سعى کرديم از طريق نمايندگان و معاونان برجستهاش به او نزديک شويم اما پس از مدتى تصميم گرفتيم از افسران ملحق شده به ارتش جديد براى اين مساله استفاده کنيم که سرانجام 12 دسامبر يکى از گردانهاى ما توانست يکى از افراد را که با صدام کار مىکرد طى عملياتى عادى براى دستگيرى شبه نظاميان، دستگير کند. اين فرد پس از دستگيرى اعتراف کرد که شخصى مهمتر از او در مزرعهاى در جنوب تکريت حضور دارد که گردان ما 13 دسامبر 2003 به اين مزرعه رفت که با بقاياى مواد غذايى بر روى يک ميز روبهرو شد. پس از آن سربازان طنابى را يافتند که بخشى از آن زير خاک دفن شده بود پس از آن که طناب مذکور را کشيدند سرپوش گودالى که صدام در آن پنهان شده بود کنار رفت و به اين ترتيب صدام از اين گودال خارج شد و اعلام کرد من صدام حسين هستم. اين داستان واقعى دستگيرى صدام بود.»
وى ديدارش با صدام را پس از دستگيرى به همراه جمعى از سياستمداران عراقى اين چنين بيان کرد، مىخواستم با توجه به تاثيرپذيرى عراقىها از شايعات اين شک و شبهه که فرد دستگير شده صدام نبوده است، برطرف شود.
وى در پاسخ به اين سوال که سختترين روزهاى زندگى شما در عراق چه روزهايى بود، گفت: «روزهاى مختلفى بودند که سختترين روزهاى من در عراق محسوب مىشوند، از جمله آنها مىتوانم به ترور عقيله هاشمى عضو شوراى حکومتى در ژوئيه 2003 اشاره کنم که بانويى قابل احترام و يک ديپلمات محترم بود. همچنين انفجار مقر سازمان ملل متحد در ماه اوت که به کشته شدن سرژيو وىيرا دوست برزيلى من منجر شد يکى از آن روزهاى بد است. به غير از آن انفجار نجف در پايان اوت 2003 و کشته شدن بيش از 200 تن از جمله محمد باقر حکيم، برادر عبدالعزيز حکيم رئيس مجلس اعلاى اسلامى عراق، يکى ديگر از اين روزهاى سخت بود.علاوه بر آن تمام روزهايى که طى آن غير نظاميان امریکايى کشته شدند از آنجا که اکثريت آنها از دوستان من بوده يا کسانى بودند که من آنها را مىشناختم جزء روزهاى سخت من در عراق محسوب مىشوند.»
وى همراهى با بوش در برگزارى مراسم عيد شکرگزارى با سربازان امریکايى در عراق طى سفر محرمانه بوش به عراق و همچنين دستگيرى صدام را جزو بهترين روزهاى زندگىاش در عراق دانست.
پل برمر در خصوص علت وقفه موجود در دستگيرى صدام و اعلام اين مساله گفت: «ما بايد مطمئن مىشديم که اين فرد موردنظر صدام است نه فردى شبيه او؛ لذا وى را به معاونان برجسته بازداشت شدهاش از جمله طارق عزيز، طه ياسين رمضان و على حسن المجيد نشان داديم و پس از تاييد آنها مطمئن شديم که فرد مورد نظر صدام است.»
وى درباره علت عدم آزمايش ژنتيکى بر روى صدام گفت: «ژنرال ابى زيد فرمانده نيروهاى مرکزى امریکا در آن زمان، معتقد بود که آزمايش ژنتيک براى صدام 24 تا 36 ساعت به طول مىانجامد و در اين مدت عدم افشاى دستگيرى صدام سخت بود زيرا کافى بود يک سرباز امریکايى با خانوادهاش در امریکا تماس گرفته و اين مساله را ابلاغ کند به اين ترتيب ديگر اين موضوع محرمانه نمىماند و ما نمىتوانستيم منتظر جواب آزمايش باشيم.»
اين مقام امریکايى همچنين بر تصميم برخى نظاميان امریکايى مبنى بر خروج صدام از عراق با کشتى خبر داد که با مخالفت شخصى وى روبه رو شد که در این رابطه گفت: «به نظر من انتقال صدام به خارج از عراق، شايعات در خصوص عدم دستگيرى او را تشديد مىکرد.»
وى در ادامه روز تصويب قانون اساسى جديد عراق از سوى عراقىها را يکى ديگر از روزهاى خوشش در عراق دانست و گفت: «به نظر من اين يک دستاورد استراتژيک مهم براى نيروهاى ائتلاف بود که چارچوب عملکرد سياسى در عراق را مشخص کرد و پس از آن انتخابات در عراق برگزار شد که به تشکيل دولت، استقلال سازمانهاى قضايى و تشکيل پارلمان منجر شد.»
پل برمر همچنين عنوان داشت، من نسبت به اوضاع عراق خوشبين هستم و معتقدم که جورج بوش رئيس جمهوری سابق امریکا، با تغيير استراتژيش در عراق و افزايش نيروهاى امریکايى در اين کشور تصميمى شجاعانه اتخاذ کرد. تصميم پيوستن اهل تسنن به روند سياسى عراق و تشکيل شوراهاى بيدارى از ديگر تصميمهاى مهم بوش بود که به بهبود اوضاع امنيتى مناطق مختلف از جمله استان ديالى منجر شد.
حاکم غير نظامى سابق امریکا در عراق همچنین گفت: «بزرگترين شکست ما در زمان حضورم در عراق عدم تحقق امنيت براى غير نظاميان عراقى بود که من در کتابم (دو سال در عراق) به آن اشاره کردم. به نظر من مهمترين اصل براى هر حکومت، افزايش امنيت براى غير نظاميان است و ما نتوانستيم اين کار را انجام دهيم هر چند که خشونتها در دوره من در حد متوسط بود و پس از آن افزايش يافت اما تصميم بوش براى افزايش تعداد نيروها، يک تصميم شجاعانه بود هر چند که از استقبال سياسى در واشنگتن برخوردار نشد و کسانى که خود را کارشناس مىناميدند، معتقد بودند که اين استراتژى هرگز موفق نخواهد شد.»
وى برگزارى انتخابات شوراهاى استانى در عراق را به دليل مشارکت سنىها و حضور گسترده در انتخابات امرى مهم دانست.
پل برمر همچنين مدعى شد، طى حضورم در عراق ايرانىها همکارى چندانى با ما نداشتند اما درعين حال فعاليت چندانى نيز در عراق نداشتند، تنها برخى عناصر سپاه در عراق حضور داشتند!
وى درباره سوريه نيز گفت: «سوريه مشکل بزرگى بود. اکثر کسانى که به دليل انجام حملات تروريستى و انتحارى دستگير کرديم از سوريه آمده بودند. اين افراد پس از بازجويى اعتراف کردند که در عربستان، يمن، مصر و شمال آفريقا جذب گروههاى تروريستى شده و به سوريه آمدند پس از آن از مناطق شرق سوريه از طريق مرزها وارد الانبار يا برخى مناطق موصل شدند.»
وى همچنين به تلاشهاى متعددى که براى ترورش در عراق صورت گرفت، اشاره کرد که تمامى آنها ناکام ماند.
حاکم غير نظامى امریکا در عراق درباره اين که آيا تمايلى براى بازگشت به عراق دارد يا خير، گفت: «دوست دارم روزى از روزها به عراق بازگردم که البته اميدوارم اين بار همسرم مرا در اين سفر همراهى کند زيرا او تاکنون به عراق سفر نکرده است.»
نظر شما :