آیا ما لایق دموکراسی هستیم؟

۱۴ فروردین ۱۳۸۸ | ۲۰:۴۲ کد : ۴۲۴۹ اخبار اصلی
این پرسش عنوان کتابی است که منصف المرزوقی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر همکارمان نوشته است. او در این کتاب تلاش کرده به پرسش­هایی که درباره دموکراسی مطرح می­شود، پاسخ دهد و به ما بفهماند که اگر جامعه عربی بخواهد صرفا به دنبال دموکراسی راه بیفتد به جایی نمی­رسد. يادداشت اختصاصى سبيکة النجار، روزنامه‌نگار عرب براى ديپلماسى ايرانى
آیا ما لایق دموکراسی هستیم؟

 يادداشت اختصاصى سبيکة النجار، روزنامه‌نگار عرب براى ديپلماسى ايرانى

عروسی دموکراسی با تمام تلخی­ها و شیرینی­هایش به پایان رسیده است. با تمام تجاوزها و خرق عادت­هایی که احزاب و جریان­های حاکم در بیشتر کشورها انجام دادند، (به ویژه کشورهای عربی مثل مصر، سوریه، اردن . ...) اکنون بسیاری از خود می­پرسند ما در کجای نقشه دموکراسی قرار داریم؟ آیا ما لایق و شایسته دموکراسی هستیم؛ یا این که دموکراسی همانند لباس گشادی بر تن ما است که بر تن خود پوشانده­ایم و تلاش می­کنیم کمتر با آن راه برویم تا مبادا با پایمان بپیچد و زمین بخوریم، از همین رو با این لباس راه هم نمی­رویم و دائما منتظریم کسی بیاید و ما را یاری دهد و لباسمان را مرتب کند که او نیز به هر حال هر طور که خود مایل است و مناسب خود و مصلحتش می­داند این لباس را مرتب می­کند؛ پس از مدتی هم می­فهمیم که در مداری قرار گرفته­ایم که تلاش داریم چگونه حرکت کنیم تا از مداری که برایمان ترسیم شده، خارج نشویم.

"آیا ما لایق دموکراسی هستیم"؛ این پرسش عنوان کتابی است که منصف المرزوقی، روزنامه نگار و پژوهشگر همکارمان نوشته است. وی در این کتاب تلاش کرده به پرسش­هایی که درباره دموکراسی مطرح می­شود، پاسخ دهد و این را به ما بفهماند که جامعه عربی به جایی نمی­رسد اگر بخواهد صرفا به دنبال دموکراسی راه بیفتد. وی همچنین درباره مقوله­هایی که به خصوصیات کشورهای عرب اسلامی مربوط می­شود که در نهایت دموکراسی را رد کرده و حتی دعوت به مبارزه با آن به دلیل این که آن را مفهومی غربی وارداتی که با مذهب و فرهنگ ما مغیرت دارد، می­دانند، اشاره می­کند.   

در ابتدای کتاب نویسنده تلاش دارد این را به ما بفهماند که ما در برابر یک پرسش واقعی نیستیم بلکه در برابر یک موضعیم. فعالان حقوق بشر معتقدند دموکراسی جزئی جدانشدنی از مبادی جهانی حقوق بشر است که رسانه­های جهانی و اسناد بین­المللی اهتمام و توجه ویژه­ای به آن دارند. در حقیقت هم کرامت انسانی، عدالت، آزادی بیان، دوری از شکنجه، برده­داری و دیگر حقوق انسانی تا زمانی که دموکراسی غایب باشد، محقق نمی­شوند. نویسنده دموکراسی را به برخی از قیمومیت­ها نیز مرتبط می­داند و تاکید می­کند، "هر کس تصور می­کند انسانی وجود دارد که شایسته و لایق دموکراسی نیست، آن فرد هیچ اهتمامی به سعادت یا خیر بشری یا زیبایی طبیعی انسانی ندارد."

اگر بخواهیم برای آنچه مرزوق تلاش دارد در کتابش به ما بفهماند، نمونه­ای بیاوریم، می­توانیم به انتخابات قانونگذاری تونس در سال 1981 اشاره کنیم که در پی آن اسلوبی پایه­ریزی شد که در نهایت به یک نهاد استبدادی منجر شده که از یک سو تنها به فکر حفظ جایگاهش در قدرت است و از سوی دیگر تلاش می­کند به ملت ثابت کند که لایق دموکراسی هستند و این فرصت را خود در اختیار آنها گذاشته است. پیش از آن انتخابات تونس تنها به این شکل انجام می­شد که مردم تنها حق انتخاب "آری و آری" را داشتند نه چیز دیگر. در انتخابات تونس همیشه راه رای دادن علنی باز است اما هم­زمان رای مخفی دادن و تقلب برای تغییر نتایج انتخابات به هر شکلی که نظام حاکم می­پسندد نیز همیشه مهیا است. در حالی که اگر به ملت تونس اجازه داده شود، آزادانه بین حزب اپوزسیون که همیشه آرای سبز نشانه آن بوده و حزب حاکم که آرای قرمز نشانه آن است، یکی را انتخاب کنند، مردم حزب اپوزسیون را انتخاب کرده و صندوق­های رای را مملو از آرای سبز کنند، حزب حاکم به راحتی در نتیجه آرا دست کاری می­کند و در عین ناباوری آرای قرمز برنده انتخابات می­شود.

برگزاری چنین انتخاباتی در تونس رایج است، اما مردم همیشه به آن می­خندند. ملت تونس همیشه فرا رسیدن انتخابات را با وجود این که همیشه می­دانند خود بازنده آنند اما وسیله­ای برای تمسخر دولت و فرصتی برای تنفس خود می­دانند. ملت تونس انتخابات کشورشان را "انتخابات حنایی" نام گذاشته­اند. زیرا حنا در شکل خامش سبز است و هنگامی که خمیر می­شود و مورد استفاده قرار می­گیرد، قرمز رنگ می­شود.

باید بگوییم، تمام کسانی که تلاش دارند از این شیوه انتخابات استفاده کنند، به نالایق بودن خود و عدم پایبندیشان به اصول دموکراسی اذعان دارند. چنین نظام­هایی برای حفظ قدرت و قانونی جلوه دادن خود دست به هر گونه تزویر، دروغ پراکنی، تعرض به حقوق دیگران، تعدی به استقلال ملت، کرامت و اراده آزادی شان می­زنند تا تنها خود بر سر کار باقی بمانند. همیشه در چنین جوامعی بیش از جوامع پیشرفته صدای دموکراسی و شعارهای زیبای دموکراتیک شنیده می شود و همواره هم احزاب حاکم بر این نکته پافشاری می­کنند که هرگز از شعارهایشان تعدی نمی­کنند، چرا که همیشه تلاش دارند قدرت را در دست خود نگه دارند و هنگامی که می­گویند از شعارهای خود عدول نمی­کند، منظورشان این است که عرصه را بیش از پیش بر مردم تنگ می­کند تا قدرت همچنان در دستانشان باقی بماند.

در چنین جوامعی متاسفانه شهروندان به شدت احساس عجز و ناتوانی می­کنند و در نهایت این احساس را دارند که لایق دموکراسی نیستند. در چنین مواقعی سازمان­ها با استفاده از ابزارهای تخریب به تخریب خود دست می­زنند چرا که احساس می­کنند، انسان­هایی فاقد شرف و کرامت انسانی هستند و در نتیجه لایق حقوقشان نیستند و در نهایت شایسته برخورداری از دموکراسی را ندارند. اما این موضوع با حقیقت امر کاملا تضاد دارد. خاصیت شرافت انسانی این است که همیشه امیدوار و ثابت قدم است و این ویژگی­ها را همانند زندگی و کرامت انسانی از حقوق لایتغیر خود می­داند. نمی­توانیم منکر شویم که ضعف و عجز مراحلی است که همیشه ملت­ها از آنها عبور می­کنند. اگرچه امروزه جوامع تلاش دارند از ضعف­هایشان عبور کرده و به سلامت، توازن و اعتماد به نفس خود بازگردند و خود را لایق و شایسته دموکراسی کنند. آنها تنها در چنین موقعیتی حاضرند از دموکراسی و حقوقشان دفاع کنند.

در بسیاری جاها شنیده­ایم که می­گویند، دموکراسی در وهله نخست به وجود نمی­آید و بر ما واجب است که خود را برای پذیرش آن آماده کنیم. اما غالب جوامع استبدادی با عبور از دموکراسی به استبداد رسیده­اند. جریان­های حاکم در این جوامع همواره تلاش کرده­اند از فرصت­ها و زمان­ها به نفع خود بهره­برداری کنند. آنها همواره ادعا کرده­اند که برای ترویج دموکراسی جدی هستند اما باید قبل از آن مردم برای دموکراسی مدت زمانی را تمرین و ممارست کنند. این نهایت گمراه ساختن مردم برای رسیدن به دموکراسی است که آنها را به این دلیل که باید برای دموکراسی تمرین کنند از حقوقشان محروم کرده و به آنها امکان تقسیم و مشارکت در قدرت ندهند. اگر به این نکته رسیدیم که دموکراسی جزئی از حقوق انسانی است و حقوق انسان به طور کل چیزی نیست که از کسی بگیریم یا به تدریج استحاله شود و به ما برسد در آن صورت می­توانیم به حکومت عادلانه نیز برسیم؛ یا به معنای دقیق­تر نمی­توانیم به صورت نسبی از لحاظ قضایی و حقوقی بخشی از حقوقمان را بپذیریم و بگوییم در مرحله بعد بخش دیگری از حقوقمان را دریافت خواهیم کرد، چرا که هنوز لایق گرفتن بخش­های دیگر حقوق انسانیمان نیستیم. مثلا از لحاظ قضایی، نمی­توانیم بگوییم ما آرام آرام حقوق قضاییمان را دریافت می­کنیم تا در نهایت و پس از چند سال به یک دستگاه قضایی پاک و عادلانه برسیم. یا برای مثال ممکن نیست به تدریج سازمان­های مستقل شکل بگیرند و بگوییم در سال­های بعد سازمان­های مستقل دیگری به وجود خواهند آمد.

در مورد آزادی انتخابات که یکی از پیشرفته­ترین نوع دموکراسی است نیز وضع بر همین منوال است. انتخابات یا عادلانه و پاک باید برگزار شود یا مزورانه و باتقلب. نمی­توانیم بپذیریم مثلا انتخابات پارلمانی برگزار شود که جریان حاکم آن طور که خود مایل است کرسی­های پارلمان را از آن خود کند و بعد بگوییم این حداقل دموکراسی است و به تدریج به جلو خواهیم رفت. عدالت یا مستقل از هر چیزی است یا نیست؛ و انتخابات نیز یا آزادانه و پاک است یا نیست. به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که بگوییم عدالت نیمه مستقل باشد یا انتخابات نیمه آزاد باشد یا آزادی بیان نیمه کامل باشد.

از سویی نمی­توانیم تصور کنیم که نظامی دموکراتیک باشد که برخی از حقوق را به طور کامل بدهد و برخی دیگر را به صورت ناقص. مثلا نمی­توان گفت آزادی بیان باشد اما دستگاه قضایی فاسد بماند. چرا که چنین آزادی حتما استقلال کامل دستگاه قضایی با تضمین نزاهتش را می طلبد؛ یا مثلا نمی­توان به ملتی آزادی سازمانی و مشارکت در قدرت را داد در حالی که انتخابات آزاد و نزیه را از آن گرفت. چرا که دقیقا از همین دریچه است که جوامع فریب می­خورند و نظام­های استبدادی شکل می­گیرند. از این رو واجب است که بپذیریم لایق دموکراسی هستیم و سازمان­ها نیز برای رسیدن به این حقیقت تلاش کنند و در نهایت جامعه­ای را به وجود بیاورند که شهروندان آن به تمام حقوق انسانیشان برسند؛ امروز بر ما واجب است خود را به چنین جایگاهی برسیم تا بتوانیم دموکراسی حقیقی را که در آن راهی برای فساد، ظلم و تعفن نیست، استشمام کنیم.     


نظر شما :