آیا ما لایق دموکراسی هستیم؟
يادداشت اختصاصى سبيکة النجار، روزنامهنگار عرب براى ديپلماسى ايرانى
عروسی دموکراسی با تمام تلخیها و شیرینیهایش به پایان رسیده است. با تمام تجاوزها و خرق عادتهایی که احزاب و جریانهای حاکم در بیشتر کشورها انجام دادند، (به ویژه کشورهای عربی مثل مصر، سوریه، اردن . ...) اکنون بسیاری از خود میپرسند ما در کجای نقشه دموکراسی قرار داریم؟ آیا ما لایق و شایسته دموکراسی هستیم؛ یا این که دموکراسی همانند لباس گشادی بر تن ما است که بر تن خود پوشاندهایم و تلاش میکنیم کمتر با آن راه برویم تا مبادا با پایمان بپیچد و زمین بخوریم، از همین رو با این لباس راه هم نمیرویم و دائما منتظریم کسی بیاید و ما را یاری دهد و لباسمان را مرتب کند که او نیز به هر حال هر طور که خود مایل است و مناسب خود و مصلحتش میداند این لباس را مرتب میکند؛ پس از مدتی هم میفهمیم که در مداری قرار گرفتهایم که تلاش داریم چگونه حرکت کنیم تا از مداری که برایمان ترسیم شده، خارج نشویم.
"آیا ما لایق دموکراسی هستیم"؛ این پرسش عنوان کتابی است که منصف المرزوقی، روزنامه نگار و پژوهشگر همکارمان نوشته است. وی در این کتاب تلاش کرده به پرسشهایی که درباره دموکراسی مطرح میشود، پاسخ دهد و این را به ما بفهماند که جامعه عربی به جایی نمیرسد اگر بخواهد صرفا به دنبال دموکراسی راه بیفتد. وی همچنین درباره مقولههایی که به خصوصیات کشورهای عرب اسلامی مربوط میشود که در نهایت دموکراسی را رد کرده و حتی دعوت به مبارزه با آن به دلیل این که آن را مفهومی غربی وارداتی که با مذهب و فرهنگ ما مغیرت دارد، میدانند، اشاره میکند.
در ابتدای کتاب نویسنده تلاش دارد این را به ما بفهماند که ما در برابر یک پرسش واقعی نیستیم بلکه در برابر یک موضعیم. فعالان حقوق بشر معتقدند دموکراسی جزئی جدانشدنی از مبادی جهانی حقوق بشر است که رسانههای جهانی و اسناد بینالمللی اهتمام و توجه ویژهای به آن دارند. در حقیقت هم کرامت انسانی، عدالت، آزادی بیان، دوری از شکنجه، بردهداری و دیگر حقوق انسانی تا زمانی که دموکراسی غایب باشد، محقق نمیشوند. نویسنده دموکراسی را به برخی از قیمومیتها نیز مرتبط میداند و تاکید میکند، "هر کس تصور میکند انسانی وجود دارد که شایسته و لایق دموکراسی نیست، آن فرد هیچ اهتمامی به سعادت یا خیر بشری یا زیبایی طبیعی انسانی ندارد."
اگر بخواهیم برای آنچه مرزوق تلاش دارد در کتابش به ما بفهماند، نمونهای بیاوریم، میتوانیم به انتخابات قانونگذاری تونس در سال 1981 اشاره کنیم که در پی آن اسلوبی پایهریزی شد که در نهایت به یک نهاد استبدادی منجر شده که از یک سو تنها به فکر حفظ جایگاهش در قدرت است و از سوی دیگر تلاش میکند به ملت ثابت کند که لایق دموکراسی هستند و این فرصت را خود در اختیار آنها گذاشته است. پیش از آن انتخابات تونس تنها به این شکل انجام میشد که مردم تنها حق انتخاب "آری و آری" را داشتند نه چیز دیگر. در انتخابات تونس همیشه راه رای دادن علنی باز است اما همزمان رای مخفی دادن و تقلب برای تغییر نتایج انتخابات به هر شکلی که نظام حاکم میپسندد نیز همیشه مهیا است. در حالی که اگر به ملت تونس اجازه داده شود، آزادانه بین حزب اپوزسیون که همیشه آرای سبز نشانه آن بوده و حزب حاکم که آرای قرمز نشانه آن است، یکی را انتخاب کنند، مردم حزب اپوزسیون را انتخاب کرده و صندوقهای رای را مملو از آرای سبز کنند، حزب حاکم به راحتی در نتیجه آرا دست کاری میکند و در عین ناباوری آرای قرمز برنده انتخابات میشود.
برگزاری چنین انتخاباتی در تونس رایج است، اما مردم همیشه به آن میخندند. ملت تونس همیشه فرا رسیدن انتخابات را با وجود این که همیشه میدانند خود بازنده آنند اما وسیلهای برای تمسخر دولت و فرصتی برای تنفس خود میدانند. ملت تونس انتخابات کشورشان را "انتخابات حنایی" نام گذاشتهاند. زیرا حنا در شکل خامش سبز است و هنگامی که خمیر میشود و مورد استفاده قرار میگیرد، قرمز رنگ میشود.
باید بگوییم، تمام کسانی که تلاش دارند از این شیوه انتخابات استفاده کنند، به نالایق بودن خود و عدم پایبندیشان به اصول دموکراسی اذعان دارند. چنین نظامهایی برای حفظ قدرت و قانونی جلوه دادن خود دست به هر گونه تزویر، دروغ پراکنی، تعرض به حقوق دیگران، تعدی به استقلال ملت، کرامت و اراده آزادی شان میزنند تا تنها خود بر سر کار باقی بمانند. همیشه در چنین جوامعی بیش از جوامع پیشرفته صدای دموکراسی و شعارهای زیبای دموکراتیک شنیده می شود و همواره هم احزاب حاکم بر این نکته پافشاری میکنند که هرگز از شعارهایشان تعدی نمیکنند، چرا که همیشه تلاش دارند قدرت را در دست خود نگه دارند و هنگامی که میگویند از شعارهای خود عدول نمیکند، منظورشان این است که عرصه را بیش از پیش بر مردم تنگ میکند تا قدرت همچنان در دستانشان باقی بماند.
در چنین جوامعی متاسفانه شهروندان به شدت احساس عجز و ناتوانی میکنند و در نهایت این احساس را دارند که لایق دموکراسی نیستند. در چنین مواقعی سازمانها با استفاده از ابزارهای تخریب به تخریب خود دست میزنند چرا که احساس میکنند، انسانهایی فاقد شرف و کرامت انسانی هستند و در نتیجه لایق حقوقشان نیستند و در نهایت شایسته برخورداری از دموکراسی را ندارند. اما این موضوع با حقیقت امر کاملا تضاد دارد. خاصیت شرافت انسانی این است که همیشه امیدوار و ثابت قدم است و این ویژگیها را همانند زندگی و کرامت انسانی از حقوق لایتغیر خود میداند. نمیتوانیم منکر شویم که ضعف و عجز مراحلی است که همیشه ملتها از آنها عبور میکنند. اگرچه امروزه جوامع تلاش دارند از ضعفهایشان عبور کرده و به سلامت، توازن و اعتماد به نفس خود بازگردند و خود را لایق و شایسته دموکراسی کنند. آنها تنها در چنین موقعیتی حاضرند از دموکراسی و حقوقشان دفاع کنند.
در بسیاری جاها شنیدهایم که میگویند، دموکراسی در وهله نخست به وجود نمیآید و بر ما واجب است که خود را برای پذیرش آن آماده کنیم. اما غالب جوامع استبدادی با عبور از دموکراسی به استبداد رسیدهاند. جریانهای حاکم در این جوامع همواره تلاش کردهاند از فرصتها و زمانها به نفع خود بهرهبرداری کنند. آنها همواره ادعا کردهاند که برای ترویج دموکراسی جدی هستند اما باید قبل از آن مردم برای دموکراسی مدت زمانی را تمرین و ممارست کنند. این نهایت گمراه ساختن مردم برای رسیدن به دموکراسی است که آنها را به این دلیل که باید برای دموکراسی تمرین کنند از حقوقشان محروم کرده و به آنها امکان تقسیم و مشارکت در قدرت ندهند. اگر به این نکته رسیدیم که دموکراسی جزئی از حقوق انسانی است و حقوق انسان به طور کل چیزی نیست که از کسی بگیریم یا به تدریج استحاله شود و به ما برسد در آن صورت میتوانیم به حکومت عادلانه نیز برسیم؛ یا به معنای دقیقتر نمیتوانیم به صورت نسبی از لحاظ قضایی و حقوقی بخشی از حقوقمان را بپذیریم و بگوییم در مرحله بعد بخش دیگری از حقوقمان را دریافت خواهیم کرد، چرا که هنوز لایق گرفتن بخشهای دیگر حقوق انسانیمان نیستیم. مثلا از لحاظ قضایی، نمیتوانیم بگوییم ما آرام آرام حقوق قضاییمان را دریافت میکنیم تا در نهایت و پس از چند سال به یک دستگاه قضایی پاک و عادلانه برسیم. یا برای مثال ممکن نیست به تدریج سازمانهای مستقل شکل بگیرند و بگوییم در سالهای بعد سازمانهای مستقل دیگری به وجود خواهند آمد.
در مورد آزادی انتخابات که یکی از پیشرفتهترین نوع دموکراسی است نیز وضع بر همین منوال است. انتخابات یا عادلانه و پاک باید برگزار شود یا مزورانه و باتقلب. نمیتوانیم بپذیریم مثلا انتخابات پارلمانی برگزار شود که جریان حاکم آن طور که خود مایل است کرسیهای پارلمان را از آن خود کند و بعد بگوییم این حداقل دموکراسی است و به تدریج به جلو خواهیم رفت. عدالت یا مستقل از هر چیزی است یا نیست؛ و انتخابات نیز یا آزادانه و پاک است یا نیست. به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که بگوییم عدالت نیمه مستقل باشد یا انتخابات نیمه آزاد باشد یا آزادی بیان نیمه کامل باشد.
از سویی نمیتوانیم تصور کنیم که نظامی دموکراتیک باشد که برخی از حقوق را به طور کامل بدهد و برخی دیگر را به صورت ناقص. مثلا نمیتوان گفت آزادی بیان باشد اما دستگاه قضایی فاسد بماند. چرا که چنین آزادی حتما استقلال کامل دستگاه قضایی با تضمین نزاهتش را می طلبد؛ یا مثلا نمیتوان به ملتی آزادی سازمانی و مشارکت در قدرت را داد در حالی که انتخابات آزاد و نزیه را از آن گرفت. چرا که دقیقا از همین دریچه است که جوامع فریب میخورند و نظامهای استبدادی شکل میگیرند. از این رو واجب است که بپذیریم لایق دموکراسی هستیم و سازمانها نیز برای رسیدن به این حقیقت تلاش کنند و در نهایت جامعهای را به وجود بیاورند که شهروندان آن به تمام حقوق انسانیشان برسند؛ امروز بر ما واجب است خود را به چنین جایگاهی برسیم تا بتوانیم دموکراسی حقیقی را که در آن راهی برای فساد، ظلم و تعفن نیست، استشمام کنیم.
نظر شما :