ايران و امريکا بايد نقشه راه طراحى کنند

۲۲ اسفند ۱۳۸۷ | ۲۲:۲۷ کد : ۴۱۶۶ اخبار اصلی
گفت‌وگوى روزنامه اعتمادملى با صادق خرازى
ايران و امريکا بايد نقشه راه طراحى کنند
باراک اوباما، رئيس‌جمهور ايالات‌متحده چند روز پس از ورود به کاخ‌سفيد در سخنانى درباره رابطه ايران و آمريکا گفت که اگر ايرانى‌ها مشت خود را باز کنند، دست ما به سوى آنان دراز است. اوباما در جريان رقابت‌هاى انتخاباتى هم همواره از مذاکرات با ايران دفاع کرده بود. اما با اين‌همه، موضوع روابط ميان تهران و واشنگتن که حدود 29 سال است به طور رسمى‌قطع شده، پيچيده‌تر از آن است که بتوان آن را با عباراتى زيبا از جمله مشت‌گره کرده و دست دراز حل و فصل کرد. روند صلح خاورميانه، استراتژى ايران در مورد اسرائيل، افزايش نفوذ تهران در خاورميانه، جنگ عراق که در نهايت به روى کار آمدن يک دولت شيعى هوادار ايران منتهى شد، سقوط طالبان در افغانستان که باعث روى کار آمدن دولتى نزديک به تهران شد، افزايش توان نظامى‌ايران و از همه مهمتر برنامه‌ هسته‌اى ايران که بالقوه مى‌تواند به تغيير موازنه قدرت در خاورميانه تبديل شود و بسيارى از تحولات ديگر، کلاف سردرگم رابطه تهران- واشنگتن را سر در‌گم‌تر کرده است. افزايش قدرت ايران در منطقه بى‌ترديد باعث ورود ايران به عمق استراتژيک اسرائيل شده‌است و شايد همين موضوع نه‌تنها خواب سران تل‌آويو که حتى خواب سران کشورهاى عربى را هم آشفته کرده باشد.

شايد به جرات بتوان گفت پرونده رابطه ايران و آمريکا پيچيده‌ترين رابطه ديپلماتيک حال حاضر در جهان است و حل و فصل آن نياز به ديپلماسى قدرتمند و زيرکانه‌اى دارد. واشنگتن از سويى تهران را تهديدى براى امنيت اسرائيل و منافع خود در منطقه مى‌داند و از سوى ديگر به اين درک رسيده که بدون همراهى، همکارى و مشارکت با ايران صلح و آرامش يک روياست. اين در شرايطى است که تهران و واشنگتن منافع مشترک گسترده‌اى در منطقه از جمله در افغانستان دارند و به اين باور رسيده‌اند که همکارى دو‌جانبه مى‌تواند بسيارى از معضلات خاورميانه را حل کند. در اين ميان اما لابى اعراب، لابى اسرائيل و تا حدى لابى مخالفان ايران در آمريکا در راه شکل‌گيرى روابط ميان دو کشور سنگ‌اندازى مى‌کنند.
 
ضمن آنکه ايران هم قصد ندارد بدون گرفتن امتياز و ضمانت‌هاى لازم از آمريکايى‌ها و تغيير عملى در شيوه‌هاى سنتى ايالات‌متحده وارد مذاکراتى شود که نتيجه‌اش به نفع منافع ملى ايران نباشد. دکتر صادق خرازى، سفير ايران در فرانسه در دوران رياست‌جمهورى سيد محمد خاتمى ‌بر اين باور است که ايالات‌متحده بايد سياست خود را در قبال ايران تغيير دهد و با ايران به عنوان يک گفت‌وگو‌‌کننده برابر وارد مذاکره شود. او سياست‌هايى نظير مهار دوگانه، تحريم و تغيير رژيم را شکست خورده مى‌داند و تاکيد مى‌کند که ايالات‌متحده بايد حق ايران در بر‌خوردارى از تکنولوژى هسته‌اى را به رسميت بشناسد و سپس دو طرف براى تامين منافع مشترک و ملاحظات امنيتى خود در منطقه و پاره‌اى مسائل بين‌المللى در مورد نوعى نقشه‌راه به توافق دست‌يابند. عضو سابق تيم مذاکره کننده هسته‌اى درباره نامه‌ اخير اوباما به ديميترى مدودف، رئيس‌جمهور روسيه درباره معامله بر سر سيستم دفاع موشکى در برابر کمک به توقف برنامه‌هاى هسته‌اى ايران تاکيد مى‌کند که ايران بزرگتر از آن است که در يک معامله نسبتا کوچک تسليحاتى ودفاعى قربانى شود.
 
خرازى که 6 سال (1374-1368) سفير ايران در سازمان ملل بوده براين باور است که آنچه ايران مى‌خواهد سياستى جديد از سوى آمريکاست نه تکرار حرف‌هاى گذشته. خرازى که بين سال‌هاى 76و77 نماينده ويژه رئيس‌جمهور و رئيس ستاد برگزارى اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامى‌در تهران بود در بخش ديگرى از گفت‌و‌گويش با اعتماد‌ملى درباره دعوت ايران براى شرکت در نشستى درمورد افغانستان که قرار است 31 ماه مارس در ايتاليا برگزار شود معتقد است که ايران اين بار در افغانستان بدون دريافت امتيازاتى حاضر به همکارى با آمريکا نخواهد بود چون تجارب گذشته نشان داده وقتى‌که ايران در مورد عراق و افغانستان با آمريکا همکارى کرد، نه‌تنها امتيازى دريافت نکرد بلکه با فشار بيشتر از سوى آمريکا مواجه شد. متن کامل گفت‌و‌گوى اعتماد ملى با دکتر صادق خرازى در پى‌آيد:

موقعيت ايران در عرصه بين‌المللى به موقعيتى ممتاز تبديل شده و بسيارى از کارشناسان امور بين‌الملل بر اين باور هستند که ايران و اسرائيل امروز به رقباى منطقه‌اى يکديگر بدل شده‌اند. سقوط صدام‌حسين در عراق که براى اولين بار امکان تشکيل يک دولت شيعى را در جهان عرب – ‌خلاف تصورات آمريکا و اسرائيل- فراهم کرد و همچنين سقوط طالبان در افغانستان، دستيابى ايران به دانش ساخت موشک‌هاى دوربرد و همچنين دستيابى ايران به دانش هسته‌اى کشور ايران را در چنين موقعيت ممتازى قرار داده است. از سوى ديگر کاملا آشکار است که رابطه اسرائيل با آمريکا رابطه‌اى بسيار نزديک است به نحوى که در بسيارى از مسائل عمده بين‌المللى ايالات‌متحده منافع اسرائيل را بر منافع آمريکا ترجيح مى‌دهد. واقعيت ديگرى که جريان دارد و جنابعالى هم در چندين مصاحبه بر آن تاکيد داشته‌ايد نقش لابى اعراب در آمريکا در ممانعت از برقرارى رابطه ميان ايران و ايالات‌متحده است، چراکه در اين صورت اعراب به دوستان درجه دوم آمريکا در منطقه تبديل خواهند شد. اين همه در شرايطى است که باراک اوباما، رئيس‌جمهور آمريکا در سخنانى از آمادگى واشنگتن براى مذاکره با تهران سخن گفته و تاکيد کرده اگر ايرانى‌ها مشت خود را باز کنند دست آمريکايى‌ها به سوى آنان دراز است. با اين حال هيلارى کلينتون، وزير امور خارجه ايالات‌متحده چند روز پيش در سخنانى از اينکه ايرانى‌ها براى انجام چنين مذاکراتى آمادگى داشته‌باشند ابراز ترديد کرد. با توجه به اين مولفه‌ها آيا شما امکانى براى انجام مذاکره ميان ايران و آمريکا متصور هستيد؟

ببينيد، وقتى شما از مذاکره بين ايران و آمريکا حرف مى‌زنيد،بايد قائل به تفکيک شويد .يک موقع مراد از يک مذاکره، گفت‌وگوى بخشى و به اصطلاح sectoral است و يک وقت شما از يک مذاکره overall حرف مى‌زنيد. البته اگر منظور مذاکرات موردى باشد، بله اين امر کاملا محتمل ومقدور است.کمااينکه در مورد امنيت عراق نمايندگان دوکشور قبلا مذاکره هم کرده‌اند.در اين‌گونه موارد نه خانم کلينتون ونه کس ديگرى ابراز ترديد نکرده‌اند. ولى آنچه که آقاى اوباما در رابطه با مشت گره کرده ايران و دست دراز آمريکا گفته است و شما هم احتمالا منظور نظرتان است، به باور من مذاکره و فتح بابى است در مورد رابطه مستقيم ايران و آمريکا وحل وفصل جامع موارد مورد اختلاف، چه در مورد دعاوى مستقيم مالى،سياسى، امنيتى و نظامى ‌دوطرف نسبت به‌ يکديگر و چه در باب مسائل استراتژيک منطقه اى وبعضى از موضوعات بين‌المللى که من به آن Grand Bargain مى‌گويم والبته ديگران هم مى‌گويند. اگر منظورتان اين نوع مذاکره باشد که امر بسيار پيچيده، دقيق وجامعى است که شروع، تحقق،هدايت و به سامان رسيدن آن محتاج انرژى، صرف وقت،اراده سياسى مصمم ويکپارچه در پشت آن است که بازيگران زيادى در آن ذى‌مدخل و يا ذى‌نفع خواهند بود.
 
اين کار، امرى تخصصى، عظيم، مشکل و نفس‌گير است ولى خب نمى‌توان گفت غير ممکن است.در عالم سياست غيرممکن وجود ندارد. اين امر مستلزم آن است که دولت جديد آمريکا سياست خود را در قبال ايران تغيير دهد و بايد به ايران به عنوان يک طرف گفت‌وگوى برابر برخورد کند. سياست‌هايى نظير مهار دوگانه، تحريم و تغيير رژيم به جايى نرسيده‌اند. براى موفقيت در تجديد مناسبات، ضمن به رسميت شناختن حق ايران در برخوردارى از تکنولوژى هسته‌اى، دوطرف مى‌توانند براى تامين منافع مشترک و ملاحظات امنيتى خود در منطقه و پاره‌اى مسائل بين المللى در مورد نوعى Road Map – نقشه‌راه- به‌توافق برسند.

هفته گذشته روزنامه آمريکايى نيويورک‌تايمز در گزارشى از نامه محرمانه باراک اوباما، رئيس‌جمهور آمريکا به ديميترى مدودف، رئيس‌جمهور روسيه خبر داد که در آن آقاى اوباما به مدودف پيشنهاد کرده بود در قبال کمک روسيه به مهار برنامه‌هاى هسته‌اى ايران، واشنگتن از اجراى طرح سپر دفاع موشکى خوددارى کند. آيا اين نامه در صورت صحت مى‌تواند حاکى از آن باشد که سطح استراتژيک و تاثير‌گذار ايران در سياست‌‌خارجى آمريکا تا آن حد بالارفته که مهار روسيه را فراموش کرده و ايران را ترجيح داده‌است. اين در شرايطى است که روسيه همواره در سياست‌هاى خود نشان‌داده که شريک قابل اعتمادى نيست. از طرف ديگر به نظر مى‌رسد که ايران با‌وجود اينکه براى روسيه، گرجستان، اوکراين و روسيه سفيد نيست، اما مسکو از هسته‌اى شدن ايران حمايت نمى‌کند و آن را به دليل مسائلى همچون تغيير موازنه قدرت در خاورميانه به نفع ايران و تهديد اسلامگرايى در قفقاز که ممکن است از حمايت ايران هسته‌اى برخوردار باشد نگران است. نظر جنابعالى در مورد جايگاه ايران در سياست‌خارجى آمريکا، نامه اوباما به مدودف و واکنش احتمالى روسيه به اين پيشنهاد سخاوتمندانه آمريکا چيست. به عبارت ديگر سوال اصلى من اين است که آيا ايران در سياست‌خارجى آمريکا چنين جايگاهى به دست آورده که حتى کاخ‌سفيد حاضر است روسيه را فراموش و به ايران بپردازد و در سبد هزينه و فايده دولت آمريکا  آيا معامله بر سر سپر دفاع موشکى در شرق اروپا که با هدف مهار روسيه دنبال مى‌شود، با برنامه هسته‌اى ايران توجيه‌پذير است؟

من از وجود، محتوا يا ترکيب عبارت‌بندى نامه محرمانه مورد اشاره روزنامه نيويورک تايمز به‌غير از آنچه در رسانه‌ها آمده، اطمينان و اطلاع دقيقى ندارم. مقام‌هاى آمريکايى مى‌گويند استقرار سپر دفاع موشکى در لهستان و جمهورى چک براى مقابله با تهديد‌هاى موشکى ايران و کره‌شمالى است و تهديدى براى روسيه نيست.اين در حالى است که مقامات کرملين با ابراز ترديد نسبت به اظهارات مقام آمريکايى، مى‌گويند هدف اين سيستم دفاع موشکى تغيير موازنه قدرت در اين منطقه است.

از اين گذشته، سياست «مهار روسيه» که اشاره کرديد مربوط به زمان دوقطبى بود. آمريکا نه‌تنها روسيه را مهار نمى‌کند، بلکه سعى مى‌کند از او يک شريک بسازد.منتها شريکى که در بسيارى از موارد يک رقيب هم هست.نکته ديگر اينکه منافع آمريکا در قبال ايران يا روسيه دو مقوله مانعه‌الجمع نيست که انتخاب يکى ملازمه با نفى ديگرى داشته باشد. مثلا در خصوص همکارى‌هاى تسليحاتى ايران و روسيه، اظهار نظرهاى جالبى از طرف مقامات روسيه شده است. لاوروف مى‌گويد: «همکارى نظامى‌روسيه با ايران مطابق با قوانين بين المللى است، اما با اين حال مسکو آماده است نگرانى‌هاى آمريکا و اسرائيل را در اين زمينه در نظر بگيرد.»

وزير امور خارجه روسيه همچنين گفته است: «ما به طور کامل نگرانى‌هاى طرح شده از سوى شرکاى آمريکايى و اسرائيلى خود را به حساب آورده و از کار فشرده‌تر به روى پيشنهادهاى گروه پنج به علاوه يک، که از جمله شامل آغاز گفت‌وگوهاى برابر با ايران و  ديگر کشورهاى منطقه که مى‌تواند متضمن امنيت عمومى‌باشد،  پشتيبانى مى‌کنيم.» همچنين، ديميترى پسکوف سخنگوى پوتين، نخست‌وزير روسيه، روز جمعه گذشته گفته است: «فقط با مشارکت دادن ايران در همه مذاکرات(منطقه) ما مى‌توانيم وضعيت قابل پيش‌بينى و قابل اتکايى را در منطقه خاورميانه ايجاد کنيم.»

آيا روسيه در تحليل نهايى حاضر است ايران را قربانى کند تا سپر دفاع موشکى و به طور کلى سياست مهار روسيه آمريکا درباره‌اش اجرا نشود؟

همانطور که گفتم بهتر است بجاى استفاده از کلمه مهار کلمه رقابت را بکار ببريم. اولا فراموش نکنيد که پيمان تسليحاتى بين روسها و آمريکايى‌ها که در سال ۱۹۹۱ براى کاهش تسليحات راهبردى دو کشور امضا شده است، در پايان سال ۲۰۰۹ به پايان مى‌رسد. وزير امور خارجه آمريکا که در کنفرانسى خبرى پس از ديدار 2ساعته خود با وزير خارجه روسيه اظهار داشته است که دو طرف قصد دارند تا پايان سال جارى به توافق در اين زمينه دست يابند. اساسا من از همان ابتداى طرح موضوع، اين شبهه و ترديد را داشتم که آيا سپر موشکى اروپا يک تمهيد دفاعى لازم و بدون جايگزين است يا اينکه نوعى ابزار چانه زنى Bargaining Chips است که در مرحله‌اى مى‌تواند رها شود. به‌هر تقدير مذاکره جامع با ايران در اين معامله نمى‌گنجد وبسيار بزرگتر از آن است.ولى شايد به‌عنوان موازنه کننده روابط روسيه و آمريکا بتواند مورد استفاده قرار گيرد. ايران بزرگتر از آن است که در يک معامله نسبتا کوچک تسليحاتى ودفاعى قربانى شود.موقعيت استراتژيک ايران وقدرتمند بودن آن موجب آن مى‌شود که ايران بخشى از راه‌حل باشد ونه بخشى از مساله و يا به تعبير شما يک قرباني.

ايران يک قدرت منطقه‌اى است و از موقعيت استراتژيک و ژئوپلتيک ويژه‌اى برخوردار است. ايران براى رسيدن به اين موقعيت و حفظ آن بهاى گزافى پرداخته است.

درک اين موضوع چه توسط آمريکا و چه روسيه و حتى اروپايى‌ها، مى‌تواند به حل مشکل در مناسبات با ايران کمک مؤثرى بکند.
البته که منافع بزرگترى در حفظ رابطه با آمريکا براى روسيه نهفته است ولى تامين اين منافع لزوما به معناى قربانى شدن ايران نيست.ولى خوب در عالم سياست هر چيزى نرخ خود را دارد.روسها در چانه‌زنى با آمريکا در اين‌خصوص در موضع نياز نيستند ولى شايد بتوانند ناز کنند ونرخ را بالا ببرند.

آقاى دکتر! باراک اوباما زيبا صحبت مى‌کند، شخصيت سخنورى دارد و امروز در افکار عمومى‌جهانيان از محبوبيت بالايى برخودار است. اين شرايط در مورد بوش هم پس از حوادث يازدهم سپتامبر ايجاد شد و اجماعى جهانى عليه تروريسم شکل گرفت. اما اين موقعيت بوش پس از حمله به عراق از بين رفت. شما فکر مى‌کنيد آيا اوباما با شرايط کنونى آماده‌است تا چنين اجماعى عليه ايران انجام دهد و آيا اساسا چنين قدرتى دارد؟ واکنش احتمالى ايران به اين اتفاق را چگونه ارزيابى مى‌کنيد؟


ببينيد، ما تمام راه‌ها را تست کرده‌ايم. مذاکرات 3 دولت اروپايى با ايران بر سر اين موضوع همواره به خاطر فشارهاى آمريکا بى‌نتيجه مانده است و اينک آمريکا با تغيير موضع خود در اين مورد مى‌تواند وارد گفت‌وگوهاى مستقيم و سازنده‌اى با ايران شود. ايران مى‌خواهد گام‌هاى عملى ببيند که نشان‌دهنده حسن‌نيت آمريکا باشد. اين مى‌تواند به شکستن بن‌بست بين دو طرف کمک کند. ايران از عدم مداخله آمريکا در امور داخلى ايران استقبال کرده و براى حل اختلافات دو طرف به شکلى مسالمت‌جويانه و در سطحى برابر تلاش خواهد کرد. آنها بايد وارد مذاکرات مؤثر و جدى شوند و نه صرفا گشايش نوعى تماس. برخورد منعطف و سياست‌هاى واقع‌بينانه از سوى آمريکا مى‌تواند توجه رهبرى در ايران را جلب کند. تغيير لحن براى ايران کافى نيست اگرچه براى اعتمادسازى لازم است. آنچه که ايران مى‌خواهد سياستى جديد از سوى آمريکاست نه تکرار حرف‌هاى گذشته، تا به اتکا آن بتواند پس از 30 سال قطع تماس، افکار عمومى ‌را براى از سرگيرى مناسبات مجاب کند.

اگر نامه اوباما صحت داشته باشد که از شواهد و قراين حتى با وجود تکذيب اين نامه از سوى مدودف چنين بر مى‌آيد، آيا ايران در اين شرايط در موقعيتى قرار دارد که با آمريکا مذاکره کند؟ به نظر من ايران اکنون در موقعيت بهترى از آمريکا دست‌کم در معادلات منطقه‌اى قرار دارد. آيا ممکن است اوباما با توجه به موقعيتى که در جهان دارد فشار‌ها بر ايران را افزايش دهد تا تهران ناچار شود سر‌انجام از موضع ضعف با آمريکا وارد مذاکره شود. اگر چنين است آيا فکر نمى‌کنيد مذاکره نکردن ايران با آمريکا در شرايطى که ايران در حال حاضر از موقعيت بهترى برخوردار است مى‌تواند يک اشتباه بزرگ باشد؟

ايران اکنون در موضع ضعف نيست.بلکه در مقابل آمريکا هيچگاه به اين قدرتمندى نبوده است.در ايران بايد آن هوشمندى به وجود آيد که از ظرفيت‌هاى خود عوامل وبازيگران در قضيه شناخت دقيق و حرفه‌اى پيدا کند و به‌موقع از آن بهره‌بردارى متناسب کند تا چه روسيه، آمريکا و اروپايى‌ها به درک واقعى، که ايران شايسته آن است، برسند.

ايران همواره تلاش کرده تا تصوير خود را به جامعه جهانى به عنوان يک چهره صلح‌طلب؛ يک قدرت منطقه‌اى مسوول و کشورى که خواستار ثبات است، نشان دهد. اما برخى اظهارات مانند نفى هولوکاست و مطرح کردن بحث محو اسرائيل از نقشه جهان باعث شده تا از ايران دست‌کم در کشورهاى غربى به عنوان يک‌خطر بالقوه ياد شود. اين در حالى است که چين در اواخر دهه 80  و اوايل دهه 90 تلاش مى‌کرد در حرف و عمل تصويرى مناسب از خود براى جامعه جهانى ايجاد کند و از اين رهگذر به پيشرفت‌هاى اقتصادى چشمگيرى هم دست‌يافت. نظر شما در اين مورد چيست؟

مساله فلسطين همانطورکه مقام معظم رهبرى اخيرا هم تاکيد کردند براى جمهورى اسلامى‌از اهميت و جايگاه ويژه‌اى برخوردار است.خب هر کسى براى کمک به اين مساله اساسى بر حسب زمان، موقعيت،شناخت و سليقه خود تعابيرى بکار ‌مى‌گيرد.مواردى هم که اشاره کرديد مى‌تواند ملازمه مستقيم يا متناسب با اصل موضوع نداشته باشد يا اينگونه تعبير شود که محتاج زمان و اقتضاى ديگرى باشد.

چندى پيش دنيس راس، مذاکره کننده دولت بيل کلينتون در امور خاورميانه به عنوان مسوول امور ايران در وزارت خارجه آمريکا منصوب شد. اين در حالى است که از راس به عنوان چهره‌اى طرفدار اسرائيل نام‌برده مى‌شود و اين مى‌تواند ايران را نسبت به نيت واقعى آمريکا درباره ايران بدبين کند. نظر شما در اين‌باره چيست و آيا اساسا انتخاب يک چهره که حساسيت طرف مقابل را برانگيزد به نفع بهبود رابطه و پيشبرد مذاکرات است يا اينکه بهتر بود کسى دست‌کم به طور علنى معرفى نمى‌شد.

اگر شما توقع و آرزو داريد که آمريکا براى مذاکرات خاورميانه واز جمله ايران کسى را انتخاب کند که مثل ما‌ها شعار مرگ بر اسرائيل داده باشد،بايد بگويم که شما آنچه را که يافت مى‌نشود، آرزو مى‌کنيد.هرکس ديگرى را هم که انتخاب کنند کم‌وبيش چنين خميره‌اى خواهد داشت.مهم اين است که اين فرد قابليت لازم براى بيان اينکه تغيير روش آمريکا جدى است را داشته باشد.يکى از عناصر مشخصه در تغيير روش آمريکا در قبال ايران به رسميت شناختن حق ايران در برخوردارى از انرژى هسته‌اى براى اهداف صلح‌آميز و طبق معاهده منع گسترش سلاح‌هاى هسته‌اى است. برخوردارى از تکنولوژى هسته‌اى براى ملت و حکومت ايران يک موضوع غير قابل معامله است.

سعود الفيصل، وزير خارجه عربستان‌سعودى هفته گذشته خواستار اتخاذ سياستى مشترک از سوى اعراب دربرابر ايران شد. اين نشان‌دهنده قدرت گرفتن ايران در منطقه و تهديدى است که اعراب از ناحيه ايران احساس مى‌کنند. نظر شما در اين‌باره و تاثيرگذارى اعراب بر مذاکرات احتمالى ايران و آمريکا در آينده چيست؟


جورج بوش به‌دنبال طرح خاورميانه بزرگ بود که در آن سلطه سياسى و فضاى اقتصادى براى اسرائيل تامين شود. اين طرح، هم از نظر سخت‌افزارى و هم نرم‌افزارى ايراد داشت وهم به‌گونه ناشيانه‌اى مطرح شد. حتى دوستان عرب آمريکا در منطقه هم کهير زدند و جيغ بنفش کشيدند که نکند آمريکا با قربانى کردن دوستان سنتى‌اش در خاورميانه مى‌خواهد سفره اسرائيل را رنگين کند. اساسا اين پارانوياى سياسى در بين دوستان عرب وسنتى آمريکا وجود دارد که هرگونه تغييرى در سياست واشنگتن در منطقه، پيام‌آور خوبى براى آنان نيست. اينگونه رهبران عرب، به‌دلايل تبليغات سنتى از سايه ايران مى‌ترسند. حتى از دست دوستى ايران که به‌سوى آنان دراز شود وحشت دارند و ترديدى نيست که از هر بهبودى در روابط ايران و آمريکا همانند اسرائيل نگران شوند.ولى در توان و ميزان تاثيرگذارى آنان نبايد غلو کرد. البته اين امر مختص اعراب نيست. همه همسايگان ايران از بهبود روابط ايران و آمريکا به‌دلايل و درجات مختلف نا‌خشنود خواهند شد.

همانطور که مى‌دانيد از ايران براى شرکت در کنفرانس گروه هشت در مورد افغانستان که قرار است به‌زودى درايتاليا برگزار شود دعوت شده و ايران پاسخ داده که اين دعوت را بررسى و سپس تصميم‌گيرى خواهد کرد. با‌توجه به منافع مشترک گسترده ايران و آمريکا در منطقه ازجمله در افغانستان، آيا ايتاليا مى‌تواند نقطه شروع مذاکرات ايران و آمريکا باشد؟ نظر شما درباره تصميم ايران براى شرکت در اين کنفرانس چيست؟

شرکت در يک مذاکرات چند جانبه در مورد افغانستان مشکل نيست ولى مهم اخذ نتيجه براى روابط دو جانبه است. ايران اين بار در افغانستان بدون دريافت امتيازاتى حاضر به همکارى با آمريکا نخواهد بود چون تجارب گذشته نشان داده وقتى‌که ايران در مورد عراق و افغانستان با آمريکا همکارى کرد، نه‌تنها امتيازى دريافت نکرد بلکه با فشار بيشتر از سوى آمريکا مواجه شد. در مورد افغانستان درهفته گذشته هيلارى کلينتون در نخستين حضورش در نشست ناتو در بروکسل، پيشنهاد برگزارى يک کنفرانس در سطوح عالى را مطرح کرد که راهکارهاى بازسازى و  بسط دموکراسى در افغانستان را بررسى کند و راهبردهاى مبارزه با تحرکات روزافزون طالبان را به بحث بگذارد. او ابراز اميدوارى کرده در کنفرانسى که براى ۳۱ ماه مارس برنامه‌ريزى شده است «فرصتى براى نيل به اصول مشترک» درباره نحوه مواجهه با مساله افغانستان به دست آيد.

هيلارى کلينتون در مصاحبه ديگرى با يک راديوى آمريکايى گفته است: «ايران يک کشور همسايه افغانستان است و عميقا از ورود مواد مخدر از افغانستان نگرانى دارد و دلايل بسيارى براى علاقه ايران به کنفرانس افغانستان وجود دارد... از همين رو از ايرانى‌ها دعوت خواهند شد. بديهى است که تصميم به آمدن با خود آنهاست.» از طرفى ديگر سخنگوى دولت جناب آقاى احمدى‌نژاد نيز چند روز پيش در اين زمينه گفته بود: «اگر چه تا کنون دعوتنامه‌اى دريافت نشده ولى آنچه براى ايران مهم است مساله خود افغانستان است.
 
مساله افغانستان براى جمهورى اسلامى‌اهميت ويژه‌اى دارد. ما با اين کشور همسايه هستيم و امنيت و پيشرفت افغانستان براى ما خوشايند و باعث ايجاد ثبات در منطقه خواهد شد.»   ايران پيوندهاى قومى، زبانى، فرهنگى و مذهبى ريشه‌دارى با افغانستان دارد، بنابراين مذاکره ايران و آمريکا در مورد امر ثالثى يا در بخش‌هاى خاصى از مسائل منطقه‌اى کاملا متصور و عملى است. مى‌توان چنين ارزيابى کرد که در هر دو طرف تمايل به همکارى وجود دارد. سرکوب عوامل بنيادگرا و تروريست در افغانستان و همينطور بر چيدن پايگاه‌هاى تروريستى در پاکستان و برخى از کشورهاى عربى و بالاخره مبارزه‌ مؤثر با توليد و قاچاق مواد مخدر و نيز بسيارى موضوعات، همه زمينه‌هايى براى گسترش همکارى بين 2 کشور در منطقه است. ولى خب، همانطور که در ابتداى مصاحبه گفتم، مذاکرات جامع امرى جداگانه است ولوازم وساز و کارهاى خود را دارد. ولى اينگونه تماس‌ها مى‌توانند در زمره Confidence Building Measures ويا حتى Bridge Building براى يک Grand Bargain تلقى شوند

نظر شما :