جنگ رسانهای در نبرد 22 روزه غزه
(بخش نخست)
به جای مقدمه
نگاهی به آنچه رخ داد
حمله اخير رژيم صهيونيستى به باريکه غزه و آنچه در اين سرزمين کوچک با انسانهايى بزرگ رخ داد را بايد از دردناکترين و در عين حال عبرتآموزترين حوادث روى داده در منطقه خاورميانه در خلال سالهاى اخير به شمار آورد. هر چند که اين منطقه در طول 10 سال گذشته همواره شاهد درگيرىهايى در اين سطح و بالاتر از آن – حمله ارتش رژيم اسرائيل به لبنان در تابستان 2006 که به جنگ 33 روزه موسوم شد و همچنين حمله آمريکا به عراق که بعد بزرگتر از آن را مىرساند – بوده است؛ اما تجاوز ارتش رژيم صهيونيستى به غزه از جهات بسيارى قابل تامل و تحمل است. هر چند در مورد ويژگىهاى اين منطقه بارها نوشتهاند و گفتهاند، اما از آنجا که اين نوشته قصد دارد فصل تازهاى را در مورد جنگ اخير باز کند، بناچار بايد به تمام موارد اين موضوع پرداخت تا آنچه در ميدان رخ داده است، بيشتر به چشم آيد.
باريکه غزه با مساحت کمتر از 360 کيلومتر مربع و با جمعيتى بالغ بر يک و نيم ميليون انسان که نيمى از آنها نيز اردوگاه نشين هستند، متراکمترين نقطه جهان و در عين حال يکى از فقيرترين مناطق جهان است. باريکه غزه که از سال 1967 تحت اشغال رژيم اسرائيل قرار داشت، به مدت 40 سال بدترين نوع رفتار ضد انسانى را با ساکنان خود شاهد بود و وجود تنها چند شهرک مهاجرنشين در اين باريکه باعث شده بود تا اسرائيل 40درصد زمينها و منابع آبى اين منطقه را به اين چند شهرک اختصاص داده است. ظلمى که نظاميان و ماموران امنيتى رژيم صهيونيستى در طول اين سالها به مردم اين باريکه کردند، خيزش ناگهانى آنها را باعث شد تا جايى که در انتفاضه اول و سپس انتفاضه دوم رژيم اسرائيل آرامآرام از مواضع خود عقبنشينى کرد و در سال 2005 به ناگهان اريل شارون نخستوزير وقت اين رژيم دستور داد تا هر چه سريعتر شهرکها تخليه و عملا سيطره زمينى بر غزه پايان يابد و کنترل آن به تشکيلات خودگردان واگذار شود.
اين روند که در طول سه سال گذشته و با قدرت گيرى جنبش مقاومت اسلامى حماس در دولت فلسطين وارد مراحل تازهاى شده بود، با فشارهاى مستقيم و غير مستقيم برخى از مقامات سياسى و امنيتى تشکيلات خودگردان و همچنين طرح دايتون که اسرائيلىها مجرى آن بودند، باعث شد تا در تابستان سال 2006 حماس براى جلوگيرى از خونريزى گسترده که طرح آن تهيه شده بود، کنترل باريکه غزه را بر عهده بگيرد. و اين درست زمانى است که طرح حاضر از آنجا شروع مىشود.
طرحى که در آن قرار بود به هر طريق ممکن کمر مقاومت و انديشه مقاومت در باريکه غزه شکسته شود و پس از ناکامى در لبنان، نمونه آن در غزه اجرا شود تا شايد مقدمات طرح صلح اعراب واسرائيل فراهم شود. اين طرح که با فشارهاى اقتصادى و محاصره اين باريکه از تابستان سال 2006 شروع و پس از آن با کنفرانس آناپوليس در مريلند آمريکا در ماه نوامبر همان سال ادامه يافت، علىرغم همه فشارهاى نتوانست دولت حماس در غزه را سرنگون کند و اين جنبش همچنان به اعمال کنترل دقيقتر خود بر غزه ادامه مىداد.
در اوايل سال 2007 ميلادى بود که حملات خونين ارتش رژيم صهيونيستى به غزه شروع شد تا در اين مرحله آنها بتواند به زعم خود از شليک موشکهاى مقاومت جلوگيرى کنند، موشکهايى که درست پس از هر تجاوز ارتش رژيم صهيونيستى به غزه به سمت مهاجرنشينهاى توسعه يافته در سرزمينهاى اشغالى 1948 شليک مىشد. هر چند اين حملات موشک تلفات چندى به بار نمىآورد، اما از نظر روانى چنان فشارى را بر شهرک نشينان اسرائيلى به خصوص در شهرکى مانند سديروت که محل زندگى برخى از وزراى اين رژيم نيز هست، وارد آورد که بالاخره اين رژيم در تابستان سال 2008 و با ميانجى طرف مصرى با آتشبسى شش ماهه با جنبش حماس تن داد.
بر اساس اين جنبش قرار بود تمام گذرگاههاى مرزى بازگشايى شده و در مورد تبادل اسرا هم مذاکره شود که نه تنها گذرگاهها بازگشايى نشد، بلکه رژيم صهيونيستى با همکارى مصر و ديگر کشورهاى عربى محاصره اين باريکه را تشديد کرد که تنها در مدت محاصره بيش از 270 فلسطينى بر اثر بيمارى و کمبود دارو به شهادت رسيدند.
در طول همين آتشبس بود که رژيم صهيونيستى حملات گاه و بىگاه خود را به باريکه غزه از سر گرفت و در ماه نوامبر و تنها دو ماه مانده به پايان جنگ، حمله جنگندههاى اين رژيم به گروهى از مبارزان گردانهاى قسام که شش شهيد به دنبال داشت، باعث شد تا عملا آتشبس شکسته شود و در پى آن نيز گردانهاى قسام عمليات تلافى جويانهاى انجام دادند و برخى از شهرکها و مراکز نظامى را هدف آتش موشکها و خمپارههاى خود قرار دادند. روند حمله نظاميان اسرائيلى و پاسخهاى مقاومت فلسطين ادامه يافت تا آنکه در 19 دسامبر آتشبس امضا نشده پايان يافت و در همين زمان بود که گزارشهايى در مورد طرحهاى اسرائيل براى وارد کردن ضربه نهايى به حماس فاش شد.
بر اساس اين طرح که دو هفته بعد جزئيات بيشترى از آن در رسانههاى جمعى منتشر شد، کشورهاى عربى مانند اردن، مصر و عربستان سعودى در همکارى نزديک با رژيم صهيونيستى مقدمات نابودى حماس را فراهم مىآوردند و پس از آنکه محمود عباس و تشکيلات خودگردان به غزه بازگشتند، مرحله نهايى جنگ که همان برقرارى روابط ديپلماتيک با رژيم صهيونيستى بود را شروع مىکردند. ارتش رژيم صهيونيستى نيز از مدتها پيشتر و بر اساس تجربه جنگ 33 روزه و با تغيير در تمام ساختارهاى نظامى خود و بازنگرى در استراتژى جنگ، آماده شده بود تا حملهاى حيثيتى را بر عليه مقاومت اسلامى در غزه آغاز کند.
در پنجشنبه 25 دسامبر 2008 و تنها پنج روز مانده به سال نو ميلادى، تزيپى ليونى وزير امورخارجه و رئيس حزب کاديما در سفرى با قاهره و ديدار با مقامات مصرى آخرين وعيت موجود را آنها در ميان گذاشت. وى از طرف مصرى خواست تا به اطلاع متحدان عرب خود برساند که اسرائيل در 72 ساعت بمباران جدى حماس را از پاى درمىآورد. مصرىها موافقت کردند و حمله از ظهر روز شنبه با مشارکت 100 جنگنده اسرائيلى آغاز شد و دهها مقر امنيتى تابع حماس در باريکه غزه هدف قرار گرفت.
در حملات روز اول حدود 300 نفر به شهادت رسيده و صدها تن زخمى شدند. جنگ يک هفته هوايى بود و پس از آن زمينى شد. موشکهاى مقاومت اسلامى در همان ساعات اوليه راهى شهرکهاى مختلف مهاجرنشين شد و کمى بعد مشخص شد که برد موشکها بيش از آن چیزی است که مصریها به طرف اسرائیلی خبر داده بودند و یا اینکه دستگاههای اطلاعاتی این رژیم به آن دست یافته بود.
تا آن روز – روز اول جنگ – رزمندگان فلسطینی تلاش نمیکردند شهرکهای دروتر از 20 کیلومتری غزه را مورد هدف قرار دهند، اما با شروع حملات سخت و بیسابقه ارتش اسرائیل؛ فلسطینیها هم چارهای ندیدند جز آنکه دست برتر خود را رو کرده و تا عمق 50 کیلومتر سرزمینهای اشغالی 1948 را هدف قرار دهند. با این حملات بود که تعداد شهرکنشینان در تیررس فلسطینیها از 300هزار نفر به 800 هزار نفر رسید، کما اینکه چند پایگاه مهم هوایی مانند حیتساریم و تلنوف نیز چندین بار هدف قرار گرفتند. اشتباه اطلاعاتی که اسرائیل در جنگ 33 روزه مرتکب شده بود، اینجا نیز تکرار شد تا به مدت 22 روز شعاع 50 کیلومتری فلسطین اشغالی هدف موشکهای مقاومت قرار گیرد. شاید مهمترین نکتهای که در این مورد بتوان گفت؛ میزان تخریب موشکهای شلیک شده از طرف فلسطینیها بود.
اگر موشکهای پیشین دستساز بردی بیش از 20 کیلومتر و قدرت تخریبی کم و شاید به عنوان مهمترین نکته دقت اندکی داشتند، موشکهای روسی گراد از هر حیث قابل اطمینانتر بود و توانست ضربات غیر قابل پیشبینی را بر سازمان برنامهریزی و اطلاعاتی و همچنین خدماترسانی سازمانهای دخیل در جنگ اسرائیل وارد کند. در مدت این جنگ، 198 موشک گراد به سمت اهداف اسرائیلی پرتاب شد ولی به دلیل سیاست رسانهای رژیم صهیونیستی، از همان ابتدا میزان تلفات این موشکها قرار بود سه نفر اعلام شود که بر همین منوال هم رفت، اما برخی از شاهدان عینی که در شهر بندری مانند اشدود به سر میبردند، این موشکها درست به اهدافی اصابت میکردند که به نظر میرسید به سمت آنها شلیک شده است، مانند هدف قرار گرفتن شهرداری اشدود و همچنین کارخانه پتروشیمی در عسقلان.
جنگ 22 روز ادامه یافت و در این میان بیش از 7000 فلسطینی به شهادت رسیده و یا زخمی شدند که بیش از نیمی از آنها را زنان و کودکان و افراد مسن تشکیل میدادند. ارتش اسرائیل در این جنگ از سلاحهای ممنوعه استفاده کرد؛ سلاحهایی که شگفتی پزشکهای اروپایی که در غزه به سر میبردند را هم باعث شد و آنها نتوانستند انزجار خود را از این اقدام ارتش اسرائیل پنهان کنند. بمبهای فسفر سفید به همراه اورانیوم ضعیف شده، از جمله سلاحهای ممنوعهای بود که در این جنگ از آنها استفاده شد.
یک هفته بمباران هوایی و دریایی و توپخانهای نتوانست اراده مقاومت فلسطین را در هم شکند و از این رو برای دستیابی به اهدافی چند که هیچگاه اعلام نشد – از ترس نرسیدن به آنها – در یک روز تعطیل – شنبه – حمله زمینی به غزه آغاز شد تا در روزهای پایانی بیش از 30هزار نظامی تا بندندان مسلح به جنگ مردمی بروند که 18 ماه محاصره بوده و هشت روز هم هدف ناجوانمردانهترین حملات قرار گرفته بودند و عملا سران تلآویو انتظار داشتند که بتوانند از این رهگذر دیگر کار حماس را یکسره کنند، کاری که بسیاری در منطقه و خارج از آن منتظر نتایج آن بودند تا به زعم خود طرحی نو در منطقه دراندازند که مقاومت عجیب، باور نکردنی و افسانهای رزمندگان مقاومت که از هشت گروه و جریان حاضر در غزه بودند، مانع از دستیابی به این اهداف شد.
در بهترین حالت پیادهنظام ارتش اسرائیل که از طرف نیروی زرهی، مهندسی، هوایی، دریایی و توپخانه حمایت میشد، تنها چندصد متر در اطراف شهرهای باریکه غزه پیشروی کرد و حومه تقریبا تمام شهرها را ویران کرد. بر اساس آمار ارائه شده توسط رزمندگان مقاومت ارتش اسرائیل در این درگیریها 210 نظامی خود را از دست داد و صدها تن دیگر زخمی شدند.
جنگ پس از آنکه اسرائیل زیربناهای اقتصادی غزه را از بین برد و تنها یک روز پیش از آنکه جورج بوش کاخ سفید را ترک کند و باراک حسین اوباما جای او را بگیرد، به مانند شروع توسط دولت رژیم اسرائیل پایان یافت، اما آتشبسی که اعلام شد چنان شکننده بود که با پایان یافتن آن نیز، درگیریها همچنان ادامه یافت و این زمانی بود که اوباما بر سر کار آمده بود و وارد کاخ سفید شده بود.
******
آنچه که در بالا آمد، خلاصهای بود از میلیونها کلمهای که حوادث بسیار زیاد روی داده در غزه را به خود اختصاص داده بود. رسانههای ارتباطی روزانه صدها هزار کلمه از غزه گزارش تهیه میکردند و مخاطبان خود را تغذیه خبری میکردند. هزاران روزنامه، صدها پایگاه رادیویی و تلویزیونی به پوشش خبری این حادثه دردناک پرداختند. آنچه که شاید از خود جنگ 22 روزه غزه مهمتر بود، جنگی بود که میان رسانههای دخیل روی داد. اگر بخواهیم به صورت منصفانه قضاوت کنیم، جنگ روی داده در آخرین روزهای سال 2008 و روزهای نخستین سال 2009، جنگی رسانهای بود. رسانههایی که هر کدام به نفع یکی از طرفهای درگیری، وارد کارزار خبری شده بودند و سعی میکردند تا منویات خود را به مخاطبان خود بقبولانند.
در جنگ غزه سه خبرنگار جان خود را از دست دادند و دهها تن دیگر زخمی شدند، اما کاری که آنها در میان ترکش گلوله و آتش بمبهای فسفری میکردند، بسیار مهم و حیاتی بود؛ برای همه اطراف جنگ. جنگ رسانهای رخ داده در نبرد غزه، همچنان ادامه دارد و ادامه نیز خواهد داشت. در این مجال قصد داریم تا نگاهی داشته باشیم به عملکرد رسانههای در 22 روز جنگ در غزه و بعد از آن. این موضوع به صورت پیاپی خواهد بود و چندین قسمت خواهد شد، آنچه در اینجا به آن خواهیم پرداخت از ابعاد گوناگون خواهد بود و مصادیق ما در این مورد نیز بیشتر رسانههای منطقه خواهد بود – به خصوص رسانههای متعلق به طرفهای درگیر- و در پایان تلاش خواهد شد تا این نکته نیز ثابت شود که مانند خود جنگ، جنگ صورت گرفته میان رسانهها نیز برنده و بازنده دارد.
رسانهها شامل روزنامهها و تلویزیونها، خبرگزاریها و پایگاههای خبری اینترنتی – به خصوص شبکههای خبری – خواهد بود و در این میان تلاش خواهد شد تا نقبی هم به رسانههای غربی که در منطقه فعال هستند زده شود و از این رهگذر گوشهای از نبرد رخ داده در عرصه خبر، گزارش، تحلیل و اقناع خواننده را به بررسی بنشینیم. مطالب گفته شده در این مورد بیشتر حاصل پیگیری نویسنده این سطور بوده که در طول 22 روز نبرد- سالها پیش از آن و امروز که همچنان بحران فلسطین ادامه دارد – در عرصه رسانه مسایل خاورمیانه را دنبال کرده است.
بدون شک آنچه که در پی میآید، اندکی خواهد بود از بسیار آنچه که اتفاق افتاده است و این انتظار نمیرود که بتوان همه رسانهها را بررسی کرد، چرا که نه تنها از حوصله خواننده بیرون خواهد بود، بلکه به درازا کشیده شدن سخن، سر رشته را از خامه بیرون خواهد کرد. قبلا از همکاری دوستان خوبم در پایگاه تحلیلی دیپلماسی ایرانی که انتشار این مجموعه چند قسمتی را بر عهده گرفتند کمال تشکر را دارم.
نظر شما :