از مرد بیمار اروپا تا جمهوری نوین ترکیه

۳۱ تیر ۱۳۸۶ | ۱۸:۰۵ کد : ۳۷۵ تاریخ دیپلماسی
امپراتورى عثمانى چگونه به ترکيه رسيد؟

جمهوری ترکیه در  سال 1923 به ریاست مصطفی کمال پاشا، رسماًً اعلام موجودیت کرد.

 

 این جمهوری بر ویرانه های امپراتوری عظیم عثمانی، که در 1300 میلادی به دست عثمان اول بنیاد نهاده شد.امپراتوريى که زمانی قلمروی آن از شمال آفریقا، شامل کشور های الجزایر، تونس، لیبی و مصر، گرفته تا همۀ کشور های خاورمیانۀ عربی شامل سوریه و فلسطین و اسرائیل مکه و مدینه تا کرانه های جنوبی خلیج فارس، همۀ  کشورهای منطقه قفقاز تا سواحل دریای خزر و تمام کشور های اطراف دریای سیاه، درغرب، کشور های بلغارستان، مجارستان و حوضۀ کشور های بالکان، تا دروازه های وین، را در بر می گرفت.

 

بدیهی است که تبدیل یک نظام  سلطنتی ریشه دار استبدادی و به غایت سنتی و واپسگرا، که هفتصد سال بدون انقطاع بر نیمی از جهان حکم رانده بود، به یک جمهوری مدرن و مبتنی بر حاکمیت قانون، به هیچ وجه ابتدا به ساکن و خلق الساعه صورت نگرفت.  بلکه این دگرگونی بر بستری از توطئه و دسیسه های خونین درباری از سوئی و بی اقتداری و زبونی آن در برابر بیگانگان، که بی صبرانه در کمین  مرگ ان نشسته بودند، از سوی دیگر، به وقوع پیوست.

 

زمانی در 1844  نیکلای اول تزار روسیه در سفری به انگلستان به لرد ابردین و لرد پالمرستون گفته بود که "ترکیه مردی در حال نزع است. ما می توانیم او را زنده نگاه داریم، اما او خواهد مرد و باید بمیرد." 

به این ترتیب بود که امپراتوری عثمانی  به "مرد بیمار اروپا" ملقب و مشهور شد و در نظر ترکان عثمانی میهن پرست، سلطنت  سلطان عبدالحمید دوم، که در سال 1876، به عنوان سی و چهارمین سلطان عثمانی به تخت نشست،  اوج آن خفت و شرمساری ملی بود و همۀ تلاش های روشنفکران و سرآمدگان ترک برای ایجاد هر نوع تغییر و تحول از سوی او به شدت سرکوب می شد و به این ترتیب راهی جز انقلاب باقی نماند.

 

 این انقلاب به صورت یک کودتای نظامی به رهبری  سرگرد احمد نیازی، فرمانده سپاه سوم عثمانی، مستقر در مقدونیه، در سال 1908 اتفاق افتاد. حرکت سرگرد نیازی سر آغاز نهضتی شد که در تاریخ به  انقلاب ترکان جوان معروف است.

 

 این حرکت حاصل بیست سال تلاش و تبلیغ و فعالیت های آشکار و پنهان میهن پرستان عثمانی علیه سی سال سلطنت توأم با خوف و وحشت سلطان عبدالحمید و بیش از صد سال احتضار  و احتقار آن امپراتوری بود.

 

 بانیان این انقلاب جوانان تحصیل کرده ای بودند که در کمال بی صبری و شتاب می خواستند با استقرار یک رژیم مشروطه و بر قراری آزادی بیان و عقیده، امپراتوری عثمانی را تبدیل به یک کشور مترقی و اروپائی کنند.

 

هر چند این انقلاب دست آوردهائی داشت و توانست عبدالحمید را وادار به قبول یک سلسله اصلاحات و یک قانون اساسی و تشکیل مجلسی از نمایندگان مردم سازد که از  سراسر کشور فراخوانده شده بودند. اما از آنجا که این مجلس ماهیتی فرمایشی داشت، جز حرافی کار دیگری از آن ساخته نبود.  طرفه این که طولی نکشید که معلوم شد آن یک کار هم از آن مجلس ساخته  نیست چرا که یک نماینده مجلس هنگامی که به همین یک کار ظاهراً مجاز مشغول بود، رئیس مجلس خطاب به او فریاد زد "خفه شو، مردکه خر!."

 عبدالحمید همین مجلس را هم تحمل نکرد و حکم انحلالش را صادر کرد. سلطان عبدالحمید در سال 1909 در گذشت، اما احتضار امپراتوری عثمانی چند صباحی دیگر ادامه داشت و بعد از عبدالحمید، محمد پنجم، که بیش از هفتاد سال داشت، به سلطنت رسید که از سلطنت تنها عنوان آن را داشت.

در زمان وى کشور را چند افسر جوان اداره می کردند.  سرانجام،  این جنگ جهانی اول بود که تیر خلاص آن  "مرد بیمار"  را شلیک کرد و به حیات هفتصدسالۀ آن امپراتوری نقطۀ پایان نهاد.

 

 

ظهور مصطفی کمال پاشا  در صحنه سياسى ترکيه

 

 مصطفی کمال پاشا متولد 1888 در سالونیک، که بعداً به آتا تورک ( پدر ملت ترک) شهرت یافت، در 38 سالگی و با درجۀ ژنرالی ارتش عثمانی در بیرون راندن ارتش های متفقین و یونانیان که هر یک بخشی از کشور را اشغال کرده بودند، به ویژه در جنگ  گالی پولی، موقفیت های درخشانی کسب کرد و در کنگرۀ سیواس، 1919 ، برنامۀ عمل او، که در آن از آزادی و استقلال ترکیه دفاع شده بود به گرمی اسقبال شد و مورد تصویب قرار گرفت و میثاق ملی ترکان گشت.

 

همین کنگره مصطفی را به ریاست هیأت نمایندگی خویش برگزید. سپس با بر پائی انجمن ها و کنفرانس ها، از آن جمله کنفرانس  لوزان، 1923 ،که هوشمندانه  عصمت پاشا را به نمایندگی ترکیه به آن فرستاد و او در آن کنفرانس شایستگی  فراوانی از خود نشان داد و امتیازات مهمی به نفع کشور خود به دست آورد،  به شهرت و محبوبیت ملی رسید و در 29 اکتبر همان سال خلافت لغو و حکومت جمهوری ترکیه به ریاست مصطفی کمال پاشا  اعلام گردید.   

 

آتا تورک شیوۀ دیکتاتوری در پیش گرفت و مذهب را از سیاست جدا کرد، تعدد زوجات، حجاب و استفاده از کلاه فینه را ممنوع ساخت  و دستور داد  ترکان لباس اروپائی بپوشند.

 القاب و عناوین را ملغی و االفبای لاتین را جایگزین الفبای عربی کرد. کمونیسم را در هر شکلش سرکوب کرد و اولین  سر شماری را به انجام رساند و اقتصاد مبتنی بر تولید صنعتی را توسعه داد و در سیاست  روش غرب گرائی، بیشتر نوع فرانسوی آن،  پیشه کرد. نخستین حزبی که توسط آتا تورک تأسیس شد حزب "جمهوری خلق"  نام دارد که ناسیونالیسم و لائیسیسم را ترویج می کند و هنوز هم یکی از احزاب اصلی ترکیه به شمار می رود.

 

بعد از فوت آتا تورک در سال 1938 برنامه های حرکت به سوی  غرب او از شتاب افتاد و آغاز جنگ جهانی دوم در سال 1939، آن را متوقف کرد. با آن که ترکیه در برابر اتحاد شوروی از سیاست غرب گرایانه پیروی می کرد، اما ترجیح داد در این جنگ بی طرف بماند.

 

بعد از پایان جنگ دوم و از سال  1946 به بعد، جمهوری ترکیه با پیدایش تدریجی  تشکل های حزبی و انجام انتخابات پارلمانی، نخستین قدم های دموکراسی را برداشت  با این حال تا سال 1950 حزب "جمهوری خلق" یگانه حزب سیاسی ترکیه بود و تنها تحولی که در غرب گرائی  آن به چشم می خورد رها کردن الگوی فرانسوی و گرایش به مدل آمریکائی بود.

 

 این گرایش به سوی آمريکا با عضویت ترکیه در پیمان ناتو و و شرکت در جنگ کره و  عضویتش در پیمان سنتو و بر پائی پایگاه های آمریکائی در خاک آن با وضوح بیشتری به چشم می خورد.  در این سال بود که دومین حزب ترکیه، عمدتأ به تشویق دولت، به نام  "حزب دموکرات " تشکیل شد.

 این حزب، که رهبری آن را عدنان مندرس به عهده داشت، در انتخابات سال 1957 با به دست آوردن 48 در صد کرسی های مجلس، 21 کرسی بیشتر از حزب جمهوری خلق کسب کرد.

 

در سال 1960 یک کودتای نظامی به رهبری ژنرال جمال گورسل، فرمانده نیروی زمینی، حکومت حزب دموکرات را ساقط و قانون اساسی 1924 را معلق و کمیته ای به نام "کمیتۀ اتحاد ملی" را جایگزین آن کرد.

 

جلال بایار، که از سال 1950 سمت ریاست جمهوری را داشت، به اعدام محکوم  اما در سال 1961 حکم اعدام او لغو در سال 1964 آزاد شد. عدنان مندرس به اعدام محکوم و به دار آویخته شد و حزب دموکرات نیز منحل گردید. اتهامی که کودتاگران بر رژیم عدنان مندرس وارد کردند این بود که این رژیم به سنت های آتاتورک خیانت کرده و بیش از حد محافظه کار و مذهب گرا بوده است.

 

در  انتخابات 1961 که بر اساس قانون اساسی  جدید انجام شد حزب جمهوری خلق، به رهبری  عصمت اینونو  173 کرسی پارلمان را به دست آورد. در این انتخابات حزب عدالت،  که کم وبیش از سیاست های حزب دموکرات طرفداری می کرد، صاحب 158 کرسی شد. در اکتبر همان سال ژنرال جمال گورسل برابر قانون اساسی جدید به مدت هفت سال به ریاست جمهوری بر گززیده شد.

در سال 1965 پس از این که دولت  عصمت اینونو برای اجرای برنامه هایش از مجلس رأی کافی به دست نیاورد استعفا داد و این نخستین بار در تاریخ پارلمان ترکیه بود که دولتی با رأی عدم اعتماد مجلس ساقط می شد.

 

جای او را   "زویات خیری ارگوپلو" گرفت که هر چند شخصاً سیاستمداری مستقل بود، با سیاست های حزب عدالت همسوئی می کرد و  هم خود را صرف انجام اصلاحات بنیادی کرد. با این حال در انتخاباتی که در اکتبر سال 1965 برگزار شد، اکثریت قاطع 240 کرسی از 450 کرسی مجلس نصیب حزب عدالت شد و رهبر آن، سلیمان دمیرل، را به نخست وزیری رساند.

 

در سال 1970 در حزب عدالت یک انشعاب روی داد. انشعابیون حزب جدیدی به نام حزب دموکرات تأسیس کردند که هدفش سرعت بخشیدن به اصلاحات بود اما این حزب در مجلس موفق به کسب آرای کافی نشد و به دنبال آن نا آرامی های اجتماعی با ربودن نظامیان آمریکائی که در ارتش ترکیه کار می کردند آغاز گردید.

 

زیر فشار نظامیان فرمانده نیروی هوائی در خواست کرد به عنوان یک ضرورت فوری اصلاحات، به ویژه اصلاحات ارضی،  سرعت بیشتری بگیرد، حقوق پرسنل نطامی افزایش یابد و یک نظام مالیاتی عادلانه تصویب گردد. در نتیجۀ این دخالت ارتش در سال 1971 دولت دمیرل سقوط کرد و رئیس جمهور سونای، که در سال 1968 به جای گورسل انتخاب شده بود، یک حقوق دان به نام نیهات اریم را مأمور تشکیل یک دولت ائتلافی کرد که اصول قانون اساسی 1961 را عملی کند.

 

از این دوره به بعد در  هر انتخاباتی که برگزار شد تعداد آرای احزاب بزرگ هر بار کمتر از پیش شد و دولت های ائتلافی،که گاهی چندین حزب با برنامه های مختلف و متضاد در آن ها عضویت داشتند، در انجام وعده های خود ناتوان ماندند.

به دنبال نا آرامی اجتماعی که با قتل سه متخصص خارجی رادار به دست گروه نو ظهوری به نام "نهضت آزادی ترک" به اوج خود رسید.

 از آنجا که احزاب ائتلافی حاضر به دادن اختیارات ویژه به نخست وزیر نشدند، دولت اریم ناچار به استعفا شد و به جای او در سال 1972 ،فرید ملن رهبر حزب اعتماد ملی، برای مقابله با هرج  ومرج مأمور تشکیل دولت شد.

 

از رویداد های مهم دهۀ 70 19، لشکر کشی حزب جمهوری خلق به رهبری بولنت اجویت به قبرس و تأسیس یک دولت مستقل ترک در نیمۀ شمالی آن جزیره است که جز خود ترکیه هیچ کشور دیگری آن را به رسمیت نشناخته است.

 

تا اواخر دهۀ 60 ، کشور ترکیه اساساً  کشوری کشاورزی بود و هشتاد در صد جمعیت آن به کار کشاورزی اشتغال داشتند و ترکیه از صادر کنندگان عمدۀ غلات و توتون و پنبه و خشکبار بود. 

 

اما به دنبال ناتوانی حکومت ها در مهار نا آرامی ها، هجوم روستائیان به شهر ها برای یافتن کار، و پیدایش معضل جدیدی به نام  گجه کوندو ( آلونک نشینی ) در حاشیۀ شهر ها، ترکیه در بحران عمیقی فرو رفت که اوج آن کودتای 1980 ژنرال کنان اورن بود، که آن را ضربۀ جبران ناپذیری بر دموکراسی ترکیه  می دانند.

 

هر چند حکومت نظامیان چند سالی طول نکشید و به سنت ارتش ترکیه، (پس از آرام کردن اوضاع) حکومت به دست سیاستمداران سپرده شد و نظامیان به پادگان ها باز گشتند، در این زمان حزب جدیدی به نام "حزب آنا وطن" يا مام میهن، به رهبری یک کارمند سابق بانک به نام تورگوت اوزال تأسیس شد که با  تشکیل یک دولت غیر نظامی موفق به اصلاحات اقتصادی و رونق نسبی در اقتصاد کشور شد.

 

 اما از آن پس ترکیه گرفتار یک تورم سه رقمی فلج کننده  شد که در نتیجۀ آن در انتخابات گذشته تقریباً تمامی احزاب صاحب نام گذشته دچار ناکامی کامل شدند و از آن میان تنها حزب جمهوری خلق توانست آنقدر رأی بیاورد که به عنوان اقلیت بسیار کوچک در مجلس حضور یابد.

در عوض حزبی (حزب اعتلا و عدالت) که از تشکیل آن فقط  چند ماه می گذشت  و رهبر آن، رجب طیب اردوغان، چند ماه قبل به جرم خواندن یک شعر، که مضمون مذهبی آن خلاف سنت های سکولار یسم تلقی شده و به زندان افتاده بود، توانست با کسب 355  کرسی از 550 اکثریت مطلق را  در مجلس به دست بیاورد.

 

این حزب در چهار سال کذشته موفقیت های چشم گیر داشته و احتمال داده می شود در انتخابات پیش رو نیز، هر چند نه با اکثریت مطلق، باز با آرای بیشتر از سایر احزاب  در مجلس حاضر شود.


( ۶ )

نظر شما :