اهداف همهجانبه امریکا
در آخرین ساعات کاری دولت جرج بوش، رئیسجمهور جمهوریخواه ایالات متحده امریکا که خود باور دارد در مساله صلح اعراب و اسرائیل تا حد امکان تلاش لازم را به عمل آورده؛ تفاهمنامهای میان وزرای خارجه امریکا و اسرائیل در واشنگتن به امضا رسید که ابعادی بسیار قابل توجه است.
در آخرین ساعات کاری دولت جرج بوش، رئیس جمهور جمهوری خواه ایالات متحده امریکا که خود باور دارد در مساله صلح اعراب و اسرائیل تا حد امکان تلاش لازم را به عمل آورده؛ تفاهم نامه ای میان وزرای خارجه امریکا و اسرائیل در واشنگتن به امضا رسید که ابعادی بسیار قابل توجه است.
زیپی لیونی- وزیر امور خارجه اسرائیل و کاندولیزا رایس- وزیر امور خارجه آمریکا تفاهم نامه امنیتی برای جلوگیری از ارسال تسلیحات و تجهیزات نظامی به گروه فلسطینی حماس امضا کرده اند.
با طرح چند سوال می توان به ابعاد قابل توجه این تفاهم نامه پرداخت، ابتدا این سوال مطرح است که هدف از امضای این تفاهم نامه در آخرین ساعات کاری دولت بوش چه بوده است؟ پاسخ بسیار روشن است، بوش با وجود آنکه از عملکرد دولت خود و سیاست های اعمال شده در مساله صلح اعراب و اسرائیل و بررسی اختلافات نهادینه شده در خاورمیانه راضی است اما در برهه از زمان این اقدامات و سیاست ها در منطقه پیاده می شد که عملا انتظار کسب نتایجی کارآمد نمی رفت.
به این ترتیب اکنون هسته اصلی تئوریسین ها و متفکران دولت بوش و سیاستمداران جمهوری خواه می پذیرند که اقدامی عملی و نتیجه بخش، حاصل کار دولت هشت ساله بوش در خاورمیانه نشده است، بر این اساس هر برنامه ای در آخرین روزها در راستای کاهش بحران کنونی خاورمیانه که عمده حادثه روزهای پایانی رئیس جمهور امریکا بود؛ قابل ثبت در پرونده کاری دولت جمهوری خواهان خواهد بود.
بوش و رایس با اطلاع از هماهنگی و همراهی کامل باراک اوباما و هیلاری کلینتون امضای تفاهم نامه را به مصلحت امریکا و اسرائیل قلمداد کردند و اکنون با پشتوانه محکمی تحلیل و ارزیابی عملکرد خود در حوزه خاورمیانه را به ناقدان تاریخ می سپارند چراکه تصویر ذهنی آنها از تفاهم نامه، گام نهادن در مسیر پایان دیپلماتیک درگیری ها در غزه و ریشه کن ساختن زمینه های وقوع بحران های بعدی میان نیروهای مقاومت و اسرائیلی هاست که این امر به نوبه خود می تواند دست آورد دولت بوش در خاورمیانه توصیف شود.
اما سوال دوم اینکه اهداف این تفاهم نامه چیست؟ هدف این تفاهم نامه جلوگیری از ارسال تسلیحات و تجهیزات نظامی از خارج به گروه حماس در غزه است اما شاید باید این سوال را پرسید که آیا در شرایط جاری در غزه -تا پیش از امضای تفاهم نامه- ممانعت از رسیدن سلاح به حماس برای برقراری آتش بس در اولویت بود و یا تن دادن به قطع نامه ای الزام آور برای طرف های درگیر که تنها خاتمه نزاع را مد نظر دارد؟ بی شک از نگاه امریکاییان راهکار اصلی خاتمه بحران در غزه نه رای دادن به قطع نامه هایی بود که تا نقطه حصول نتیجه راهی طولانی را در پیش دارند و نه گفت و گوهایی دیپلماتیک که بازگشایی گذرگاه های اصلی برای کمک رسانی را دنبال می کنند، بلکه راهکار اصلی در دید واشنگتن ممانعت از ارسال تسلیحات به حماس است، کما اینکه در سایه همین اتفاق دیگر گروه مقاومت نمی تواند راکت اندازی به مناطق اسرائیلی را ادامه دهد و به تنهایی همین وجه می تواند بهانه را از دست اسرائیلی ها در پاسخ به حملات حماس بگیرد.
در عین حال خاتمه ارسال کمک رسانی تسلیحاتی به حماس از مسیرهای مختلف و از سوی کشورها یا گروه های خاص، خود عاملی در تشویق و ترغیب طرفین درگیری برای نشستن بر سر میز مذاکره ای است که با مصلحت اندیشی و آینده نگری دو سوی ماجرا و پرهیز از سیاسی کاری و تاسی به رقابت های انتخاباتی می تواند به صلحی پایدار بینجامد.
سوال دیگر این است که آیا این تفاهم نامه می تواند گامی موثر در تحقق آتش بس میان اسرائیل و حماس پس از گذشت بیست و دو روز درگیری باشد؟ پاسخ طرف های اسرائیلی آن است که یکی از اصلی ترین پیش شرط های تل آویو تحقق ممانعت از ارسال تسلیحات به حماس در غزه است، بر این اساس می توان امید به آتش بس داشت همانطور که زمزمه های آتش بس که با سفر بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد به خاورمیانه تقویت شده بود، اکنون با امضای تفاهم نامه میان تل آویو و واشنگتن با شدت بیشتری مطرح می شود. در همین رابطه اسرائیل و امریکا برای تحریم تسلیحاتی حماس بر همکاری های لجستیکی و فنی با یکدیگر تاکید کرده اند.
بر اساس تفاهم امضا شده، امریکا پذیرفته است که برای رهگیری سلاح های ارسالی حماس در مناطق دورتر از جمله خلیج عدن، دریای سرخ و شرق قاره آفریقا تلاش کند. امریکا همچنین متعهد شده که برای کمک به اسرائیل با کشورهای عضو پیمان آتلاتیک شمالی (ناتو) و کشورهای منطقه خاورمیانه هم همکاری کند.
شاید بر همین اساس است که برخی صاحب نظران اکنون چنین ابراز می کنند که مخالفت امریکا با صدور قطع نامه ای برای آتش بس در شورای امنیت سازمان ملل متحد در هفته اول درگیری های غزه و رای ممتنع این کشور به قطع نامه ای که با رای مثبت چهارده عضو دیگر شورای امنیت در همین خصوص به تصویب رسید؛ هدفمند بود، این اقدام واشنگتن را از اقداماتی عاجل اما بی اثر و موقت پرهیز داده و در عین حال آماده حرکتی حساب شده و تاثیر گذار می کرد، حرکتی که در پس آن ریشه های بحران برای زمانی طولانی خواهد خشکید.
با فرض صحت این گفته وزیر امور خارجه اسرائیل مبنی بر اینکه تل آویو درصدد است تفاهم نامه های امنیتی مشابهی را با کشورهای اروپایی برای تشدید تحریم های تسلیحاتی علیه حماس منعقد سازد، باید انتظار هماهنگی بیشتری را میان اروپا و امریکا در قبال اوضاع خاورمیانه و به ویژه مساله اعراب و اسرائیل داشت. حال سوال نهایی این است که در صورت برقراری آتش بس، اسرائیل و حماس به چه نتایجی از این جنگ دست یافته اند و اکنون کدام یک پیروز نبرد است؟ پاسخ به این سوال دشوارترین بخش تحلیل در موضوع کنونی است. باید برای پاسخ درست به این سوال زمان به اندازه ای بگذرد که وضعیت دقیق هر یک از طرف های درگیر پس از خاتمه بحران مشخص شده باشد تا بر اساس فاکتورهای خارج از دوره بحران بتوان تحلیلی نسبتا نزدیک به واقعیت را ارائه داد.
زیپی لیونی- وزیر امور خارجه اسرائیل و کاندولیزا رایس- وزیر امور خارجه آمریکا تفاهم نامه امنیتی برای جلوگیری از ارسال تسلیحات و تجهیزات نظامی به گروه فلسطینی حماس امضا کرده اند.
با طرح چند سوال می توان به ابعاد قابل توجه این تفاهم نامه پرداخت، ابتدا این سوال مطرح است که هدف از امضای این تفاهم نامه در آخرین ساعات کاری دولت بوش چه بوده است؟ پاسخ بسیار روشن است، بوش با وجود آنکه از عملکرد دولت خود و سیاست های اعمال شده در مساله صلح اعراب و اسرائیل و بررسی اختلافات نهادینه شده در خاورمیانه راضی است اما در برهه از زمان این اقدامات و سیاست ها در منطقه پیاده می شد که عملا انتظار کسب نتایجی کارآمد نمی رفت.
به این ترتیب اکنون هسته اصلی تئوریسین ها و متفکران دولت بوش و سیاستمداران جمهوری خواه می پذیرند که اقدامی عملی و نتیجه بخش، حاصل کار دولت هشت ساله بوش در خاورمیانه نشده است، بر این اساس هر برنامه ای در آخرین روزها در راستای کاهش بحران کنونی خاورمیانه که عمده حادثه روزهای پایانی رئیس جمهور امریکا بود؛ قابل ثبت در پرونده کاری دولت جمهوری خواهان خواهد بود.
بوش و رایس با اطلاع از هماهنگی و همراهی کامل باراک اوباما و هیلاری کلینتون امضای تفاهم نامه را به مصلحت امریکا و اسرائیل قلمداد کردند و اکنون با پشتوانه محکمی تحلیل و ارزیابی عملکرد خود در حوزه خاورمیانه را به ناقدان تاریخ می سپارند چراکه تصویر ذهنی آنها از تفاهم نامه، گام نهادن در مسیر پایان دیپلماتیک درگیری ها در غزه و ریشه کن ساختن زمینه های وقوع بحران های بعدی میان نیروهای مقاومت و اسرائیلی هاست که این امر به نوبه خود می تواند دست آورد دولت بوش در خاورمیانه توصیف شود.
اما سوال دوم اینکه اهداف این تفاهم نامه چیست؟ هدف این تفاهم نامه جلوگیری از ارسال تسلیحات و تجهیزات نظامی از خارج به گروه حماس در غزه است اما شاید باید این سوال را پرسید که آیا در شرایط جاری در غزه -تا پیش از امضای تفاهم نامه- ممانعت از رسیدن سلاح به حماس برای برقراری آتش بس در اولویت بود و یا تن دادن به قطع نامه ای الزام آور برای طرف های درگیر که تنها خاتمه نزاع را مد نظر دارد؟ بی شک از نگاه امریکاییان راهکار اصلی خاتمه بحران در غزه نه رای دادن به قطع نامه هایی بود که تا نقطه حصول نتیجه راهی طولانی را در پیش دارند و نه گفت و گوهایی دیپلماتیک که بازگشایی گذرگاه های اصلی برای کمک رسانی را دنبال می کنند، بلکه راهکار اصلی در دید واشنگتن ممانعت از ارسال تسلیحات به حماس است، کما اینکه در سایه همین اتفاق دیگر گروه مقاومت نمی تواند راکت اندازی به مناطق اسرائیلی را ادامه دهد و به تنهایی همین وجه می تواند بهانه را از دست اسرائیلی ها در پاسخ به حملات حماس بگیرد.
در عین حال خاتمه ارسال کمک رسانی تسلیحاتی به حماس از مسیرهای مختلف و از سوی کشورها یا گروه های خاص، خود عاملی در تشویق و ترغیب طرفین درگیری برای نشستن بر سر میز مذاکره ای است که با مصلحت اندیشی و آینده نگری دو سوی ماجرا و پرهیز از سیاسی کاری و تاسی به رقابت های انتخاباتی می تواند به صلحی پایدار بینجامد.
سوال دیگر این است که آیا این تفاهم نامه می تواند گامی موثر در تحقق آتش بس میان اسرائیل و حماس پس از گذشت بیست و دو روز درگیری باشد؟ پاسخ طرف های اسرائیلی آن است که یکی از اصلی ترین پیش شرط های تل آویو تحقق ممانعت از ارسال تسلیحات به حماس در غزه است، بر این اساس می توان امید به آتش بس داشت همانطور که زمزمه های آتش بس که با سفر بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد به خاورمیانه تقویت شده بود، اکنون با امضای تفاهم نامه میان تل آویو و واشنگتن با شدت بیشتری مطرح می شود. در همین رابطه اسرائیل و امریکا برای تحریم تسلیحاتی حماس بر همکاری های لجستیکی و فنی با یکدیگر تاکید کرده اند.
بر اساس تفاهم امضا شده، امریکا پذیرفته است که برای رهگیری سلاح های ارسالی حماس در مناطق دورتر از جمله خلیج عدن، دریای سرخ و شرق قاره آفریقا تلاش کند. امریکا همچنین متعهد شده که برای کمک به اسرائیل با کشورهای عضو پیمان آتلاتیک شمالی (ناتو) و کشورهای منطقه خاورمیانه هم همکاری کند.
شاید بر همین اساس است که برخی صاحب نظران اکنون چنین ابراز می کنند که مخالفت امریکا با صدور قطع نامه ای برای آتش بس در شورای امنیت سازمان ملل متحد در هفته اول درگیری های غزه و رای ممتنع این کشور به قطع نامه ای که با رای مثبت چهارده عضو دیگر شورای امنیت در همین خصوص به تصویب رسید؛ هدفمند بود، این اقدام واشنگتن را از اقداماتی عاجل اما بی اثر و موقت پرهیز داده و در عین حال آماده حرکتی حساب شده و تاثیر گذار می کرد، حرکتی که در پس آن ریشه های بحران برای زمانی طولانی خواهد خشکید.
با فرض صحت این گفته وزیر امور خارجه اسرائیل مبنی بر اینکه تل آویو درصدد است تفاهم نامه های امنیتی مشابهی را با کشورهای اروپایی برای تشدید تحریم های تسلیحاتی علیه حماس منعقد سازد، باید انتظار هماهنگی بیشتری را میان اروپا و امریکا در قبال اوضاع خاورمیانه و به ویژه مساله اعراب و اسرائیل داشت. حال سوال نهایی این است که در صورت برقراری آتش بس، اسرائیل و حماس به چه نتایجی از این جنگ دست یافته اند و اکنون کدام یک پیروز نبرد است؟ پاسخ به این سوال دشوارترین بخش تحلیل در موضوع کنونی است. باید برای پاسخ درست به این سوال زمان به اندازه ای بگذرد که وضعیت دقیق هر یک از طرف های درگیر پس از خاتمه بحران مشخص شده باشد تا بر اساس فاکتورهای خارج از دوره بحران بتوان تحلیلی نسبتا نزدیک به واقعیت را ارائه داد.
نظر شما :