حمله اسرائيل به غزه به نفع کيست؟

۱۶ دی ۱۳۸۷ | ۱۷:۰۶ کد : ۳۶۱۶ اخبار اصلی
نویسنده خبر: على موسوى خلخالى
کشورهای عربی با وجود این که خیابان­هایشان شاهد تظاهرات گسترده علیه حملات اسرائیل به غزه است و شبکه­های خبری به شدت بحران غزه را پوشش می­دهند دولت­های عربی سکوت کامل اختیار کرده و هیچ واکنشی در برابر آن از خود نشان نمی­دهند.
حمله اسرائيل به غزه به نفع کيست؟

حمله زمینی اسرائیل به غزه آغاز شده است. حمله­ای که مدت­ها است پیش­بینی می­شد، اسرائیل دیر یا زود انجام دهد. غزه در خون غرق شده و ملت فلسطین طعم جنگی ناخواسته را می­چشند. خیابان­های دنیا سراسر از تظاهرات در اعتراض به حمله اسرائیل به غزه شده است. شبکه های خبری جهان سراسر درباره غزه خبر می­ دهند و در این میان شبکه های عربی بیش از همه از اخبار غزه می­گویند. آن قدر پوشش خبری آنها در این زمینه گسترده است که ترجیح داده­اند نبینند، نوری مالکی به ایران آمده، نخست­وزیر بلژیک بر سر منازعه سیاسی که مجددا تا مرز استقلال رفته تغییر یافته یا در اندونزی و افغانستان هم­زمان دو زلزله مهیب به ترتیب به بزرگی 4/7 و 2/6 ریشتر آمده است.

 

 در این یادداشت قصد ندارم به کیفیت حمله اسرائیل به غزه یا موضعگیری های طرفین این درگیری بپردازم. می­خواهم نگاه خوانندگان را به زاویه­ای دیگر از این حادثه جلب کنم.

نکته­ای که می­خواهم نظر شما را به آن جلب کنم این است که کشورهای عربی با وجود این که خیابان­هایشان شاهد تظاهرات گسترده علیه حملات اسرائیل به غزه است، شبکه­های خبری به شدت بحران غزه را پوشش می­دهند و مجامع بین المللی را به کوتاهی در این زمینه متهم می­کنند و آنها را در برابر تحرکات اسرائیل ناتوان می­دانند، دولت­های عربی سکوت کامل اختیار کرده و هیچ واکنشی در برابر آن از خود نشان نمی­دهند. آنها حتی در تشکیل یک نشست عربی برای محکوم کردن خود نیز عاجز ماندند و جلساتشان در این زمینه شکست خورده است! بسیاری بر این باورند که اعراب در برابر اسرائیل ناتوانند از این رو قادر نیستند کوچکترین قطعنامه­ای حتی در درون خود علیه اسرائیل صادر کنند.

 اگر اروپایی­ها را به ناتوانی در برابر اسرائیل متهم کنیم و بگوییم آنها قادر نیستند علیه اسرائیل قطعنامه صادر کنند، دلیل و توجیهی برای این کارشان می­توانیم متصور شویم. اروپایی­ها خود اسرائیل را حمایت کردند تا اسرائیل شود و اکنون نیز متحد بلامنازع آن هستند. همچنین چون ایالات متحد به هر دلیلی به شدت از اسرائیل حمایت می­کند و اروپایی­ها نیز تا کنون مواضعی در تضاد با مواضع اسرائیل اتخاذ نکرده و حتی اکنون نیز مواضعشان بیش از گذشته به امریکا نزدیک شده از این رو می­توان تصور کرد که از اسرائیل حمایت کنند.

اما اعراب که عروبیتشان و عرب عرب سر دادنشان گوش فلک را کر کرده چرا در برابر چنین حوادثی سکوت اختیار می­کنند و دست به هیچ کاری نمی­زنند؟ آنها که دیگر ظاهرا رابطه­ای با اسرائیل ندارند و دائما دنبال بهانه­ای هستند تا یک نفر را به جرم همکاری با اسرائیل محکوم کنند. حتی کشوری چون قطر که نسبت به دیگر کشورهای عربی موضعی ملایمتر در برابر حماس دارد حتی تا کنون رسما علیه اسرائیل موضع نگرفته و آن را محکوم نکرده­ است. آنها چرا می­ترسند؟

 

یادم است یک بار یکی از خوانندگان سایت دیپلماسی ایرانی در نظری که برای یکی از یادداشت­های سایت گذاشته بود، این پرسش را پرسیده بود که چرا قطعنامه پشت قطعنامه در سازمان ملل صادر می­شود، نشست پشت نشست بر سر قضیه فلسطین برگزار می­شود، ده­ها کنفرانس و گردهمایی تشکیل می­شود اما موضوع فلسطین و اسرائیل 60 سال است لاینحل باقی مانده است؟ در این جا این خواننده ما نیز می­تواند پاسخ خود را دریافت کند.

 

در پاسخ به این پرسش­ها باید بگویم، بر سر قضیه فلسطین همه یعنی هم اعراب و هم اسرائیل مقصرند. اسرائیل مقصر است نه برای این که دائما به فلسطین حمله می­کند که آن بخشی از تقصیر اسرائیل در برابر فلسطین است بلکه تقصیر اسرائیل این است که دیر به فکر حل و فصل اختلاف­ها با فلسطینیان و اعراب افتاد. اسرائیل حتی در بسیاری موارد چشم به روی حقیقت بست و با تکیه بر غرور و تعصب یهودیش حاضر نشد بدیهیات را بپذیرد. پس از جنگ اعراب در سال 1968 با اسرائیل که به شکست خفت بار اعراب در برابر اسرائیل منجر شد، همه این پرسش را می­پرسیدند که چرا این جنگ شکست خورد. پرسش­هایی که تا کنون پاسخ­های متعددی را در بر داشته که تا به حال نیز ادامه دارد. اما اعترافات بسیاری ثابت می­کند که یکی از مهمترین دلایل شکست اعراب در برابر اسرائیل به نظام استبدادی کشورهای عربی باز می­گردد. یعنی این که حکام عرب برای حفظ جایگاه سیاسیشان و برای در دست نگه داشتن قدرت دست به خیانت­هایی زدند که هنوز تاریخ جرات بازگو کردن آن را نیافته است. اما قبل از این که وارد بحث اعراب شویم باید قبل از آن تقصیر اسرائیل را بدانیم که چیست. اسرائیلی­ها پس از جنگ اعراب از آنجا که سرمست از پیروزیشان بودند، حتی حاضر نمی­شدند کشورهای عربی را به مثابه یک همسایه به رسمیت بشناسند. بارها موشه­دایان می­گفت، کشوری به نام فلسطین هیچ وقت وجود نخواهد داشت. این سیاست یک بعدی و متاثر از تعصب یهودی کار را به آنجا کشاند که مسئله فلسطین تبدیل به یک تابوی بزرگ عربی شده و حکام عرب دست به هر کاری می­زنند که برای حفظ جایگاه سیاسیشان و نگه داشتن قدرت و تسلط نظام­های استبدادیشان ملت فلسطین را ابزار دست قرار داده و با آن در برابر اسرائیل بازی می­کنند. حال که این تابو به وجود آمده شکستن آن دیگر بسیار سخت است. یک فرضیه وجود دارد که می­گوید اگر موضوعی را سر زمان حل و فصل نکنیم و دائما آن را به تعویق بیندازیم دچار فرسایشی می­شود که حل شدن آن بسیار سخت و چه بسا ناممکن شود. این فرضیه اکنون برای قضیه اسرائیل و فلسطین نیز صدق می­کند.

 

اما اعراب. اعراب هیچ گاه نه خواسته­اند و نه می­خواهند بحران و فلسطین و اعراب حل شود. همان طور که مایل نیستند روابط ایران و امریکا عادی شود. یا مسئله هسته­ای ایران مسالمت­آمیز حل و فصل شود. چرا؟ زیرا اگر بنا باشد مسئله فلسطین و اسرائیل حل و فصل شود آن گاه بر سر چه موضوعی سر ملت خود را گرم کنند. به عبارت دیگر اگر مسئله فلسطین حل شود دیگر رهبران عربی بهانه­ای در برابر مردمان خود ندارند که بخواهند شعار دهند. آن گاه مردم به دنبال خواسته­های تازه می­روند که از مهمترین آنها آزادی بیان، آزادی سیاسی و برقراری نظام دموکراتیک که رهبران عربی آن را خطرناک­ترین فرصت برای خود تصور می­کنند، است.

 

برای همین از یک طرف در برابر حملات اسرائیل سکوت اختیار می­کنند زیرا بحران آن منطقه بالا می­رود و این باعث می­شود که موضوع لاینحل باقی بماند و دائما دامنه­دارتر شود و از سوی دیگر به مردم اجازه می­دهند که به خیابان­های بیایند و خود نیز برای مردم علیه اسرائیل تبلیغ می­کنند تا مردم سرگرم شده و سراغ مسائل دیگر و خواسته­های جدید نیایند. در نتیجه بدیهی است که 60 سال بحران حل نشود و باز هم ادامه یابد و الا اسرائیل بار اول نیست که علیه مردم فلسطین جنگ به پا می­کند و بر سر آنان بمب و راکت و تیر می­بارد. بنابر این می­توان گفت، حمله اسرائیل به غزه بیش از همه به نفع دولت­های کشورهای عربی است. آنها از امروز تا اطلاع ثانوی به اندازه کافی برای مردمشان خوراک تبلیغاتی خواهند داشت.   

على موسوى خلخالى

نویسنده خبر

مترجم، روزنامه نگار و معاون سردبیر دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر


( ۱ )

نظر شما :