ایاد علاوی: سیاست امریکا در عراق سرشار از اشتباه بود
«ایاد علاوی» نخست وزیر سابق عراق در گفت و گو با روزنامه الشرق الاوسط درباره وضعیت عراق در سال 2009 و مشکلاتی که کشورش در این سال رو به رو است سخن گفت و این سال را سالی سخت و پرگره توصیف کرد.
علاوی برخی سیاستهای جورج بوش رئیس جمهوری فعلی ایالات متحد که دیگر روزهای پایانی دوران ریاست جمهوری خود را سپری میکند، خطاهای سیاسی کشنده رئیس جمهوری امریکا برای عراق و منطقه توصیف کرد و آن را در بسیاری از موارد کاملا شکست خورده دانست. علاوی همچنین درباره امضای توافقنامه امنیتی خبر از انجام شش نشست در خانهاش در بغداد با طرفهای امریکایی قبل از امضای توافقنامه امنیتی داد.
وی بازی سیاسی کردها را بسیار موفق توصیف کرد و گفت، به رغم این که در برخی از مسائل با کردها اختلاف نظر داریم اما به طور کلی رهبران آنها تا کنون موفق عمل کردهاند...
آنچه در زیر میخوانید ماحصل گفت و گوی مفصل روزنامه الشرق الاوسط با ایاد علاوی است که اکنون برای سفر کوتاهی به لندن در انگلیس آمده است.
ایاد علاوی کجاست؟ عراقیها از تو انتظار دارند که فعال باشی اما مدتی است که از عرصه سیاسی عراق غایبی؟
خیر برعکس من در عراقم و بیشتر حضورم در بغداد است. به مناسبت عید کریسمس آمده ام تا خانوادهام را ببینم و به زودی به عراق باز میگردم. قرار است سفری به استانهای عراق داشته باشم. سه ماه اخیر را در بغداد گذراندم و اکنون بر روی توسعه پیمانها و روابطمان متمرکزیم. نقش بسیار مهم و سازندهای در امضای توافقنامه امنیتی و دادن رای به آن و رای به سند اصلاح سیاسی ایفا کردیم که تمام اینها نتیجه مذاکرات و نشستهای مفصل ما بوده و معتقدیم این دو مسئله به مصلحت ملت عراق به انجام رسید.
بله شما در بغداد هستی، اما در بغداد در راستای فعال سازی جنبش وفاق ملی چه میکنی، یا برای تمرکز بر روی نام ایاد علاوی، به ویژه برای انتخابات نمایندگان که چندان هم دور نیست؟
من خود را در این چارچوبها قرار نمیدهم، آنچه برای من مهم است ساخت پروژه ملی عراق و مفردات آن است و انتقال عراق از موقعیت تلخ و بدش به موقعیت بهتر است. برای همین در طول زمان حضورم در بغداد برای تقویت ارتباطات با دیگر قوای سیاسی در جهتها و گرایشهای مختلف فعال بودم. تنها جهتی که با آن به هیچ عنوان رابطه نداریم، تنها حزب الدعوه است، و الا با تمام گروههای مهم سیاسی دیگر تماس مداوم داریم. برای همین هر چه اخیرا به دست آمد، از موضوع توافقنامه با امریکا گرفته تا موضوعات صحوهها همگی نتیجه دیدارهای ما با نیروهای سیاسی دیگر بود که به همین تلاشها به ویژه در سال 2009 ادامه خواهیم داد. این سال سال بسیار مهم، سخت و مفصلی برای ما است به ویژه این که در آن انتخابات استانداریها را هم داریم و پس از آن انتخابات سراسری پیش روی ما است، مناقشه قوانین مهمی چون ماده 140 که مرتبط با مسئله کرکوک و قانون نفت است و دیگر قضایای مهم و گره خورده که همگی مطرح هستند. وجود من در عراق مهم است و من به بقا در آنجا استمرار میدهم به استثنای برخی سفرهای مهم به کشورهای عربی که باید انجام دهم.
به نظرت بهترین راه حل برای قضیه کرکوک چیست؟
موضوع کرکوک و موضوعاتی غیر از آن با صحبتهای تشنجزا حل نمیشود. بلکه تنها از طریق راههای اساسی در چارچوب ادارههای سیاسی کشور و بر اساس توافق نیروهای سیاسی موجود در کرکوک بر سر متغیراتی که در آنجا پیش آمده، سوای متغیرات جغرافیایی یا انسانی قابل حل است، پس از آن تصمیم به رایگیری نیز بسیار مهم است، تا کنون هیچ استقراری برای کیفیت وجود جمعیتی اهالی کرکوک به چشم نمیخورد، همچنین هیچ آماری دقیق نیز منتشر نشده که بخواهد حدودی را برای شهروندان و نحوه اداره شهر وضع کند، این مسائل باید همگی در آرامش کامل مورد بحث قرار گیرند.
به تجربه اقلیم کردستان عراق و رفتار رهبران کرد چگونه مینگرید؟
اول از همه باید بگویم برادر ما نیچروان بارزانی توانسته به مسئولیت خود در اداره اقلیم بسیار موفق عمل کند، از لحاظ ادای وظیفه و برقراری توازن بسیار خوب عمل کرده است. آنچه در اقلیم رخ داد قابل بررسی است، در آنجا برادران عزیزی در میان رهبران کرد هستند که در راسشان برادر مسعود بارزانی، برادر کوسرت رسول (معاون رئیس اتحاد میهنی کردستان و معاون رئیس اقلیم کردستان عراق) که توانستند حالتی از توازن قوی در اقلیم کردستان ایجاد کنند، در این شکی نیست که برادر جلال طالبانی نقش مهمی در حفظ امور و حفظ توازن سیاسی ایفا میکند، باید تاکید کنم که کاری بسیار مهم، سخت، پر گره و نه چندان آسانی را انجام میدهند که خداوند انشاءالله کمکشان کند. او برادر بزرگ و عزیزی برای ما است و ما همه آمادهایم که به او کمک کنیم. من به صراحت میتوانم از حسن نیت و گشایشی که در امور کردها به وجود آمده سخن بگویم. در نهایت ما یک ملتیم. اما ناگزیرم که بگوییم وضعیت کردها مراحل بسیار تلخی را سپری کرد. معتقدم برادران کردم تلاشهای بیشتری برای بهبود وضعیت استقرار کردستان و برای گشایش در امور کاری تمام گروههای سیاسی و اجتماعی برای انجام فعالیت سیاسی در کردستان عراق انجام میدهند و این بسیار مهم است و میتواند امنیت را نسبت به برخی ناآرامیهای موجود در کرستان به وجود آورد. من روابطم با برادران کرد بسیار خوب است، به ویژه با برادی مسعود بارزانی و جلال طالبانی و برهم صالح و کوسرت رسول، با آنها با صراحت صحبت میکنم و در برخی موارد اختلاف نظر داریم و در بعضی اوقات هم به توافق میرسیم، البته غالبا به توافق میرسیم، آنها بی شک نقش ملی بزرگی بازی کردند. ملت کرد نیروهای معارض سیاسی عراقی را از ابتدای دهه نود تا سال 2003 میزبانی کردند و از آنها با تمام قوا پشتیبانی کردند... جامعه کرد حمایتهایی بسیاری از ما کرد که هیچ وقت فراموش نمیکنیم، یکی از تفاوتهایی که در روابطم با برادر مسعود بارزانی دارم این است که در برخی قواعد محبت و اعتماد با یکدیگر متفاوتیم، اگر فکر میکنم چیزی خطا است با او یادآوری میکنم و اگر هم درست است با او مشورت میکنم و او در چارچوب همان روابط صمیمی و محبتآمیزی که با یکدیگر داریم، میپذیرد. ما همچنین در چارچوب همین روابط با یکدیگر به توافق میرسیم. من یادم نمیرود که به جلال طالبانی در یک کنفرانس مطبوعاتی علنا گفتم که خط قرمز ایاد علاوی خود شخص طالبانی است، به من گفت، هر کس خط قرمزی روی علاوی بکشد ما خط قرمز بر روی او میکشیم و این یعنی این که خط قرمز او هم من هستم.
در نتیجه ما ملتی واحد هستیم و این یک حقیقت تاریخی است که حقوق کردها مورد تجاوز قرار گرفت، و ما متعصبین عرب در تجاوز به این حقوق سهیم بودیم و بر ما واجب است که این توازن را احیا کنیم تا وحدت عراق تضمین شود، کردها نیز باید آن را بفهمند و ناآرامیها را رها کنند و وارد یک گفت و گوی جدی شوند، من نقش بسیار مهمی در آرام ساختن فضا با ترکها ایفا کردم، چند ماه پیش با رئیس جمهوری ترکیه دیدار داشتم و نشست طولانی با وی انجام دادم، از آن موقع به بعد روابط ترکیه و کردها رو به بهبودی گذاشت، حتی روابط ترکیه و عراق نیز بهتر شد، من این کار را کردم در حالی که من در حکومت عراق مسئولیتی ندارم ولی برای استقرار عراق این کار را انجام دادم.
آیا از انجام فعالیت سیاسی در عراق ناامید شدهای؟ یا از عراقیها یا از کردها یا از فهرست العراقیه که خودت ریاست آن را بر عهده داری؟
من امیدم را از فعالیت سیاسی به این دلیل از دست دادم زیرا انتظار نداشتم که به این شکل نامتوازن درآید، من تصور یا خیال نمیکردم فعالیت سیاسی خود را از درون بخورد. حتی فکر نمیکردم فعالیت سیاسی از استقلال قانون اساسی دور شود و به تاسیس طایفههای سیاسی در عراق منجر شود، متاسفانه این ناامیدی بزرگی در فعالیتهای سیاسی ایجاد کرد، از این رو تلاش کردیم حرکت فعالیت سیاسی را تعدیل کنیم، به گونهای که به توازن برسد و جریانهای مختلف عراقی را شامل شود، به استثنای کسانی که در تروریسم دست داشتند یا قضایایی ضد ملت عراق داشتند. اما درباره امریکا شاهدیم که امریکا شکستهای استراتژیک بزرگی را در عراق متحمل شد همان طور که شکستهای استراتژیک بزرگی در لبنان و سومالی و افغانستان و پاکستان و فلسطین متحمل شده است. این شکستها اکنون به سمتی رفته که شامل اوضاع اقتصادی در جهان نیز شده است و دلیل آن هم چیزی جز رفتار رهبران امریکا در برابر قضایای دنیا باز نمیگردد، و اکنون به یک مرحله سیاهی رسیدهایم، اکنون مردم منطقه انتظاراتی را از امریکا دارند که پیش از این نداشتند، دلیل آن هم این است که آنچه در افغانستان میگذرد نتیجه افزایش فعالیتهای طالبان و القاعده در آنجا است که از کنترلشان خارج است، بر اساس اعترافهای بریتانیاییها و روزنامههای انگلیسی طالبان بر 70 درصد سرزمین افغانستان تسلط دارد، اینها خسارتهای استراتژیک است. در عراق نیز خسارتهای استراتژیک بسیار بزرگ هستند، به گونهای که دولت عراق دچار انشقاق شده و دولت امریکا نتوانسته به عراقیها برای ساخت دولت ملیشان کمک کند، اکنون اوضاع سیاسی طائفهای در عراق ایجاد شده که که این فرقهسازی در عرصه سیاسی چیزی نیست جز نتیجه سیاستهای امریکا در عراق، فرقههای شیعه و سنی، کرد و عرب، بعثی و غیر بعثی، از این طرف جریان صدری است و از آن طرف سپاه اسلامی، که تفرقههای خطرناکی را موجب شده است، درست است که عراقیها خودشان در این موضوع نقش داشتند، اما تفکیک دولت عراق و سیاستهای پاکسازی بسیار بد که به شکل غیر قابل قبولی انجام داد، مثل آن کاری که دولت امریکا مرتکب شد که بر اساس اصول طائفهای است به همان جایی رسید که الآن هستیم، بعد از 6 سال از سقوط نظام سابق، ایالات متحد متحمل خسارتهای استراتژیک سنگینی در عراق و به طبع آن در خاورمیانه شده است.
آیا از فهرست العراقیه که خودت ریاستش را بر عهده داری نیز ناامید شدهای؟
بر اساس ظرفیتهای کنونی از فهرست العراقیه ناامید نیستم، این فهرست توانست وجود قدرتمند خود را در دو قضیه نشان دهد، اولی پروژه ملی عراق که سیاستمداران اکنون بر سر آن در حال گفت و گو هستند، در حالی که در گذشته جزء محرمات بود، دومی در چارچوب فهرست خود توانست روابط خوبی را با نمایندگان مجلس برقرار کند، توانستیم گروهی مرتبط با قوای مهم پارلمان عراق ایجاد کنیم که محور آن فهرست العراقیه است. از دیگر موفقیتهای این فهرست ایجاد اصلاحاتی در توافقنامه امنیتی عراق و امریکا بود، به گونهای که قبل از امضای توافقنامه در خانهام در بغداد 6 ساعت با طرفهای امریکایی از جمله رایان کروکر سفیر ایالات متحده جلسه داشتیم که در طول آن مناقشات توانستیم طرف امریکایی را نرم کرده و برخی اصلاحات را به آن بقبولانیم. این در حالی است که ما از دولت نیستیم و دولت با ما گفت و گو نمیکند بلکه این طرف امریکایی است که به ما به گفت و گو مینشیند. در آنجا برخی از برادران جلسه را ترک کردند، البته این اتفاقی است که در تمام احزاب و جریانها رخ میدهد اما متاسفانه برخی از آنها از راههای غیر معمول مثلا از طریق رسانهها خروجشان را اعلام کردند که البته معتقدم اکنون آنها از آن کارشان پشیمانند.
به توافقنامه امنیتی میان عراق و امریکا چگونه مینگری؟
این توافقنامه صرفا توافقی سازمان یافته برای خروج نیروهای امریکایی از عراق است، ما توافقنامه استراتژیکی با کاخ سفید داریم که در آن جوانب اعتماد سازی، فرهنگی و اقتصادی نیز لحاظ شده است، و این بسیار خوب است. من دولت عراق را تشویق میکنم که مشابه چنین توافقنامههایی را با دیگر کشورها بدون استثنا امضا کند. توافقنامه امنیتی به تنهایی برای این است که صرفا به نفع مصالح عراق یا امریکا باشد، بلکه تنها میخواهد خروج از عراق با کرامت و سرافرازی صورت گرفته باشد. این جوهر توافقنامه است. و به اعتقاد من اوباما باید در خروج نیروهای امریکایی تعجیل کند و به جای خروج آنها در فاصله زمانی سه ساله آنها را یک سال و نیمه از عراق خارج کند. در اینجا باید به یک نکته مهم اشاره کنم و آن این که عراقیها نباید به دیگران برای بازسازی و ساختن نیروها و امنیتشان تکیه کنند، عراقیها باید به خودشان اعتماد کنند تا بتوانند موسسههای ملی عراقی بدون تکیه به دیگران نه به امریکایی و نه به غیر از آنها بسازند، این را باید بگویم که پس از گذشت 6 سال از سقوط نظام سابق ایالات متحده برای ساخت عراق و نیروهای مسلح بسیار تلاش کرد اما این تلاشها تا کنون به ثمر ننشسته و هیچ نتیجهای نداده است.
آیا معتقدید که تلاشهای امریکا برای ساخت نیروهای عراقی حقیقی است؟
خیر حقیقی نیست، بنا به اعترافات کولین پاول، وزیر دفاع سابق امریکا کاخ سفید به ما اطلاعات اشتباهی را درباره تعداد سربازان و پلیس عراقی که در حال آموزش آنها بود میداد، این گفته پاول چند روز پیش در یک روزنامه بریتانیایی منتشر شد، این نظر من هم بود، من برای این مرد احترام زیادی قائلم، زیرا که صریح بود، من با او ملاقاتهای بسیاری داشتم، یک بار بر سر این موضوع با هم مناقشه کردیم، درباره این که تعداد سربازان و پلیس آموزش دیده عراقی چقدر است، و شخصا به پرزیدنت بوش گفتم و یادآور شدم ارقامی که درباره شمار سربازان و نیروهای پلیس به شما داده میشود صحیح و دقیق نیست.
تاثیر رایگیری بر روی توافقنامه امنیتی عراق و امریکا چیست، اگر بخواهیم از لحاظ زمانی ببینیم آیا نتیجه آن این است که نیروهای امریکایی در آیندهای نزدیک از عراق خارج میشوند بر اساس آن چیزی که در توافقنامه آمده؟
خیر، در آنجا بندهای جوهری وجود دارد. اولا اگر عراقیها با آن موافق نباشند میتواند تا یک سال و نیم به تعویق بیفتد. دیگر این که رایگیری ثابت میکند که عراقیها خود تصمیمگیرنده اصلی هستند و نه نمانیدگان مجلس که نماینده تمام جریانهای عراقی نیستند، به اعتقاد من این موضوع یک دلیل مهم را نشان میدهد و آن این که به خروج نیروهای امریکایی از عراق سرعت بیشتری میبخشد.
این در صورتی است که ملت عراق به توافقنامه رای نه بدهد؟
دقیقا، اما اگر ملت عراق بخواهد نیروهای امریکایی در عراق بمانند این دیگر موضوع دیگری میشود، این را رایگیری نشان میدهد. به طور عمومی نیروهای امریکایی یک سال زمان نیاز دارند تا بخواهند از عراق به گونهای خارج شوند که نشان از شکست سیاسی نباشد و این کار نیز خود مستلزم نوع سیاستهای رهبران جدید امریکا را دارد.
دوران ریاست جمهوری جورج بوش را که اکنون دیگر در حال خروج کاخ سفید است، چگونه میبینی؟
شکستی سخت، شکست هم در سیاستهای داخلی و هم در سیاستهای خارجی ایالات متحد امریکا، و این شامل مقاومت در برابر تروریسم و سیاستهای اقتصادی نیز میشود، بله سیاستهای بوش متحمل شکستهای بسیار سخت و سنگینی شده است، عناصری وجود داشتند که میتوانستند به آنها اعتماد کنند، اما با این حال معتقدم قصد و نیتش بد نبود، اما علمکردش در برابر بسیاری از مسائل نادرست بود، مثلا اصرارش به آنچه دموکراسی و انتخابات آزاد قبل از آن که اهتمام به مساله استقرار سیاسی بورزد، این اشتباه بزرگی بود و نتایج سلبی در عراق، ایران، افغانستان، مصر و فلسطین گذاشت. از این رو معتقدم اگر دوباره تاریخ بخواهد سیاستهای پرزیدنت بوش را به یاد آورد، یادآوری خواهد کرد که شکست خورد و به اغتشاش اقتصادی در جهان منجر شد.
اما این سیاست پرزیدنت بوش بود که عراق را از نظام صدام حسین خلاص کرد؟
بله این درست است، اما همزمان اشتباههای مرگآوری را مرتکب شد، اشتباهاتی که به جدایی اجتماعی و تقسیم منطقهای منجر شد، صرف نظر از صدام حسین که خود من نیز از معارضان مشهور او بودم، عراق مرکز ثقل مهمی در منطقه بود، اکنون آنچه در عراق شاهدیم این است که نه مرکز ثقلی است و نه اهمیتی در منطقه دارد، در برخی دولتها متعاقب سقوط نظامها شبیه آن چه پس از سقوط صدام حسین رخ داد، گروههای سیاسی طائفهای تلاش میکنند تا به قدرت برسند، اما طائفههای سیاسی در عراق شبیه آنچه اکنون شاهدیم منتشر نشدند، امور هم بر این اساس ساخته نشد که بگویند این شیعه است آن سنی است، این کرد است یا آن عرب. الآن متاسفانه این مسائل از مبادی اصلی ساخت کشور شده است، این اشتباههای مرگآور که پس از سقوط نظام صدام حسین باعث انحلال ارتش شد و حتی موسسههای دولتی را نیز شامل شد. حتی اگر بخواهیم پاکسازی بعثیها را ملاک قضایا قرار دهیم، باید به موجب آن به حساب گناهکاران بر اساس حقوق قانونیشان برسیم، اگر عراق به سمت وضعیت دیگری میرفت و خارج از بحث طائفهای یک دولت ملی مستقیما پس از جنگ تشکیل میشد وضعیت از اساس کاملا فرق میکرد، اما جنگ ذاتا بر اساس مقاصد سیاسی انجام شد، اگر هدف اول جنگ واقعا به دلیل وجود سلاحهای کشتار جمعی بود، که اکنون مشخص شد دروغ بوده و هیچ سلاح کشتار جمعی نیز کشف نشد، یا بر اساس چیز دوم که میگفتند نظام سابق با القاعده ارتباط داشته که آن هم نتایجش دروغ در آمد. اگر جنگ اصولا بر اساس مسائل تاریخی به وجود میآمد و میگفتند ما میخواهیم به شما کمک کنیم تا از نظام صدام حسین خلاص شوید و نیروهای عراقی را نیز با همین نیت حمایت میکردند، و حتی نیروهای ارتش عراق و برخی بعثیها را مورد حمایت قرار میدادند به نتایج بسیار بهتر از اکنون میرسیدیم. جنگ پس از آن توازن منطقه را بر هم زد و پس از آن انتقال مساله طائفهای به همسایگان به طور واضح آغاز شد، درست است آنها عراق را از شر صدام حسین نجات دادند اما به دلایلی که روشن نیست و درباره آن نیز هیچ چیز نمیگویند.
آیا تو نسبت به ریاست جمهوری باراک اوباما خوش بینی؟
در برابر رئیس جمهوری منتخب مشکلاتی وجود دارد، وی دولتی را تحویل میگیرد که با فروپاشی اقتصادی رو به رو است، مشکلات داخلی و خارجی دارد، مشکلات گره خوردهای با کشورهای جهان دارد، به ویژه در جهان اسلام و کشورهای خاورمیانه و با روسیه و چین. در گذشته دنیا دو قطبی بود، یک طرف اتحاد جماهیر شوروی بود و یک طرف ایالات متحد، اما کنون دنیا چند قطبی است، از جمله اروپا و چین و روسیه که هر کدام اوباما را با مشکلاتی مواجه میکنند، رئیس جمهوری منتخب مجبور شد وزیران واقعا قدرتمندی را به کار گیرد که به وضوح آرایی دارند که برای اجرای آنها هیج تسامح و تساهلی قائل نیستند، از وزیر امور خارجه هیلاری کلینتون گرفته یا وزرای اقتصاد و دفاع یا حتی معاون رئیس جمهوری که من کاملا میشناسمش و میدانم به رای و نظرش کاملا اطمینان دارد.
آیا در میان کسانی که فکر جنگ را تایید کردند، ایاد علاوی هم بود؟
نه.. هرگز، من به شخصه و همچنین جنبش وفاق ملی به فکر تغییر نظام از داخل بودیم.
اما تلاشهایی انجام دادید و موفق نشدید و هر کس که دست به این کار زد اعدام شد؟
بله دست به چنین تلاشهایی زدیم و متاسفانه برخی برادرانمان نیز شهید شدند، زیرا مورد حمایت کافی قرار نگرفتیم، از این رو من معتقدم نجات از زمان نظام صدام یک مساله اساسی بود، اما تغییر نظام صدام با یک آشوب تمام عیار صحیح نبود، بلکه باید امور به گونهای دیگر پیش میرفت که آنچه اکنون حاصل شد به دست نمیآمد. من خواهان فهم تازهای در منطقه هستم، رهبران جدید امریکا نیز باید اوضاع را در عراق درک کنند، من خواهان تشکیل موسسات عراقی بر اساس اصول ملی هستم نه تصفیه حسابهای طائفهای.
گفته میشود از جمله افرادی بودی که بیشتر از همه سیاستمداران عراقی به امریکاییها نزدیک بودی، آیا بین تو و کاخ سفید مناقشه یا گفت و گویی درباره سیاست های شکست خورده شان در عراق صورت میگرفت؟
آنچه برای من مهم است این است که کاری برای استقرار عراق و سلامت منطقه به طور کل بکنم، این که صداقت قربانی مسائل سیاسی شود نیز کاملا مردود است. از این رو دوستی و روابطم با مسئولان امریکایی برای مصالح عراق و ملت عراقی انجام میشود، همان طور که به طور واضح در مورد توافقنامه امنیتی نیز میان عراق و امریکا بحثهایی صورت گرفت که من آن را نپذیرفتم تا این که موضوع رایگیری و سند اصلاحات سیاسی مطرح شد. بله ناامیدی بسیاری نسبت به سیاست امریکا در عراق و خارج از آن وجود دارد. در سخنرانی که در برابر کنگره امریکا سه ماه پیش انجام دادم گفتم که با عراق به گونهای رفتار نکنید که انگار کشوری اشغال شده است، شما کشوری قدرتمند و بزرگ هستید به یاد بیاورید آنچه را که در انقلاب بیست زمانی که عراق تحت اشغال بریتانیا بود، رخ داد. روابطتان را با عراقیها بر اساس دوستی و شراکت مساوی حقیقی میان دو ملت و دو دولت تعریف کنید. متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاد و میدانید که کاخ سفید اکنون احساس سرخوردگی میکند، اکنون آنها درباره خروج از تنگنا صحبت میکنند، کاخ سفید حتی در برابر دزدان دریایی در سومالی نیز عاجز مانده است.
درباره آشتی ملی سخن گفتی، پس از گذشت سال ها چه اتفاقی بر سر آن افتاد؟
آنجا فرقههای متعدد به وجود آمد، شیعه و سنی، صدریها و فضیلتیها، آشوریان و ترکمنها، عرب و کرد. آشتی خود میان جناحهای مختلف دینی و نژادی عراقی مطرح نیست، مثلا در عراق کردها ضد اعراب نیستند یا عربها ضد کردها، حتی آشوری ها و ترکمنها ضد کسی نیستند یا حتی گروههای دینی و مذهبی ضد کسی نیستند که بخواهند با یکدیگر آشتی کنند، این سیاستها متاسفانه سیاستهایی است که کاخ سفید ایجاد کرد. آنچه منظور من از آشتی ملی است، آشتی سیاسی است، اولا رجوع به قانون اساسی و اصلاح بخشی از آن، من آن را در رسانههای عراق مطرح کردم. ثانیا، رسیدگی به موضوع اعضای سابق ارتش و پلیس و بازسازی جایگاه نیروهای مسلح، ثالثا، رسیدگی به وضعیت میلیونها پناهنده عراقی در خارج از کشور که سرافراز به عراق باز گردند و به کارشان مشغول شوند و در بازسازی عراق به صورت جدی سهیم شوند، رابعا پرهیز از هر گونه تصفیه حساب سیاسی و طائفهای، خامسا، بازسازی مراکز اصلی دولت مانند مراکز خدماتی، امنیتی و ارتش، متاسفانه اکنون آماری از شمار کارمندان فعال وابسته به احزاب کمونیست، الدعوه، مجلس اعلا، سنیها و ترکمنها به گوش میرسد که سفیر و مدیر کل شدهاند و متاسفانه توازن قوا را به هم ریختهاند. اکنون عراق به وضعیتی مبتلا شده که پس از انقلاب 1920 تاکنون سابقه نداشته است. اکنون اگر میخواهی کاری انجام دهی باید ثابت کنی قومیت و مذهبت چیست. در حالی که ما وقتی به یاد انقلاب 20 میافتیم میبینیم که این انقلاب عمدتا در مناطق شیعه نشین عراق رخ داد اما در آن سنیان، مسیحیها و کردها نیز مشارکت داشتند. ما باید مسیر سیاسی خود را اصلاح کنیم. اگر خواهان استقرار در عراقیم باید جوهر تحرک سیاسی را در مساله آشتی ملی محقق کنیم. این امور از راههای رسانهای و جنجال رخ نمیدهد بلکه باید به شکل آرام و واضح صورت گیرد.
نظر شما درباره مجالس اسناد عشایر چیست؟
این خود یکی از بارزترین دلایلی است که نشان میدهد دولت مساله ساخت موسسات ملی امنیتی یا خدماتی را زیر پا میگذارد.
امروز انجام وظایف دولت عراق چگونه ارزیابی میکنید؟
ضعیف و منطبق بر تصفیه حسابهای سیاسی، فساد اداری بسیار زیاد است، سازمانهای دولتی قوانین را زیر پا میگذارند. ائتلاف یکپارچه چهار سال دولت را در دست داشت اما نتوانست ارتش و پلیس ملی بسازد از این رو مجبور شدند مجالس اسناد و غیره را پایه ریزی کنند و این خود کار اشتباهی است به جای این کار باید سازمانهای ملی را ساخت.
نظر شما :